پوریا ذوالفقاری
جشنواره يعني انبوهي كنجكاوي. هر قدر هم بخواهيم اداي آدمهاي نااميد را درآوريم و با استناد به وضعيت توليد و انتخاب فيلمها در هر دوره پيشاپيش ابراز نااميدي و بيميلي كنيم، بازهم با نزديك شدنش شمارش معكوسي در ناخودآگاهمان آغاز ميشود و تا به خود ميآييم، ميبينيم روز اول جشنواره بليت يا كارت بهدست مقابل سالن نمايش نخستين فيلم ايستادهايم. راستش براي نگارنده، جشنواره امسال از نظر ميزان كنجكاوي و اشتياق تفاوتي با سالهاي پيش ندارد. نميدانم ساير دوستان و همكاران سينمايي و رسانهاي منتظر هوا شدن چه فيلي در جشنواره هستند كه هرسال خود را مأيوس نشان ميدهند. اميدهاي زيادي پس از پايان هر دوره به يأس تبدیل ميشود و متقابلا ظهور چند چهره و چند فيلم باعث غافلگيري شده. اين قصه جشنواره است. قانون نانوشته اما ابدياش اين است؛ بايد غافلگير شويم!
براي ديدن تعدادي از فيلمهاي اين دوره نميتوان مشتاق نبود. مسعود جعفريجوزاني پس از سالها پشت دوربين كارگرداني فيلم نشسته و به گفته خودش، يك «كمديروستايي» به نام ايرانبرگر ساخته است. فرزاد مؤتمن با اتكا به تجربهاش در ساخت مستندهاي صنعتي و همنشيني با كارگران و آشنايي با شيوه زندگيشان داستاني عاشقانه را در آن طبقه روايت كرده است. اصلا همنشيني نام مؤتمن و سينماي عاشقانه يادآور يكي از معدود عاشقانههاي موفق تاريخ سينماي ايران است. يعني شبهايروشن. حالا فضاي فيلم متفاوت است. متعلق به طبقهاي است كه مؤتمن آنها را خوب ميشناسد. ميشود كنجكاو نباشيم؟ مصطفي كيايي در مسير روبهرشدش عصر يخبندان را ساخته، هومن سيدي پس از دو فيلم تحسينشده اعترافات ذهن خطرناك من را جلوي دوربين برده است. فيلمي كه در بررسي كارنامه سيدي بهعنوان كارنامهاي روبه رشد يا پر نوسان تعيينكننده است. عليرضا رييسيان 5سال پس از چهلسالگي، فيلمي جديد با بازي شهاب حسيني و ليلا حاتمي ساخته است كه با استناد به كمكاري كارگردان و گروه بازيگران و عوامل پشتدوربينش نميتوان از تماشاي آن صرفنظر كرد. ابوالحسن داودي هم دشوارترين فيلم كارنامهاش را ساخته است. رخ ديوانه از نظر زمان توليد، بودجه و گروه بازيگران شايد تنها تاحدي با تقاطع قابلقياس باشد. تازه اينها جدا از فيلمهاي اولي هستند كه همواره بينشان چند غافلگيري دلچسب وجود دارد. مثلا منتقد و سينمايينويس صاحبقلم سينماي ايران امسال پشتدوربين رفته و يكي از فيلمنامههايش را- كه خود بسيار دلبسته آن بوده و براي نوشتنش وقت گذاشته- به فيلم برگردانده است. نتيجه شده تو دنياي تو ساعت چنده؟ (صفي يزدانيان). آيدا پناهنده كه با ساخت فيلمهاي كوتاه به ناميآشنا تبديل شد، با نخستين فيلم بلندش (ناهيد) در جشنواره حضور دارد. آنها كه جامهدران حميدرضا قطبي و احتمال باران اسيدي بهتاش صناعيها و بدون مرز اميرحسين عسگري را ديدهاند، از تماشاييبودن نتيجهكار ميگويند. اينها يعني اشتياق. يعني انگيزه براي ديدن. فيلمهاي امسال از نظر تنوع لوكيشن هم درخور توجهاند. براي منتقدان و كارشناساني كه بهدرستي از آپارتماني و تهرانيشدن فيلمها در سالهاي اخير گفتهاند، فيلمهايي مثل جامهدران، ايرانبرگر، رخ ديوانه، بوفالو (كاوه سجاديحسيني)، شكاف (كيارش اسديزاده)، خانه دختر (شهرام شاهحسيني)، اعترافات ذهن خطرناك من و مردي كه اسب شد (امير ثقفي) اتفاق دلچسبي است. از سويي امسال درباره بازيگران هم خبرهايي ميشنويم كه نميتوانيم نسبت به تماشاي حاصل كارشان بيتفاوت باشيم. مثل حضور پرويز پرستويي در نقش منفي فيلم بوفالو. يا بازي فاطمه معتمدآريا در نقش اصلي فيلمهاي بهمن و يحيي سكوت نكرد پس از چندسال دوري او از سينما، بازگشت مهمي است و ميتوانيم به باشكوه بودن آن اميدوار باشيم. سعيد آقاخاني در خداحافظي طولاني شخصيتي تلخ و جدي را بازي ميكند. روحالله حجازي در مرگماهياش كلكسيوني از بازيگران شاخص را بهكار فراخوانده است؛ ديدن حاصل كار نيكي كريمي، طناز طباطبايي، سحر دولتشاهي، علي مصفا و بابك كريمي در كنار هم كنجكاويبرانگيز است. هومن سيدي هم نقش اصلي اعترافات ذهن خطرناك من را به سيامك صفري سپرده است. ستاره تئاتر ايران كه تاكنون با وجود حضورهاي هرازگاهش در تصوير هرگز براي ايفاي نقش اصلي يك فيلم به او اعتماد نشده بود و طرفداران بازيهاي تئاترياش اميدوارند صفري با اين فيلم در سينما هم جايگاهي مشابه تئاتر بيابد. كساني كه به ضرورت اقتباس در نگارش فيلمنامه اشاره ميكنند و سينماي ايران را از اين نظر فقير ميخوانند، امسال چندان نااميد نخواهند بود. اميد بنكدار و كيوان عليمحمدي فيلمنامه ارغوان را براساس يكي از قصههاي مجموعه داستان «بوي قير داغ» علي حيدري نوشتهاند. سهيلا گلستاني هم با الهام از داستان كوتاه كفشهاي خدمتكار برنارد مالامود فيلمنامه دو را نوشته و حميدرضا قطبي نيز رمان جامهدران ناهيد طباطبايي را با همكاري خود او به فيلمنامه تبديل كرده است. اينها را به احتمال اضافهشدن نامها و ظهور ستارههايي جديد در رشتههاي مختلف كه اضافه كنيم، ميبينيم دليلي براي نااميد بودن يا خنثي ناميدن اين جشنواره وجود ندارد. سينماي ايران هميشه جوشانتر از اين حرفها بوده كه با كنار گذاشتهشدن چند فيلم از ويترينش، بتوان چشم از منظره كلي آن برداشت. البته به شهادت سابقه و تاريخ جشنواره، قطعا همه كنجكاويها به بهترين شكل پاسخ نخواهند گرفت. ولي دقيقا در همان نقاطي كه چندان اميدواركننده بهنظر نميرسند، چند اتفاق در كمين ما نشستهاند. اين يعني سينماي ايران!