محمد احمد العبادله، 28ساله، نمیدانست که در شبی کابوسوار بعد از اینکه تماسی با مرکز فوریتهای پزشکی هلالاحمر فلسطین در نزدیکی شلیکهای اسراییل در القراره در شرق خان یونس گرفته میشود، به پایان زندگیاش نزدیک شده است.
محمد 4سال پیش داوطلب جمعیت هلالاحمر فلسطین شد تا به هموطنان خود کمک کند. او در دورههای کمکهای اولیه که جمعیت هلالاحمر فلسطین برای داوطلبانش برگزار میکند، شرکت کرد و سپس به تیم فوریتهای پزشکی هلالاحمر پیوست با این هدف که بتواند روزی جان کسی را نجات دهد.
وقتی که حملات اسراییل به نوار غزه آغاز شد و به محض اینکه هلالاحمر فلسطین حالت فوقالعاده در نوار غزه اعلام کرد محمد با همسر و دختر یک سالهاش خداحافظی کرد، لباس هلالاحمر فلسطین را پوشید و رفت تا در کار امدادونجات کمک کند.
روز جمعه 25 جولای درست در ساعت 11 شب و پس از هماهنگی با کمیته بینالمللی صلیبسرخ، محمد و دوستانش با سرعت به سمت القراره حرکت کردند تا به یک مجروح فلسطینی که نیروهای اسراییلی او را به درخت بسته بودند، کمک کنند. آنان وقتی به محل حادثه رسیدند، نیروهای صلیبسرخ به آنان اطلاع دادند که باید از آمبولانس پیاده شوند و با چراغ دستی و با سرهای پایین به سمت مرد خونآلود حرکت کنند. وقتی آنها در چندمتری مجروح بودند، با آتش مستقیم اسراییلیها مواجه شدند. بهرغم اینکه لباس هلالاحمر آنها مشخص بود و پیشتر از طریق صلیبسرخ با مسئولان اسراییلی هماهنگی صورت گرفته بود.
محمد و همکارانش سعی کردند خودشان را پشت درختها و در میان خردهسنگها پنهان کنند. محمد که سینهخیز به دنبال پیدا کردن جایی برای
پنهان شدن بود با بیسیم خود فریاد زد: «به ما شلیک میکنند... ما تحت شلیک مستقیم هستیم.»
یک دقیقه از سکوت بی جان گذشت و صدای محمد دیگر شنیده نشد. 2 گلوله به سر و پای او برخورد کرده بود. بیسیم از دستش افتاد و لباس سرخرنگش که آرم بینالمللی هلالاحمر را داشت غرق خون شد. خون زیادی از او میرفت اما همانطور که با تلاشی بیثمر روی جراحتش را فشار میداد تا خونریزی را متوقف کند، به آرامی به مرد مجروحی که برای نجاتش آمده بود اشاره و نگاه کرد، مثل اینکه میخواست به او بگوید نگران نباش. محمد به همکارانش هم که سعی میکردند به او برسند نگاه کرد اما آتش شلیکها بین آنها و محمد بود.
5 دقیقه بعد، 2 آمبولانس دیگر به صحنه حادثه رسیدند. از طریق بیسیم از صلیبسرخ خواسته شد با اسرايیلیها هماهنگ شود تا اجازه ورود به این منطقه جنگی که سربازان سر تا پا مسلح با یک تکنسین پزشکی درحال مرگ میجنگیدند، داده شود. همکاران محمد نیمساعت تلاش کردند تا به همکار مجروحشان دسترسی پیدا کنند اما تلاشهایشان فایدهای نداشت. هر وقت که نزدیکتر میشدند، گلولهها به سمتشان شلیک میشد. به مدت نیمساعت محمد خونآلود به حال خود رها شده بود و همکارانش با ناامیدی به او نگاه و نیروهای ارتش اسراییلی از کمککردن به او امتناع میکردند. سرانجام همکاران محمد او را روی برانکارد گذاشتند، سوار یکی از آمبولانسها کردند و به بیمارستان ناصر در خان یونس انتقال دادند اما او دقایقی بعد در این بیمارستان جان سپرد.
محمد بدون دلیل از دنیا رفت. گلولههایی که بین او، شهروندان غیرنظامی و پزشکان تفاوتی قایل نیستند به زندگی او پایان دادند. محمد جان سپرد درحالیکه این باور وجود داشت قراردادهای بینالمللی از کار بشردوستانهاش حمایت میکنند.
محمد در میان اشکها و نومیدی همکارانش این دنیا را ترک کرد. او زندگیاش را برای کار بشردوستانه داد و بدون آنکه تنها کودکش را ببوسد به آرامی با دنیا خداحافظی کرد. او با لباس هلالاحمر فلسطین و با روحی که حالا بر فراز القراره پرواز میکند جان سپرد.
منبع: palestinercs. org