| حسین اشراق| شاعر |
عصر جمعه بود و حس غریب همیشههایش و انگیزه شنیدن صدایی در بیصداییها لباسمان را بر تن عوض کرد و ترافیک سنگین اتوبان را بر ما هموار. تالار وزارت کشور ساعت 9شب سانس دوم کنسرت همایون شجریان و عده کثیر و مشتاقی که با ذوق و علاقهای که به این خانواده دارند پشت درهای بسته ایستاده بودند، دقایقی بعد در برابر سن نشسته بودیم و از آنچه در خیال میپروراندیم خبری نبود. «سیمین بهبهانی» اسمی که در ذهنمان میچرخید و چشمهایمان را به جستوجو وا میداشت. به سالن ورودی، به عکسها و بنرهای تبلیغاتی توجه میکردیم اما... این اسم تنها در ذهن ما بود و در این شلوغی از آن خبری نبود. همایونِ مثل همیشه دوستداشتنی به اتفاق گروه موفقش که الحق اتفاق خوبی در موسیقی امروز آفرید روی صحنه ظاهر شد هرچند شوروهیجان خاصی هم با حضور استادِ پدر در سالن ایجاد شد و خیل هواداران از حضور او مشعوف شدند و کنسرت با نوازندگی تهمورس پورناظری و صدای همایون آغاز شد و همچنان هیچ اسمی از سیمین به میان نیامد. خوشنود از شنیدن صدای شازده موسیقی و دلگیر از به میان نیامدن حتی اسم این بانوی بزرگ شعر به ادامه ماجرا دل دادیم. در بخش میانی اجرا، همایون با معرفی دو ساز ابتکاری پدر «ساغر و صُراحی» باز هم از سیمین یادی نکرد و ما در بهت و ناراحتی بیش از پیش فرو رفتیم که چطور و چگونه میشود شاعری درد تولد شعری تا این اندازه تاثیرگذار در اذهان عمومی را بکشد و کلماتی که برایشان لحظه به لحظه زندگی کرده تا برای بخش عظیمی از جامعه به یک دلگرمی شبانهروزی مبدل شود اسمی به میان نیاید؟ تا پایان کنسرت نشستیم و نشستیم و لذتمان با دردی غریب به کُما رفت. توقع از همایون شجریان، فرزند شوالیه آواز ایران برای تجلیل و تقدیر از این بانو آن هم دقیقا زمانی که در کُما بهسر میبرد به نظر یک زیادهخواهی است؟ بانوی غزل ایران هیچ نیازی به تجلیل ندارد این ما و شماییم که به واژههای ماندگار او وابستهایم و از چشمه شعرش مینوشیم، خوب میدانیم که بسیاری از آثار موفق معاصر از ایشان تنظیم و خوانده شده و امروز با صدای همایون «چرا رفتی» بر سر زبانها میچرخد، میچرخد و شاید بسیاری حتی ندانند شاعر این اثر کیست و این صدا با متنش میماند نه به تنهایی، این وضع اسفناک همیشه بر سر هنر سایه افکنده که گروهی بسازند و گروهی بسرایند و گروهی بنوازند و یکی در صدر همه را به نام خود ثبت و ضبط کند. شاعر همیشه در عزلت و تنهایی خود مینویسد و این تنهایی تا همیشهها در تمام تاریخ گسترده است، شاعر در فقر و تنگدستی میآفریند و نانش را بادردش میخورد. شاعر بیهیچ حمایتی مینویسد، بیهیچ استمدادی روی پای نحیفش دنیایی را میآفریند، بیآنکه دیده شود خیلیها را در دیدگان دیگران عزیز میکند و تا مرگ نسخهاش را نپیچیده برای دنیا نسخههای عاشقانه میپیچد، همیشه عاشق است و همیشه تنها...همایون عزیز دلگیر نباش عزیز برادر، دل ما به اندازه زیادی برای گرفتن و دوست داشتنت جا دارد... حالا هم که چیزی نشده شما با استقبال و اقبال عمومی خوبی که مواجه شدید کنسرتتان را تمدید کردید و سیمین عزیز ما هم همچنان در کماست. دور هم نشستیم و دلمان گرفت از اینهمه جاری بودن بر لبهای فراموشکار مردم و دستهای سرد دوستانی که هرگز با آتش استخوان شعرهایمان هم گرم نشد.