شماره ۴۹۳ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۱۵ بهمن
صفحه را ببند
فرح لطفی کاشانی از یک مشکل در روابط اجتماعی ما می‌گوید
ارتباط موثر را یاد نگرفته‌ایم

امیر توحید فاضل خبرنگار گروه طرح نو

 انسان موجودي اجتماعي است و زندگي او بر پايه روابطش با افراد و نهادهاي اجتماعي پايه‌ريزي شده و مي‌شود. به‌طور قطع زندگي اجتماعي انسان بدون ارتباط معني پيدا نمي‌كند و هر فرد در طول زندگي خود به‌طور مرتب با ديگران ارتباط دارد. با وجود اهميت ارتباط مناسب و موثر با ديگران به ويژه ارتباط فرد با نهادهاي اجتماعي، مردم ايران در اين حوزه ضعف‌هاي بسياري دارند. آغاز يك رابطه انساني در ايران به دلايل مختلف فرهنگي كه ريشه در آداب و رسوم ما دارد، با محدوديت‌ها و موانع بسياري مواجه است و همين امر تاثيرات منفي در تعاملات اجتماعي ايرانيان گذاشته است. دراین‌باره گفت‌وگویی کرده‌ایم با فرح لطفي كاشاني، روانشناس که در ادامه آن را می‌خوانید:

 ارتباط سازنده به چه نوع ارتباطي گفته مي‌شود؟
براساس اصول علم روانشناسي، ارتباط سازنده يا ارتباط موثر به نوعي از ارتباط گفته مي‌شود كه بين 2 فرد انجام شده و در نهايت به نتيجه مي‌رسد. به عبارتي از سوي يك فرد پيامي به طرف مقابل منتقل و وي نيز پيام دريافتي را به درستي درك كرده و به آن پاسخ مناسب مي‌دهد. به اين برقراري ارتباط مي‌گويند ارتباط سازنده و موثر. بنابراين اگر افراد بتوانند با استفاده از تكنيك‌ها و مهارت‌هايي با ديگر افراد جامعه به صورت مثبت و موثر ارتباط برقرار كرده و در اين ارتباط، پيام خود را به درستي منتقل و نتيجه لازم را بگيرند، مي‌گوييم فرد از مهارت‌هاي برقراري ارتباط سازنده برخوردار است.
 برقراري ارتباط تنها ميان افراد قابل تعريف است يا اين‌كه نوع ديگري از روابط ازجمله ارتباط فرد با نهادهاي اجتماعي كوچك مانند خانواده نيز وجود دارد؟
ارتباط، يك فرآيند دو يا چند سويه است. در زندگي روزمره ما به‌طور مرتب با اين نوع روابط آشنا شده و آن را در طول زندگي مشاهده مي‌كنيم. پس از ارتباطات ميان فردي، رابطه فرد با جامعه آغاز مي‌شود. اين جامعه مي‌تواند جوامع كوچكي چون كانون خانواده، گروه دوستان، گروه‌هايي كه علايق يكسان دارند مانند هواداران يك تيم ورزشي، ارتباط در محل‌هاي آموزشي مثل مدارس، دانشگاه و حتي ارتباط با محيط كار باشد. افرادي در جامعه موفق هستند كه بتوانند با نهادهاي اجتماعي يعني از خانواده گرفته تا نهادهاي بزرگتر به درستي ارتباط برقرار كنند.
- آيا تحليل‌هايي كه مي‌گويد مردم ما در برقراري اين ارتباط‌ها ضعف دارند را قبول داريد؟
به‌طور قطع همين‌گونه است.‌ متاسفانه يكي از ضعف‌هاي ما اين است كه شيوه‌هاي صحيح برقراري يك رابطه را نمي‌دانيم. همان‌طور كه گفتم فرآيند ارتباطات سازنده يا ارتباط موثر اين است كه پيام از يك طرف ارسال و طرف مقابل به درستي اين پيام را دريافت و درك كند و سپس به پيام واكنش نشان دهد. واكنشي كه منجر به برقراري رابطه و نتيجه دادن آن شود. حال اگر به روابط اجتماعي ميان فردي در جامعه ما نگاه كنيد، درمي‌يابيم كه فرآيند ارتباط ميان افراد جامعه ما با اشكالات و اخلال‌هايي روبه‌رو است. به‌عنوان نمونه اكثر ما زماني كه با طرف مقابل درحال گفت‌وگو هستيم، پيش از آن‌كه به سخنان طرف مقابل توجه كنيم، به اين فكر هستيم كه چه جوابي بايد به او بدهيم. لذا فرآيند دريافت و درك پيام را به درستي طي نمي‌كنيم. طبيعي است در چنين شرايطي روابط اجتماعي ما به درستي شكل نمي‌گيرد.
 در ايجاد ارتباط سازنده فرد و نهادهاي اجتماعي نيز همين ضعف‌ها را داريم؟
ضعف در اين حوزه بيشتر از ضعف‌هاي ارتباط ميان فردي است. مهم‌ترين ضعف نيز در روابط درون خانواده است. روانشناسان كانون خانواده را در حوزه‌هاي تربيتي بسيار موثر مي‌دانند. حال اگر درون اين خانواده ارتباط سازنده ميان فرد با ديگر اعضا به صورت فرد - فرد يا فرد - خانواده به درستي شكل نگيرد، مشكلات به جامعه نيز سرايت مي‌كند. به همين دليل است كه مي‌بينيم افراد در زمان ورود به جامعه در ايجاد ارتباط با نهادهايي چون مدرسه، گروه‌هاي همسان، انتخاب دوست مناسب و بالاخره تصميم‌گيري صحيح در شرايط بحراني دچار مشكل مي‌شوند.
 به نظرتان چه عواملی موجب شده كه ما به مهارت‌هاي لازم در حوزه برقراري ارتباط سازنده دست پيدا نكنيم؟
بخشي از پاسخ در خود سوال وجود دارد. ارتباط سازنده و ارتباط موثر يك «مهارت» است. مهارت نيز امري اكتسابي است براي افزايش مهارت‌ها و ارتقای آن نياز به آموزش و تمرين داريم. حال اين پرسش مطرح مي‌شود كه مگر ما مهارت برقراري ارتباط را به افراد آموزش داده‌ايم كه حال انتظار داريم كه آنها در روابط ميان فردي و همچنين برقراری تماس و رابطه با نهادهاي اجتماعي ضعفي نداشته باشند. در نظام آموزشي و تربيتي ما در همه سطوح، يعني از درون خانواده تا دانشگاه هرگز چنين آموزش‌هايي به افراد داده نمي‌شود. به همين دليل فرد اگر خود توانايي‌هاي ذاتي داشته باشد، مي‌تواند در برقراري رابطه با ديگران موفق باشد و در غير اين صورت در روابط اجتماعي خود دچار مشكل مي‌شود.
متاسفانه در درون خانواده و زماني كه آموزش‌ها از سنين طفوليت و خردسالي آغاز مي‌شود، پدر و مادرهاي ما كه خود مهارت‌هاي ارتباط سازنده را فرانگرفته‌اند، نمي‌توانند به فرزندان خود آموزش دهند. فرزند آنها وقتي وارد مدرسه و سپس دانشگاه شد نيز هرگز با آموزش‌هايي از اين دست آشنا نمي‌شود و نتيجه چيزي مي‌شود كه امروز در جامعه با آن روبه‌رو هستيم.
 قطعا مسأله فقدان ارتباط موثر میان افراد، اثرات سویی دارد . فکر می‌کنید عدم ارایه این آموزش‌ها چه آسيب‌هایی به جامعه وارد مي‌كند؟
مهم‌ترين آسيب اين است كه ما مهارت گوش دادن و درك پيام طرف مقابل را نداريم. وقتي توانايي درك پيام ديگران را نداريم، به‌طور طبيعي نمي‌توانيم آنها را درك كرده و در ارتباط با آنها دچار مشكل مي‌شويم. نتيجه هم مي‌شود خشونت‌هايي كه در درون جامعه ما به‌طور مكرر اتفاق مي‌افتد. خشونت در روابط درون خانواده گرفته تا روابط اجتماعي. به نظر شما چه عاملي باعث اسيدپاشي‌ها در اصفهان شد؟ دليل افزايش پرخاشگري در جامعه ما چيست؟ چرا نمي‌توانيم هيجانات دروني و زودگذر خود را كنترل كنيم؟ خشونت‌هاي رفتاري ما در تربيت كودكان چه دلايلي مي‌تواند داشته باشد؟ آيا يكي از دلايل آنها عدم درك طرف مقابل و عدم توانايي در برقراري رابطه سازنده و موثر نيست؟
 براي گسترش ارتباطات سازنده در جامعه بايد چه راهكارهايي را اتخاذ كنيم؟
همانطور كه گفتم ارتباط سازنده و موثر يك مهارت است. مهارت نيز امري اكتسابي است و بايد به افراد جامعه آموزش داده شود. زماني‌كه روانشناسان بر لزوم ارایه آموزش‌هاي مهارت زندگي تأكيد دارند، همين نكته است. مهارت‌هاي زندگي داراي 10 فصل است كه يكي از مهم‌ترين فصول به اين نكته اشاره دارد. براي ارایه اين آموزش‌ها نيز افراد نمي‌توانند به تنهايي عمل كنند. بلكه بايد در سطوح كلان سياست‌گذاري و تصميم‌گيري كشور، طرح‌هايي به‌طور ملي تهيه و در سراسر كشور اجرا شود. مهم‌ترين راهكار نيز ارایه آموزش از كودكي و خردسالي است.

 آيا فراگيري آموزش‌هاي مربوط به مهارت‌هاي زندگي محدود به سن خاصي است؟
خير. در هر سني مي‌توانيد اين آموزش‌ها را فرا بگيريد. اما همان‌طور كه گفتم، بهترين زمان براي آموزش، سنين كودكي و خردسالي و در كانون خانواده است. البته مهارت‌هاي بيشتر بايد در مدارس آموزش داده شود.
 روانشناسان اجتماعي، اساتيد و كارشناسان اين حوزه در ايجاد شرايط فعلي تا چه اندازه سهيم هستند. ما در كشورمان ده‌ها انجمن روانشناسي داريم، آيا نمي‌توان بخشي از كاستي‌هاي امروز را به واسطه عدم فعاليت صحيح و عدم اثرگذاري اين انجمن‌ها بدانيم؟
متاسفانه ما در تمام بخش‌ها و حوزه‌ها، سياست‌گذاران، نهادهاي آموزشي، تصميم‌سازان كلان، نهادهاي اجتماعي و فرهنگي و حتي پدر و مادرها به ضرورت آموزش مهارت‌هاي زندگي توجهي نكرده‌ايم. انجمن‌ها و كانون‌هاي روانشناسي نيز به همين صورت. اما اشكال اصلي در سطح كلان جامعه است. جايي كه ما هيچ سياست مشخصي براي ارتقای توانايي‌هاي مهارتي افراد نداريم و تا زماني‌كه عزم جدي در اين بخش نداشته باشيم، نهادهاي كوچكتر نمي‌توانند اثرگذاري كاملي داشته باشند.

 ارتباط، يك فرآيند دو يا چند سويه است. در زندگي روزمره ما به‌طور مرتب با اين نوع روابط آشنا شده و آن را در طول زندگي مشاهده مي‌كنيم. پس از ارتباطات ميان فردي، رابطه فرد با جامعه آغاز مي‌شود. اين جامعه مي‌تواند جوامع كوچكي چون كانون خانواده، گروه دوستان، گروه‌هايي كه علايق يكسان دارند مانند هواداران يك تيم ورزشي، ارتباط در محل‌هاي آموزشي مثل مدارس، دانشگاه و حتي ارتباط با محيط كار باشد.

 متاسفانه در درون خانواده و زماني كه آموزش‌ها از سنين طفوليت و خردسالي آغاز مي‌شود، پدر و مادرهاي ما كه خود مهارت‌هاي ارتباط سازنده را فرانگرفته‌اند، نمي‌توانند به فرزندان خود آموزش دهند.


تعداد بازدید :  126