قاضیزادههاشمی، وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی با اشاره به کاهش مصرف شیر در کشور گفته است 50هزار نفر در کشور هر سال دچار شکستگی استخوان میشوند که 10هزار نفر از این تعداد به دلیل عوارض ناشی از این شکستگیها فوت میکنند. شیر غذای بسیار ارزشمندی است و بهترین منبع تأمین پروتیین و ویتامین بدن است و این را خود مردم نیز بهخوبی میدانند ولی مشکل اصلی ما بحث فرهنگی در مصرف روزانه شیر است. امروز باید دید که مردم چقدر از لوازم آرایشی استفاده کرده و به لباس اهمیت میدهند ولی به اسکلت و استخوان که منشأ آن در شیر و مواد لبنی است توجه نکرده و برای آن هزینه نمیکنند. با بروز مشکلات مالی و اقتصادی، اولین مادهای که از سفره افراد حذف میشود شیر است، ممکن است در سفره مردم میوه باشد و فرد برای خرید شکلات، پفک و چیپس فرزندش هزینه کند ولی برای شیر که آینده و سلامت فرد را تضمین میکند هزینهای نمیکنیم.
اما چگونه ميشود فرهنگسازي كرد؟ چگونه ميتوان الگوي مصرف را اصلاح ساخت؟ چگونه ميتوان... شايد يكي از پاسخها اين باشد: باتوجهبه اين كه انسان موجودي مقلد است و بسياري از تجربيات و دانشهاي خويش را از طريق تقليد ميآموزد يا به ديگران و نسلهاي ديگر منتقل ميكند ميتوان گفت كه الگوسازي امري مهم و اساسي است. همانگونه كه انسان نيازمند آموزش و تربيت است، نيازمند الگوسازي مناسب و سالم نيز است. تقليدگرايي بشر موجب ميشود تا خود الگويابي كند و در جستوجوي الگوي زندگي برآيد. اگر در اين ميان الگوسازي مناسب و درستي انجام نشود، اين ظرفيت و توانمندي بشر يا هرز ميرود يا آن كه عامل بازدارنده و عقبافتادگي شخص يا جامعه ميشود.
احساس نياز به الگو در بشر و جامعه بايد به طريق درست پاسخ داده شود. بنابراين ضروري است تا الگوهاي مناسب و درستي براي شخص يا جامعه معرفي شود. انسانها براي اينكه به شخصيت درست و سالم دست يابند و در مسير كمال و رشد، حركت كنند بايد الگوهاي مناسبي را دارا باشند. اينجاست كه فرهنگسازي از راه الگوسازي ميتواند نقش خود را به خوبي ايفا کند. بايد ديد اين الگو را چه نهاد و مسئولي به مردم ارایه ميدهد؟ بايد ديد كه اين الگو اصلا طراحي و معرفي شده است؟ بايد ديد كدام رسانه در معرفي اين الگو پيشتاز است؟
برخي از الگوهايي كه معرفي شدهاند به سبب نقص ذاتي يا عارضي، ناتوان از ارايه درست زندگي براي بشر در مكان يا زماني معين هستند. لذا مردم با پيروي از الگوي نادرست و ناقص، رفتار و فرهنگ غلطي را ميآموزند و در ايشان نهادينه ميشود. از اينرو لازم است با معرفي الگوهاي درست و مناسب و كامل، فرهنگ رفتاري جامعه يا شخص را تغيير داد. بر اين اساس اصلاح دايمي الگوها براي ايجاد فرهنگسازي مناسب بهعنوان يك ضرورت خود را بر جامعه و خانواده تحميل ميكند. الگوهايي كه براساس نوع پوشش و مد و آرايش بر يك نسل و خانواده خود را تحميل ميكنند، قابل اصلاح خواهند بود اگر الگوي مناسبي جايگزين آن شود. بهعنوان مثال اگر «الگوي سلامت جسماني» معرفي و برتريهاي آن بر «الگوي زيبايي ظاهري» مشخص شود و از ابتدا نه با زور و اجبار كه با استدلال علمي و فرهنگي در اذهان تجسم يابد، قطعا راهكار مناسبي خواهد بود. ضمن اينكه با تلفيق دو الگو نيز مشكلي پيش نخواهد آمد اگر دولت شرايط دسترسي ارزانتر به هر دو الگو را مهيا كند. در طول سالهاي گذشته براي اين كه تغيير در فرهنگ مصرف مردم داده شود و آنان به سوي مصرف كالاهاي وارداتي و خارجي رو آورند، الگوهايي از راه رسانههاي جمعي يا شخصيتهاي محبوب معرفي شدهاند كه عامل مصرفگرايي در جامعه شده است. اكنون اگر بخواهيم اين فرهنگ نادرست و غلط مصرفگرايي را از جامعه بزداييم نيازمند معرفي الگوهاي مناسب و درست و كامل هستيم.
در اين ميان رسانهها و عامل غرقهسازي، نقش پررنگ و بسيار مهم خود را نشان ميدهد؛ زيرا رسانهها ميتوانند الگوهاي مناسبي را معرفي و در تغيير فرهنگ نقش اساسي داشته باشند. از اينرو براي فرهنگسازي مناسب لازم است تا الگوها اصلاح شوند. فرهنگ عمومي با تغيير و اصلاح الگوها تغيير مييابد و در مسير درست قرار ميگيرد.
كوشش وزير محترم قابل تقدير است اما با گفتن و تأكيد داشتن بر ضرورت فرهنگسازي، فرهنگ ساخته نميشود. فرهنگ را همه با هم ميسازند. همه را مشاركت دهيد. همه به توصيه احتياج ندارند. اما دستي را كه دراز باشد به نشانه ياري، خواهند فشرد!