شماره ۴۹۳ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۱۵ بهمن
صفحه را ببند
گفت‌وگویی درباره روابط سازنده، با امیرحسین جلالی، روانپزشک
در جست‌وجوی «دیگری»
|طرح نو | مجتبی پارسا| انسان، موجودی اجتماعی و همواره در جست‌وجوی فردی برای برقراری گفت‌وگو است. زیرا حیات او بدون این گفت‌وگو و ارتباط سازنده، معنی نمی‌دهد. «رابطه سازنده رابطه‌ای است که در آن، افراد، یکدیگر را به‌رسمیت می‌شناسند». این عقیده امیرحسین جلالی، روانپزشک است. او اعتقاد دارد مواجهه دو فرد با هم، به‌دلیل تفاوت‌ها، منجر به نزاع و کشمکش دیدگاه‌ها می‌شود و این امری ناگزیر است. در هر گفت‌وگو شاهد هماوردی دو افق (Horizon) با پیش‌زمینه‌ها، تجارب، فرهنگ، عقاید و باورها و به‌طور کلی، با دو دنیای متفاوت هستیم که در این کشمکش، هیچ‌یک بر دیگری برتری ندارد. اما آنچه یک رابطه (بخوانید گفت‌وگو) را سازنده می‌کند، پذیرش این نکته است که دیگری می‌تواند و محق است که عقیده، باور و نگاهی سراسر متفاوت از ما داشته باشد. حال می‌توانیم درباره این اختلاف‌ها و تفاوت‌ها، بر مبنای تشابهات و اتفاق‌نظرها، به بحث بنشینیم و گفت‌وگویی سازنده برقرار کنیم تا اختلاف‌نظرها را به‌حداقل برسانیم. جلالی معتقد است که اساسا گفت‌وگو، پیش‌شرط ارتباطی دو سویه است و ارتباط دو سویه، با فرض به‌رسمیت شناختن یکدیگر، نمی‌تواند سازنده نباشد. گفت‌وگوی ما را با امیرحسین جلالی‌ندوشن، روانپزشک و استادیار دانشگاه علوم‌پزشکی تهران می‌خوانید.

 رابطه سازنده در نگاه شما، چه رابطه‌ای است؟
هر ارتباطی، دو بخش دارد؛ یعنی در هر ارتباطی، دو نفر حضور دارند. همین نکته به ظاهر ساده، پیچیدگی رابطه را نشان می‌دهد. به عبارت دیگر، مادامی که تنها با خودمان سروکار داریم، با تعارضات خودمان روبه‌رو هستیم. اما زمانی که با فرد دیگری ارتباط خود را آغاز می‌کنیم، درواقع دو نفر با دو جهان مختلف، با دو نوع از تجربه‌های مختلف روبه‌روی یکدیگر قرار می‌گیرند و طبعا هیچ رابطه انسانی‌ای نمی‌تواند بدون دست‌انداز یا بدون تعارض، اختلاف‌سلیقه و اختلاف‌نظر وجود داشته باشد. دو افق (Horizon) مختلف که نماینده دو جهان متفاوت هستند، درمقابل یکدیگر قرار دارند. دو فردی که هرکدام زندگی، تجربه، سنت، پیشینه، عقاید، تفکرات و نهایتا دنیای متفاوتی دارند، هماورد یکدیگر می‌شوند. قطعا در این مواجهه و هماوردی، نزاع شکل خواهد گرفت و اساسا «باید» شکل بگیرد. به عبارت دیگر، زمانی که دو نفر وجود دارند، به این معناست که امکان تزاحم، اختلاف، امکان تنش و نزاع نیز وجود دارد. اما نکته مهم این است که ارتباط سازنده، ارتباطی نیست که در آن، چنین‌چیزهایی وجود نداشته باشد.
این مقدمه را گفتم تا بگویم اتفاقا ارتباط سازنده، به همین معناست. رابطه زنده و انسانی رابطه‌ای است که در آن، ناهمواری‌ها و دست‌اندازها و اختلاف‌ها وجود داشته باشد. مثلی هست که می‌گویند، وقتی فردی رانندگی می‌کند، در جاده دست‌انداز وجود دارد. اگر بعد از مدتی احساس کردی که در جاده، دست‌اندازی وجود ندارد باید بدانی که احتمالا مرده‌ای! لذا زندگی و روابط انسانی نیز به همین نحو است.
 چه‌چیزی رابطه را سازنده یا غیرسازنده می‌کند؟
نحوه رفع تنش و رویکرد نسبت به تنش و تعارض و حل‌اختلاف‌هاست که یک رابطه را میان سازنده و غیرسازنده، نوسان می‌دهد. هر اندازه که مکانیزم حل‌اختلاف و رفع یا کاهش تنش میان دو نفر، سازنده‌تر و پخته‌تر باشد، آن رابطه، سازنده‌تر است. منظور از مکانیزم‌های سازنده و پخته این است که وقتی دو نفر در یک رابطه با یکدیگر هستند، تنها زمانی می‌توانند رابطه‌ای سازنده شکل دهند که هر دو نفر بتوانند طرف دیگر را به رسمیت بشناسند. به‌رسمیت شناختن یعنی این‌که بپذیریم طرف مقابلمان، شخصی است که می‌تواند ارزش‌های متفاوت از ما داشته باشد. باور‌ها و سلایقی متفاوت از ما داشته باشد و در برخی موارد، به‌گونه‌ای دیگر بیندیشد. بعضی از ترجیح‌های ما را نپذیرد و البته ممکن است در بعضی زمان‌ها با ما همراه باشد. به عبارت ساده‌تر، به‌رسمیت شناختن دیگری، به‌رسمیت شناختن همه این موارد است که بپذیریم طرف مقابلمان می‌تواند در زمان‌هایی با ما هم‌رأی نباشد، نظر ما را نپذیرد یا سلیقه ما را تأیید نکند.
 به‌رسمیت شناختن طرف مقابل چه اهمیتی دارد؟
خب زمانی که دو طرف یکدیگر را به‌رسمیت می‌شناسند، طبیعتا می‌توانند درمورد اختلاف‌هایشان گفت‌وگو کنند. در صورتی که اگر اختلاف‌نظر و رأی یکدیگر را نپذیرند و یکدیگر را به‌رسمیت نشناسند، نمی‌توانند درمورد اختلاف‌نظرها و سلایقشان با هم گفت‌وگو کنند و در این شرایط، هرکسی خود را برحق می‌داند. این اتفاقی است که در حوزه اجتماعی هم می‌تواند بیفتد. یک‌طرف گفت‌وگو، خود را برحق می‌داند و یقین دارد که طرف‌مقابل، باید با او هم‌عقیده و هم‌رأی بشود. این نگرش، به هیچ‌جایی نمی‌رسد.
پس مهم‌ترین شاخصه برای سازنده‌بودن یک‌رابطه، این است که دو نفر تا چه اندازه می‌توانند با یکدیگر حرف بزنند و بر سر چیزهایی که با یکدیگر اختلاف دارند، گفت‌وگو کنند و رویکردی برای به‌حداقل رساندن اختلاف‌ها، اتخاذ کنند و از اشتراکاتشان به‌عنوان مبنایی برای زندگی کردن و همزیستی با یکدیگر استفاده کنند. به معنای دیگر، سازندگی رابطه به این معناست که ما توان داشته باشیم اشتراکات را شناسایی کنیم و تقویت کنیم و از آنها به‌عنوان بستری برای زندگی با یکدیگر استفاده کنیم. مثلا در ایران، «ایرانی‌بودن» یک اشتراک و مبنایی برای همزیستی اقوام مختلف، به‌رغم همه تفاوت‌هایی که دارند، است. زندگی در یک سرزمینی به نام ایران، مبنایی برای این است که همه ایرانی‌ها را در کنار هم نگاه می‌دارد. چراکه این افراد، خودشان را وابسته این کشور و هویت خود را برگرفته از نام ایران می‌دانند. دو نفری که در یک خانواده زندگی می‌کنند، طبعا اشتراکاتی با یکدیگر دارند که این اشتراکات می‌تواند مبنای زیست سازنده آنها با هم باشد.
یعنی درواقع شما معتقدید، تمام آنچه که موجب ایجاد و شکل‌گیری گفت‌وگو می‌شود، می‌تواند شاخصه‌ای برای ارتباط سازنده باشد؟
بله دقیقا. و این مفهومی که من به آن اشاره کردم، یک مفهوم کلی است. به این معنا که هرجا گفت‌وگو بتواند شکل بگیرد، می‌توانیم از ارتباط سازنده نیز سخن بگوییم. به این ترتیب، فرقی نمی‌کند که در خانه وخانواده، مدرسه یا جامعه هستیم. گفت‌وگو می‌تواند در هر نوع رابطه دوتایی مطرح شود. معنای گفت‌وگو نیز این است که ما این «دو بودن» را احساس کنیم. دو نفر، دو عنصر، دو افق، سازنده یک گفت‌وگو و لذا   شکل‌دهنده یک ارتباط سازنده هستند.
لذا زمانی که ما احساس کنیم در یک رابطه، یک فرد بر دیگری اولویت دارد، یک نفر دیده می‌شود و دیگری دیده نمی‌شود، یک جریان باشد و جریان دیگر حذف شود، به این معناست که این روابط، سازنده نیستند و درواقع، رابطه‌ای وجود ندارد؛ چون گفت‌وگویی وجود ندارد. همه‌چیز شکل «تک‌گویی» به خود گرفته و ارتباطی میان دو افق موجود نیست که بخواهد سازنده باشد یا نباشد.
موانع یک ارتباط سازنده هم درواقع سلب هرآن‌چیزی بود که درمورد شکل‌گیری گفت‌وگو گفتید؛ درست است؟
بله. همین‌طور است. درواقع مانع بزرگی که وجود دارد، این است که ما توان به‌رسمیت شناختن دیگری را نداشته باشیم. این، همان مهم‌ترین نکته در ایجاد یک ارتباط سازنده است. یعنی سلب این نکته که «دیگری می‌تواند ماهیت و موجودیتی جدا از ما داشته باشد»، چیزی است که ارتباط سازنده را از بین می‌برد.
چرا گاهی دیگری را به‌رسمیت نمی‌شناسیم؟
زمانی که دیگری را به‌رسمیت نمی‌شناسیم، یعنی انسان ترسویی هستیم. معمولا زمانی این اتفاق می‌افتد که به خود اعتماد نداریم و احساس ایمنی درونی نمی‌کنیم، نیاز داریم که دیگران، هم شکل ما باشند. اما زمانی که یک فرد با خودش، با باورها و هویتش احساس راحتی کند، امکان به‌رسمیت شناختن دیگری برایش موجود می‌شود. و همین موضوع، منجر به ایجاد تنوع و دگرگونی می‌شود. بنابراین، ترس و ناامنی، بزرگترین دلیل برای به‌رسمیت نشناختن دیگری است، و این به‌رسمیت‌نشناختن دیگری، بزرگترین مانع برای ایجاد ارتباطی سازنده است.
اگر ارتباط سازنده ایجاد شود، نتایج و ثمرات آن چه خواهد بود؟
انسان، یک موجود اجتماعی است و طبق نظریات برخی از روانکاوان معروف، زیست- مایه یا آنچه که باعث حیات انسانی و تلاش‌های او می‌شود، جست‌وجوی «دیگری» و جست‌وجوی رابطه است. بنابراین اگر رابطه سازنده‌ای وجود نداشته باشد، اساسا حیات انسانی و روانی توأم با سلامت تهدید می‌شود. روابط سالم و سازنده، بنای سلامت روانی جامعه است.


تعداد بازدید :  177