| حمید بابایی | داستاننویس|
اين مجموعه شامل 8 داستان كوتاه است كه ژاتر بيشتر آنها واقعگراست. در داستان اول به نام «جانشين»، نمونهاى از داستانهاى پليسى را مىبينيم كه در آن بهدنبال قاتل مىگرديم. داستانى معماگونه كه در انتها معلوم مىشود قاتل همان شخصيت اصلى داستان است. ارزشمند بودن اين داستان بدين خاطر است كه جهان متن با جهان واقع يكى مىشود و نكته ديگر طنز زيرپوستى اثر است. در اينجا بازپرس اين نمايش گم مىشود يعنى بازپرس تبديل به مقتول مىشود. در داستان دوم كه عنوانش «اگر كلاغها»ست. راوى انگار مردى است كه با زنى ديگر ارتباط دارد و در كنارش زن هم خانواده خودش را دارد. نثر شاعرانه و قصه داستان ما را دچار مشكل مىكند، بازى زبانى و نگاه رمانتيك اگر چه توجيه متنى دارد اما باعث پيچيدگى داستان شده است. نكته ديگر اين كه ما از شخصيتها چيزى نمىدانيم و اين به اثر لطمه زده است. اگر داستان مقدار بيشترى بسط پيدا مىكرد و شخصيتها معلوم مىشدند داستان خوشخوانتر مىشد چون نه چيزى از جنسيت راوى و نه از شخصيت مقابل مىدانيم. داستان گاه گرازها يك داستان بومى اقليمى است وجود يك نفر با هيبتى متفاوت باعث ترس اطرافيان مىشود كه اين منجر به اين مىشود كه هر اتفاق ناگوارى كه مىافتد به او نسبت داده شود و همين باعث كشتهشدنش مىشود و اين عدمآگاهى نسبت به او در بين مردم مىشود. عدمشناخت ايجاد ترس مىكند و همين ترس موجب مىشود قدرت مواجهه عقلانى با مسائل مختلف از ميان برود. در چنين حالتى است كه تمامى رفتار و كارهاى انسان به سمت غريزه سوق پيدا مىكند و در جوامعى كه به عقلانيت نرسيدهاند اين امر تشديد مىشود. اين روستا هنوز رنگ و بوى تفكر عقلانى را به خود نگرفته و بحث خشونت در آن به چشم مىخورد، نهتنها در اين داستان بلكه در اكثر داستانها بهخصوص داستانهاى اقليمى ديده مىشوند. در داستان «پلنگ برنز» نويسنده تلاش كرده دو روايت را كاملا در هم ادغام كند بهگونهاى كه تا صحنه پايان داستان هنوز مشخص نيست كدام بخش، داستان و كدام بخش واقعيت است. بحث روايت در دل داستان مشخص نيست و بازى فرمى است كه نويسنده به عمد اين كار را كرده است. داستانهاى اين مجموعه رگههاى پليسى دارند و داراى تعليق است مثل داستان جانشين و داستان قبل از تحويل سال. در داستان اول و داستان پلنگ برنز از تمهيد فراداستان و روايت در روايت استفاده شده و كلا نويسنده علاقه زيادى به فرم دارد مثل داستان دوم كه باعث شده سختخوان شود. در برخی از داستانهای این مجموعه عنصری که بیش از هر چیزی به چشم میخورد خشونت افسارگسیختهای است که تصویری تمامعیار از جامعه است. خشونتی که برآمده از فرهنگی دست و پاگیر است و نمیتوان برای آن توجیهی عقلانی در لایههای مختلف جامعه یافت.