| مصطفی عابدی | روزنامهنگار |
وقتي كه تيم ملي ايران در استراليا باخت و حذف شد يكي از شهروندان در پيامي اظهارنظر و به نوعي خوشحالي كرد كه اين حذف به واسطه اقدام بازيكني انجام شد كه تخلف او را درخصوص پايان خدمت ناديده گرفتند، به اميد آنكه نقشي در پيروزي تيم و خوشحالي مردم داشته باشد، ولي برعكس شد و همو بود كه نقش اصلي را در حذف تيم ملي ايران بازي كرد و اين سزاي اينگونه رفتار ما درباره ناديده گرفتن قانون است. درباره اين رفتار ما ايرانيان كه قانون را به اميد قهرماني ناديده ميگيريم، و هر دو وجه ماجرا را ميبازيم قبلاً هم نوشته شده است، ولي جريان فوتبال ايران در استراليا وجه ديگري هم داشت كه به همين اندازه مهم است، هرچند درباره آن سخني گفته نشده است.
تيم ايران با 3 تيم عربي حاشيه جنوبي خليج فارس همگروه بود. و هر سه تيم را شكست داد، و دو تيم را از گردونه رقابتها حذف كرد. يكي از روزنامههاي ورزشي پيش از بازي با امارات متحده تيتري به اين مضمون زد. «لهش كن» و در آن تصوير بزرگي را قرار داد كه يك ساق پا كه روي آن نوشته ايران، و با كفش فوتبال، درحال فرود آمدن روي يك فردي كه بسيار چاق و با لباس عربي و درحال فرار است و روي آن نوشته شده امارات (هر دو نوشته هم انگلیسی است!). و بالاي آن هم نوشته به عشق جزاير سهگانه و خليج هميشه فارس. اين نوع نگاه به ورزش كه موجب رشد كينههاي نژادي ميشود بیش از هر چیز مخالف فلسفه اصلی ورزش است. اگر قرار باشد كه مسايل مربوط به جزاير سهگانه و اختلافات فيمابين در ورزش وارد شود، در اين صورت ورزش به ميدان جنگ ديگري تبديل ميشود كه جز اعصاب خرد كردن و ايجاد نفرت نتيجه ديگري ندارد.
يكي از دلايلي كه در دفاع از ورزش قهرماني گفته میشود اين است كه تحمل برد و باخت را زياد ميكند و در نتيجه اهميت شکست و پیروزی را كاهش و به امری عادی تبدیل ميکند و به همین دلیل موجب كاهش كدورتها و دشمنيها ميشود. اما اگر قرار باشد كه يك مسابقه فوتبال به معناي لِه كردن يك جامعه و مردم ديگر باشد، اصولاً چه فايدهاي براي فوتبال و ورزش وجود دارد؟ اتفاقاً در بازي بعد پاسخ اين تيتر گرفته شد. آيا ميتوانيم به دليل باخت از عراق بگوييم كه عراق ايران را لِه كرد؟ آیا میتوان این بازیها را به وضع امروز عراق یا جنگ 8 ساله ربط داد؟ مثلاً اگر در جام جهاني به بوسني باختيم به معناي لِه شدن ايران بهوسيله بوسني بود؟ یا اگر در جام 98 پیروز شدیم به معنای لِه کردن طرف مقابل بود؟
همه اينها يك طرف چرا بايد تصوير فرد عرب را بهعنوان نماد امارات كشيد؟ آيا نميتوانستند نقشه امارات را بكشند؟ وقتي تصوير فرد عرب كشيده شود، ديگر امارات و عراق و عربستان و مراكش و يمن ندارد، همه عرب هستند و از همه مهمتر اينكه بخشي از هموطنان ما در خوزستان نيز عرب هستند، آيا هيچ فكر كردهايم كه با كشيدن چنين تصويري چه برداشتي از سوي آنان انجام ميشود؟ تيم ملي ايران در بسياري از مقاطع بازيكنان خوزستاني و عرب داشته است و حتي در تيمهاي باشگاهي ايران هميشه بازيكنان عرب كمابيش حضور داشتهاند و ايرانيان هم در تيمهاي كشورهاي حاشيه خليجفارس بازي ميكردهاند. اين نگاههاي تفرقهافكنانه كه مخالف وحدت ملي و ناشي از نگرشهاي سطحي نژادپرستانه است، بايد از طرف جامعه روزنامهنگاران نقد و موردتوجه قرار گيرد. متاسفانه در مطبوعات ورزشي و نيز زرد اينگونه نفرتپراكنيها ديده ميشود. فراموش نكنيم كه درسال 1385، يك كاريكاتور كه قطعاً كاريكاتوريست آن قصد و غرض خاصي نداشت، چه بحراني را در کشور ايجاد كرد. احتمال دارد كه نويسنده و طراح اين كاريكاتور هم در پي نفرتافكني نژادي نباشد، و صرفاً براي جذابيت تيتر و جلب توجه و فروش بیشتر نشریه اقدام به چاپ اين تيتر و كاريكاتور كند، ولي مسئوليت اجتماعي همه ما بهعنوان روزنامهنگار بايد در اندازههايي باشد كه به تبعات نوشتهها و طرح و تيترهاي خود آگاه باشيم و بتوانيم از آن دفاع كنيم. شايد از اين منظر باخت به عراق جنگزده و چندپاره شده براي ما درسآموز است كه مسايل فوتبال و ورزش را با سياست قاطي نكنيم كه اين شمشير دو لب است. ممكن است بردن انگليس به وسيله آرژانتين در جام جهاني، در آن زمان مرهمي بر زخمهاي شكست آرژانتين در جنگ مالويناس باشد، ولي اين مرهم موقتي است، و چه بسا اين سكه روي ديگري هم دارد، كه دير يا زود خود را نشان ميدهد. سازمان و نهادهاي رسمي ورزش بايد توجه لازم را به راهنمايي متخلفان از فلسفه ورزش بنمايند. ولي چه ميتوان گفت كه با وجود اين فدراسيون اميدي به تحقق اين انتظارات نيست. يكي بايد متوجه عملكرد فدراسيون باشد!