شماره ۳۴۹ | ۱۳۹۳ يکشنبه ۱۹ مرداد
صفحه را ببند
تعامل گردشگری فرهنگی و توسعه پایدار

|  سیاره حیدری والا  |   کارشناس ارشد جغرافیای گردشگری و برنامه‌ریزی توریسم   |

 بررسی گردشگری فرهنگی که دارای مفهومی عام است و به دست آوردن چارچوب مناسب برای تعریف کامل این مقوله فرهنگی مطابق نظر اندیشمندان، کمی پیچیده است؛ چون دارای متغیرهای غیرملموس متعددی است که در مقوله فرهنگی قابل توجیه است، اما در رویکردهای اجتماعی توجیه آن کمی دشوار به نظر می‌رسد و تحقیقات متعددی هم از طرف دست‌اندرکاران در این خصوص ارایه شده است که هر کدام به نوبه خود گوشه‌ای از این مقوله را روشن می‌سازد ولی چارچوب اصولی را که همه نسبت به آن اجماع داشته باشند در بر نمی‌گیرد. برای روشن شدن موضوع بهتر است نگاهی اجمالی به این نوع گردشگری از زوایای مختلفی داشته باشیم.
در بحث گردشگری فرهنگی عموما دو محور مورد بررسی قرار می‌گیرد، محور اول گردشگری مرتبط با میراث فرهنگی یک مقصد است و بیشتر در این دیدگاه بعد تاریخی یک جامعه مورد نظر است و محور دوم گردشگری فرهنگی موضوع زمان حال و فرهنگ جاری یک مقصد را مدنظر قرار می‌دهد.
در حقیقت گردشگری فرهنگی نوعی از گردشگری است که گردشگر را به فراگیری، آموزش، کنکاش و کسب تجربه درباره فرهنگ حال و گذشته جامعه مقصد و مقایسه آن با داشته‌ها و انگیزه‌های جامعه خود و دیگران وامی‌دارد و درواقع تجربه کیفی میان گردشگر و محیط مورد بازدید قرار می‌گیرد.
بدیهی است که با توجه به تنوع مقوله گردشگری فرهنگی و همچنین تنوع گردشگران فرهنگی در میزان انگیزه و نیازها، انتظارات، سلیقه و علایق آنها در بازدید از یک مقصد تفاوت‌های بسیاری وجود داشته باشد و این تفاوت‌ها باعث برداشت‌های گوناگونی می‌شود، بنابراین میزان رضایت و بهره‌مندی هم متغیر است و جمع‌آوری و به روز کردن این رضایتمندی می‌تواند راهگشای سیاست‌گذاران صنعت گردشگری در بخش گردشگری فرهنگی با توجه به درجه حساسیت آن باشد که این به‌عنوان یکی از اساسی‌ترین راهکارهای توسعه پایدار در بخش گردشگری فرهنگی پیشنهاد می‌شود.
بررسی عوامل ذیل برای به دست آوردن مدل گردشگری فرهنگی موفق در توسعه پایدار گردشگری ضروری به نظر می‌رسد:
1- ثبت انگیزه‌های گردشگران در گردشگری فرهنگی و میزان رضایتمندی
2- ایجاد عوامل موثر در تعدیل شناخت گردشگران نسبت به فرهنگ مقصد گردشگری
3- اندازه‌گیری تاثیرات فرهنگی گردشگری بر مقاصد
4- مشخص کردن توانمندی فرهنگی جامعه مقصد
5- آموزش و ایجاد یکپارچگی فرهنگی در جامعه مقصد
6- ایجاد انگیزه‌های حمایتی در جوامع محلی و فرهنگ میزبان متناسب و منطبق با ضوابط اخلاقی
7- تبیین منشور گردشگری فرهنگی و ایجاد زمینه توسعه پایدار در این بخش
8- اندازه‌گیری تاثیرات اقتصادی و اجتماعی گردشگری فرهنگی در جامعه مقصد
9- استفاده از ابزارهای آموزشی و کمک آموزشی برای برنامه‌ریزی مدون
10- بررسی مداوم عملکرد براساس یک نظام آماری مدون برای به حداقل رساندن تهدیدات و رفع  موانع
مهم‌ترین عاملی که مطالعات گردشگری و استخراج نتایج علمی در بیشتر کشورها به دست آمده است و سازمان‌های جهانی به آن اتفاق نظر دارند این است که هر سیاست و تصمیمی که در زمینه گردشگری در هر جامعه‌ای اتخاذ می‌شود باید مورد حمایت تمام اقشار عناصر آن جامعه واقع شود. به‌طوری که همه افراد آن جامعه که از این فعالیت و تصمیم و سیاست مورد تأثیر واقع می‌شوند باید با توجه به منابع و هزینه‌ها آن‌را تأیید کنند و بر این اساس است که می‌توان سهم هر قشر و عنصری را در آن مشخص و براساس آن تقسیم کرد تا مسئولیت‌پذیری برای افراد و سایر دست‌اندرکاران آن جامعه صورت پذیرد.
بالطبع در تعامل بین گردشگری فرهنگی و توسعه پایدار موضوعات ذیل که بسیار دارای اهمیت است باید در برنامه‌ریزی‌ها مورد توجه قرار گیرند و این مستلزم آن است که هر کدام از آنها بارها مورد مطالعه و تحقیق واقع شوند:
1- تعیین ابعاد پایداری در زمینه گردشگری فرهنگی به‌طوری که دقیقا مشخص کنیم چه چیزهایی باید پایدار شود و این پایداری در کدام ابعاد باید اولویت‌بندی شود، به‌طور مثال جامعه مورد مطالعه، در چه حدی ‌باید استاندارد شود و به‌طورکلی مدیریت مقصد گردشگری باید بر چه اساس و با چه مکانیزمی هماهنگی فعالیت‌ها را برای اجرای برنامه توسعه پایدار با رویکرد گردشگری فرهنگی مدنظر قرار دهد و اصولا تشکیلات مطلوب برای این منظور چگونه است.
2- تعیین ارزش‌هایی که توسعه پایدار در زمینه گردشگری فرهنگی باید براساس آن برنامه‌ریزی شود. از آنجایی که مراکز سیاست‌گذاری و قدرت، شکل و سطح این ارزش‌ها را در قالب قوانین و مقررات در بیشتر کشورها مشخص می‌کنند و ازطرفی تصمیم‌گیرندگان در زمینه‌های فرهنگی و گردشگری ممکن است ابزارهای لازم برای تاثیرگذاری و اعمال مستقیم سیاست را نداشته باشند، چگونه می‌توان این ارزش‌ها را به صورت یک فرآیند مورد قبول گردشگران در جهت حفظ آنها و ارتقا این ارزش‌ها در برنامه‌ریزی‌ها اعمال کرد.
3- تعیین افق زمانی در گردشگری فرهنگی هم برای رسیدن به پایداری اهمیت ویژه‌ای دارد به طوری‌که در مفهوم پایداری و گردشگری فرهنگی معمولا زمان نامحدود و به نظر می‌رسد ولی در برنامه‌ریزی اصلا اینطور نیست. همان‌طور که در مباحث قبلی مطرح شد باتوجه‌به تنوع، تغییرات، رویدادها و عوامل غیرملموس و اصولا علایق گردشگران پرداختن به یک دوره نامحدود امکان‌پذیر نیست و بهترین راه این است که برنامه زمانبندی مشخصی را ارایه کنیم که خود بخشی از یک برنامه بلندمدت باشد تا بتوانیم ارزیابی دوره‌ای را برای ارتقا اهداف و نتایج به صورت منسجم داشته باشیم.
4- تعیین جامعه مورد نظر در گردشگری فرهنگی به منظور پایداری از اصول برنامه‌ریزی است و این بدان معناست که با توجه به مقتضیات جغرافیایی، طبیعی، مردمی، مذهبی، نژادی و نوع گویش و سایر داشته‌ها، هر مقصد مختصات خود را دارد که با استفاده از آنها می‌توان جامعه یا منطقه‌ای را برای مطالعه انتخاب و امکانات را در آن گسترش داد و از نتایج آن در سایر مناطق و جوامع موردنظر از لحاظ قدرت و اختیارات لازم جهت تغییر استفاده کرد. این اصل مخصوصا برای جلب پشتیبانی‌های لازم برای اعمال استانداردها و صدور مجوزهای لازم جهت انواع فعالیت‌های گردشگری با اهمیت است.
 بررسی نتایج و پیشنهادات
در خاتمه با توجه به بررسی‌های انجام پذیرفته و اصل وابستگی متقابل بررسی اجمالی گردشگری فرهنگی و ابعاد آن در توسعه پایدار بدون در نظر گرفتن اثرات اقتصادی، اثرات اجتماعی و نقش دولت‌ها در برنامه‌ریزی علمی و عملی خالی از اشکال نیست، بنابراین پیشنهاد می‌شود:
برای رسیدن به مدلی ایده‌آل تاثیرات متقابل هر کدام از مقوله‌ها در این فرآیند مورد توجه واقع گيرند به‌طور مثال می‌توان موارد ذیل را به صورت اختصار یادآوری کرد:
1- نقش گردشگری فرهنگی و جایگاه آن در اقتصاد کلان کشورها
2- میزان مشارکت دولت در تدارک زیرساخت‌های گردشگری فرهنگی در توسعه پایدار
3- مقدار مخارج گردشگران فرهنگی اعم از داخلی و خارجی در کشورها
4- میزان اشتغال حاصل از درآمدهای گردشگران فرهنگی به‌طور مشخص در کشورها
5- اندازه اقتصادی و اجتماعی هر مقصد در گردشگری فرهنگی هر کشور
6- میزان تأثیر جاذبه‌های فرهنگی و امکانات هر مقصد در ورود گردشگران فرهنگی
7- تعیین میزان مسئولیت و نقش بنگاه‌های اقتصادی در گردشگری فرهنگی


تعداد بازدید :  196