حل مناقشه هستهای در کنار خاکبرداری از آوار اقتصادی و حتی اجتماعی باقیمانده از عملکرد بغایت نادرست دولت گذشته، بیشترین توجه دولت آقای روحانی را در 18 ماه گذشته به خود مشغول و در نتیجه بیشترین توان این دولت را نیز صرف خود کرده است. ولی مشکلی که اکنون وجود دارد این است که بدهکاران این مردم و جامعه در شرایط کنونی نهتنها خود را بدهکار نمیدانند بلکه در کسوت طلبکار خود را معرفی میکنند و مدعی آن هستند که چرا دولت آقای روحانی مسیر شکستخورده آنان در مذاکرات هستهای را طی نمیکند! درحالیکه همه میدانند یکی از دلایل اصلی رأیآوری این دولت؛ دیدگاه مردم در مخالفت با سیاستهای غلط هستهای در دولت پیش بود. آش آن سیاستها آنقدر شور بود که از دهان کارگزاران آن دولت نیز افتاده بود فقط نمیدانستند که چگونه آن را اصلاح کنند. البته الان خیالشان راحت است که دولت دیگری بر سر کار است و آنان پاسخگوی نان و آب مردم نیستند، لذا غیرمسئولانه میکوشند که در برابر این جریان سنگاندازی کنند تا مانع از تحقق این خواست ملی شوند، خواستی که روحانی وعده تحقق آن را در مبارزات انتخاباتی خود داده بود. به همین دلیل هر روز مستمسکی مییابند و در این راه چنان بيمحابا پیش میتازند که درنهایت معلوم نمیشود این جماعت ایرانی هستند یا به قول آقای رئیسجمهوری برای آن طرف سوت و کف میزنند. جالب اینکه میگویند ما در پی تأمین منافع ایران هستیم ولی مترصد هستند تا یک نفر در آن سوی دنیا چیزی علیه ایران و مذاکرات بگوید تا آن را چشم و گوش بسته در رسانههای رانتی خود برجسته و تیتر کنند.
بحث و جدل با کسانی که تا این حد بيتوجه به منافع ملی کشور هستند شاید نتیجهبخش نباشد و دیپلماتهای کشور نیز نباید تحتتأثیر اظهارات این گروه اندک قرار گیرند و در کار خود سست شوند زیرا این مهمترین هدف آنان است که اراده نمایندگان کشور را در ادامه دادن راه مردم و تأمین منافع کشور تضعیف کنند. ولی میتوان به نکته مهمی اشاره داشت، شاید به این طریق برخی از این افراد متنبه شوند. کسانی که پیگیر ماجرای چالش هستهای و نیز پیگیر مذاکرات آن بودند به خوبی میدانند که در دولت گذشته، رسانهها و روزنامهها نمیتوانستند به هیأت مذاکرهکننده از گل کمتر بگویند چه رسد به اینکه برنامهها و رفتار آنان را نقد نمایند. در غیر این صورت فوری متهم به تضعیف گروه مذاکرهکننده و منافع ملی میشدند و این گناهی بس بزرگ و نابخشودنی بود! این نحوه رفتار دلیل روشنی داشت. آنان اگر ذرهای اعتمادبهنفس و نیز صداقت میداشتند باید از بحث آزاد درباره مذاکرات هستهای استقبال میکردند زیرا هر کسی از یک تصمیم درست و عاقلانه میتواند دفاع کند. تنها کسانی مانع از اظهارنظر دیگران میشوند که بهخوبی میدانند قادر به دفاع از خود نیستند و اتفاقاً مهمترین دلیل بر درستی سیاستهای این دولت در موضوع هستهای همین ممکن بودن بحث در هر حد و اندازهای علیه این سیاست است و روشن است که مخالفان این سیاستها نهتنها حدی در نقد منطقی ندارند بلکه حد و مرزهای نقد غیرمنصفانه را هم درنوردیدهاند و هرگونه تیتر و خبر راست و دروغی را بخواهند میزنند و مینویسند. البته وقتی به آنان اعتراض میشد که چرا نمیتوان درباره سیاستهای نادرست نقد نوشت، فوری پای نکته دیگری را هم به میان میآوردند، که مهم بود.
میگفتند نظارت بر مذاکرات در سطح عالی نظام در جریان است و باید اعتماد داشت و درست نیست که اینگونه مسائل را به فضای عمومی کشاند. ولی متوجه نبودند که دیر یا زود مردم ایران، دولت دیگری را متولّی امور خواهند کرد و در این صورت از خود آنان باید پرسید چرا اکنون درباره موضوعی که میگفتید در سطح عالی نظارت میشود تا این حد سنگاندازی و حتی لجاجت میکنند؟ این نکته نشاندهنده یکی از دو حالت زیر است؛ یا اینکه آن ادعا درست بود و مذاکرات تحت نظارت عالی قرار داشت که در این صورت باید پاسخ دهند که چرا امروز با این سیاستهای تحتِ نظارتِ عالی در حد دشمنی مخالفت میکنند؟ یا آنکه چنان گزارهای درست نبوده؛ در این صورت به چه حقی چنین گزاره باطلی را ادعا کردند و مردم را از حق انتقاد محروم و مملکت را به ورطه چالشی انداختند که هیچ ضرورتی به افتادن در آن نبوده است و به سادگی قابل اجتناب بود. سرزدن این گونه رفتارهای دوگانه تبعات منفی و ویرانگری بیشتری، حتی از تحریم غربیها علیه مردم و جامعه داشته است.