سوشیانس شجاعیفرد طنزنویس
[email protected]
میگویند در زمان رضاشاه، خانواده سلطنتی مصر که دخترشان فوزیه را به عقد ولیعهد آن زمان، شاه بعدی و مرگ بر شاه فعلی درآورده بودند، قصد سفر به ایران را کردند. مقرر میشود برای حفظ آبرو، تمام دهات و شهرها در مسیر عبور قطار حامل خانواده سلطنتی، بازسازی و نونوار شود! شهرها را درست میکنند، ولی برای نونوار کردن روستاها پولی نبود. بنابر این دستور داده میشود که دیوارهای خانههای روستایی که در دیدرس هستند را با ماست سفید کنند تا از دور مانند گچ به نظر بیاید و بگویند که دیوارهای خانههای روستایی ایران گچکاری شده است! این سنت حسنه ماستمالی در طول زمان ادامه پیدا کرد و با رفتن این و آمدن آن، این تنها تغییری بود که در حکومت بعدی تقبیح نشد و هر حکومتی و دولتی به سهم خود ماستی بر دیواری زد و رفت!
درست مثل همین چند وقت پیش که میخواستند اجلاس غیرمتعهد را در تهران برگزار کنند، هرچه گدا و کولی و بدبخت بیچاره و کودک کار و زن خیابانی بود چند روز از جلوی چشم دور کردند، یکم ماست زدند روی در و دیوار تهران، کمی خیابانها را گلکاری کردند، کمی میدانها را گلکاری کردند، کمی هتلها را گلکاری کردند، خلاصه همه تپهها را گلکاری کردند و تپه بدون گلکاری نگذاشتند! بعد از برگزاری اجلاس دوباره روز از نو و شهر «از» نو! («از» اینجا حرف اضافه نیست که برش دارید، بگذارید باشد!)
یا مثلا مثبتترین اتفاق سینمایی ما در دولت جدید بازگشایی خانه سینما بود! اما بعد برای ماستمالی و به دست آوردن دل مخالفان، خانه پدری را بستند! یا تصور بفرمایید در فضای باز دولت جدید فیلمها مجوز میگیرند که ساخته شوند، بعد که ساخته شدند، نمایش داده نمیشوند! بعد برای ماستمالی حذف پنج، شش تا از بهترین فیلمهای امسال جشنواره فیلم را هرچه باشکوهتر، هرچه باشکوهتر، طوری که چشم برلین خانوم اینا و کن اینا و شیکاگو اینا در بیاید، برگزار میکنند!
یا مثلا کشور فخیمه ایران با ادعای دوهزار و پانصدسال فرهنگ یک ارکستر سمفونیک ندارد! یا رهبر ارکستر ندارد یا پول ندارند به نوازنده بدهند! تازه فرت و فرت کنسرت لغو میشود، در ادامه میگویند استاد اول موسیقی این مملکت باید عذرخواهی کند، بعد برای ماستمالی این قضایا جشنواره موسیقی برگزار میکنند! خب برادر من شما که پول نداری بعد از دو سال، یک ارکستر موسیقی راه بیندازی، جشن برگزار کردنت چیست؟! از آن خندهدارتر این است که کشور بیستسال جنگزده عراق که هر روز یک جایش میترکد، ارکستر سمفونیکی دارد که با گوشهایت بازی میکند و البته از بازی کردن با گوش قصد بدی ندارد! و اتفاقا ارکستر عراق در جشنواره امسال حضور دارد! یعنی آن شکست فوتبالی ایران از عراق را فراموش کنید! آن شکست در ضربات پنالتی را به خاطرات بسپارید! این را داشته باشید که عراق، ارکستر سمفونیک دارد و ما نداریم! نمیدانم تا اینجای متن خندهای بر لبتان آمد یا نه! ولی این یک خط را بگویم که گریه کنید! میخواهم دلهایتان را ببرم افتتاحیه جشنواره موسیقی! اینکه در افتتاحیه جشنواره موسیقی امسال، به دلیل نبود ارکستر ایرانی، ارکستر سمفونیک کشور عراق سرود ملی ایران را خواهد زد! به خدا اگر من این طنز را در روزنامه الشهروند عراق چاپ کرده بودم، همه میخندیدند و کلی حال میکردند و احتمالا جایزه طنز مهرجان المطبوعات العراقی را میگرفتم! اما افسوس که بنده و شما ایرانی هستیم و باید طنز تلخ بنویسیم و بخوانیم!
آخرین مورد ماستمالی هم درباره خود ماستها بود! ماجرای ماستهای پالمدار که خاطرتان هست؟! بعد از افشا شدن استفاده از روغن پالم در لبنیات، معاونت دارو و غذای وزارت بهداشت که بنا به اسمش مسئولیت سلامت دارو و غذای مملکت ما را به عهده دارد، شروع کرد به ماستمالی که اصلا کی گفته روغن پالم ضرر دارد؟ چرا اصلا افکارعمومی را ناراحت کردید؟ چرا پرسپولیس
پشت سر هم میبازد؟! چرا برج میلاد کج است؟! بعد که گفتند آقا شما بنا به اسمت باید... جواب داد در این مملکت کدام سازمان بما به اسمش کار میکند که ما بکنیم؟! بعد که قوه قضائیه این معاونت را ملزم به افشای اسامی کارخانجات متخلف کرد، باز ماست را برداشتند و شروع کردند به مالیدن! هی بمال! هی بمال! آنقدر مالیدند که... دود بلند شده از این ماستمالیها هم که به چشم من و شما و موسیقی و سینما و فقرا میرود!
دستها را بالا ببرید میخواهم دعا کنم! خداوندگارا، برای این همه مسئول ماستمال، یک مختارالسلطنه بفرست که حداقل اینها ماستهایشان را کیسه کنند!