| طرح نو | مجتبی پارسا | «هویت زن در فرهنگ ما، در مادر بودن تعریف میشود و ما زن را در اندیشه اقتصادی و بهعنوان نیروی کار نگاه نمیکنیم... اگر به مادر بودن بهعنوان شغل تمام وقت و موثر نگاه کنیم و مادر به خوبی فرزند را تربیت کند، خیلی از آسیبهایاجتماعی کاهش مییابد... در مسأله زنان و خانواده باید نگاه اصیل خودمان را که مبتنیبر اندیشه دینی و فرهنگ ایرانی است، داشته باشیم. در غرب به زن بهعنوان نیروی کار که باید اشتغال داشته باشد نگاه میشود تا چرخ سرمایهداری بچرخد. ما نگاهمان این است که خانواده سلول و بنیان جامعه است». (سعید جلیلی)
«باید از نگاه ترحمآمیز کلیشهای به بانوان ایران پرهیز کرد و برای بازیابی جایگاه زن در جامعه کوشش کرد. توجه به حق اجتماعی زنان برای حضور در عرصههای اجتماعی که با وظایف آنها در خانواده تعارضی ندارد، توجه به زنان سرپرست خانواده در برنامه دولت و تأمین مجتمعهای آپارتمانی مناسب برای آنها باید مورد توجه باشد». (علی اکبر ولایتی)
«در بسیاری از خانههای روستایی در کشورهای تایوان، مالزی، کره و چین، ابزار الکترونیکی را برای مونتاژ کردن توسط خانمها در کارگاههای کوچک خانگی، صبح به صبح به در خانهها میآورند و شب این قطعات را که تبدیل به ساختارها و سازههایی شدهاند، جمع میکنند... ما نیز میتوانیم از مشابه این مدلها برای مدیریت کشور در حوزه اقتصاد و اشتغال بهره ببریم». (محسن رضایی)
(مواضع برخی نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری ایران در مورد زنان- 1392)
«بیش از نیمی از زنان باید به تنهایی خانواده خود را سرپرستی کنند/ زنان، تبعیضهای شغلی و
عدم فرصت برابر در کاریابی/ میانگین بیکاری زنان در سال ۹۲، 2 برابر مردان شده است/ وضعیت اشتغال زنان و صعود رشد بیکاری در حالتی بحرانی قرار دارد/ نگاه ایدئولوژیک به زنان در فرصتهای شغلی برابر/ لایحه تقلیل ساعت کاری زنان شاغل از دستور کار دولت خارج شد/ مصاحبه با ۳۰ دستفروش؛ یک سوم آنها سرپرست خانوادههایشان هستند/ نسبت زنان بیکار در کشور 2 برابر مردان است/ اجرای آزمایشی طرح جامع توانمندسازی زنان سرپرست خانوار/۸۲درصد از زنان سرپرست خانوار بیکار هستند/ بیش از 2میلیون زن خودسرپرست در کشور وجود دارد/ سن زنان سرپرست خانوار به 16 سالگی رسید/ سازمان بهزيستي، تنها 147هزار تن از زنان سرپرست خانوار را تحت پوشش خود دارد/ وجود 5/2میلیون زن سرپرست خانوار در کشور...»
چقدر این تیترها برایتان آشناست؟ هر روز در خبرگزاریها، روزنامهها و رسانهها «اینها» را میبینید. چقدر به «آنها» اهمیت میدهید؟ زنان سرپرست خانوار را میگویم. کم؟ خیلی کم؟ اصلا اهمیتی ندارند؟ برای مسئولان چطور؟
این زنان را در اطراف خود بسیار میبینیم. زنانی که به هر دلیلی شوهرشان را از دست میدهند و درنهایت برای خانوادهشان، هم پدر میشوند و هم مادر. اما اسمشان برای نهادهای رسمی «زنان سرپرست خانوار» است.
طبق تعریف سایت «سامانه ثبتنام زنان کارگر سرپرست خانوار»، زنان كارگر سرپرست خانوار به آن دسته از زناني اطلاق ميشود كه در واحدهاي مشمول قانون كار اشتغال داشته و سرپرستي خود و ساير افراد تحت تكفل را به عهده دارند. اين افراد شامل:
الف- دختران كارگر مجرد سرپرست خانوار و افراد تحت تكفل آنان.
ب- زنان كارگر سرپرست خانوار و افراد تحت تكفل آنان كه همسرانشان از كار افتاده، زنداني يا معتاد به مواد مخدر بوده و در مراكز نگهداري معتادان به سر مي برند يا بيماري اعصاب و روان داشته باشند.
ج- زنان كارگري كه از همسران خود طلاق گرفته (مطلقه) يا همسرانشان فوت كرده يا مفقودالاثر باشند و افراد تحت تكفل آنان.
د- زنان كارگر سرپرست خانوار كه براساس فهرست مورد تاييد سازمان تامين اجتماعي مقرري بيمه بيكاري دريافت ميکنند و افراد تحت تكفل آنان.
فارغ از اینکه با تعاریف بالا، چه تعداد از زنان، جزو زنان سرپرست خانوار به شمار میآیند، فارغ از اینکه چه تعداد از این زنان، شناسایی شدهاند، بنابر اعلام «پورتال اصفهان»، سازمان بهزيستي، بهعنوان متولي رسيدگي به امور چنين زناني، درحال حاضر تنها 147هزار تن از زنان سرپرست خانوار را تحت پوشش خود دارد. ميزان مستمري ماهيانهاي كه به اين زنان تعلق ميگيرد، در بهترين حالت، به حدود 30هزار تومان (براي خانوادههاي بيش از 2 تا 5 نفر) ميرسد.
به گزارش «باشگاه خبرنگاران»، سهیلا جلودارزاده، مشاور امور زنان وزارت صنعت، معدن و تجارت، تعداد این زنان را در ایران 5/2میلیون نفر اعلام کرده است. اولین و مهمترین و شاید تنهاترین مشکل این زنان و خانوادههای
تحت سرپرستیشان، «پول» است! همان چرک کف دستی که برای این افراد، حکم «مایه حیات» را دارد.
در روزگاری که میراث ما از دولت قبل، تورم و بیکاری و گرانی است و در بسیاری از خانوادهها، برای گذران زندگی و امرار معاش، زن و شوهر مجبورند، هم پای یکدیگر کار کنند و پولشان را روی هم بریزند، «۸۲درصد از زنان سرپرست خانوار بیکار هستند». مسأله مهم دقیقا همینجاست
که کمتر از 20درصد از این زنان صاحب شغل هستند، درصورتی که داشتن شغل برای این زنان بیش از هر فردی مهم است. مهمتر از شاغل بودن و درآمد داشتن، ارتقای جایگاه این زنان است . فرزندان زنان سرپرست خانوار شرایطی متفاوت از فرزندان سایر خانوادهها را تجربه میکنند. به همین منظور است که در این فضا نقش این زنان فقط در جایگاه و مسئولیت مادری تعریف نمیشود. بلکه باید نقششان متفاوت باشد تا فرزندانشان درست پرورش یابند.
شهیندخت مولاوردی، معاون رئیسجمهوری در امور زنان و خانواده در یکی از همایشهای اخیر با توجه به اینکه فقر زنان جنبه اقتصادی ندارد و جنبه اجتماعی و روانی آن بسیار مهمتر است، گفته: «زنان بیشتر از مردان در معرض فقر قرار دارند. زنان از قابلیتها و امکانات لازم برای توانمندی و کاهش فقر برخوردار نیستند که دلیل آن وجود موانع فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در راه توسعه و پیشرفت وضع زنان است. مولاوردی به این امر اذعان دارد که «فقر زنان تنها مربوط به درآمد نیست بلکه قدرت، اعتماد، خودباوری و پذیرش اجتماعی در حل این مسأله بسیار مهم است» اما باید دید با اجرای آزمایشی «طرح جامع توانمندسازی زنان سرپرست خانوار» این زنان، راه به جایی میبرند یا نه.
وضعیت شغلی این زنان چگونه است؟
آنچنان که وب سایت «خبرآنلاين» نوشته، مصاحبه با ۳۰ دستفروش در قالب یک تحقیق در دانشکده علوماجتماعی دانشگاه تهران نشان داده این زنان دلایل مشترکی برای دستفروشی در مترو دارند. ۳۳درصد آنها سرپرست خانوادهشان هستند و عدهای نیز با انگیزه همیاری خانواده این کار را انجام میدهند. این دسته از زنان به اجبار به دستفروشی در مترو روی آوردهاند و مشکل اقتصادی و تأمین نیازها مهمترین مسأله آنهاست. بعضی از آنها بنا به دلایلی مثل فوت، طلاق یا زندانی شدن همسر، سرپرست خانواده خود را از دست دادهاند و باید به تنهایی مخارج زندگی را تأمین کنند. دستهای دیگر از این زنان متاهل و بدسرپرست هستند و همسرشان به دلایلی مثل اعتیاد و از کارافتادگی نمیتواند هزینه زندگی را تأمین کند. این زنان علاوهبر تأمین هزینههای خود باید هزینه زندگی همسرشان را هم تأمین کنند. دختران مجرد هم بخشی از زنانی را تشکیل دادهاند که به دلیل سرپرستی خانواده دستفروشی میکنند. این دختران به دلایلی مثل فوت سرپرست خانواده یا از کار افتادگی او و ناتوانی مادر دستفروشی میکنند و به نانآور خانه تبدیل شدهاند.
پروین هدایتی در گفتوگو با «خبرگزاری فارس» در تاریخ 4 بهمن 93 گفته است باید اقداماتی انجام شود که از زیاد شدن آمار زنان سرپرست خانوار جلوگیری شود. او همچنین تأکید کرده
برطرف شدن مشکلات زنان سرپرست خانوار مانند مشکل اشتغال و بیمه از مسئولیتهای اصلی دولت است اما نقش سازمانهای مردم نهاد را نباید در این زمینه فراموش کرد. رسیدگی به وضع زنان سرپرست خانوار یک موضوع همهجانبه است که باید از بعد اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی به آن پرداخته شود. بهعنوان مثال بخش اعظمی از زنان سرپرست خانوار نتیجه افزایش آمارهای طلاق در کشور است، در صورتی اگر مسئولان فرهنگی کشور برای داشتن خانوادههای سالم و پایدار برنامهریزی کنند تا حد زیادی از آمار زنان سرپرست خانوار کاهش پیدا میکند و در این صورت میتوان برای گروهی که به دلایل دیگری مانند فوت همسر در این گروه قرار گرفتهاند برنامهریزی منسجمتری صورت گیرد.
همچنین علی ربیعی در حاشیه برگزاری همایش «زنان در مسیر توسعه اجتماعی با تأکید بر برنامه ششم توسعه»، موضوع بازار کار و نیروی کار زنان را از موضوعات مهم در وزارت رفاه دانسته و گفته است: «در حال حاضر بسیاری از ساختارهای اجتماعی برای فعالیت زنان آمادگی ندارد و باید این موانع ساختاری دیده و لحاظ شود».
حسین انواری، سرپرست کمیته امداد امام خمینی(ره) نیز در این همایش گفته: « اغلب زنان سرپرست خانوار از زندگی خود رضایت ندارند و اغلب این افراد در حاشیه شهرها زندگی میکنند که اسکان مناسبی ندارند. ضمن اینکه نرخ آسیبپذیری بین این افراد بالاست. هماکنون آمار طلاق در کشور رو به افزایش است بهطوری که سن زنان سرپرست خانوار نیز کاهش پیدا کرده و به 16 سالگی رسیده است.
در این میان شاید تنها خبر خوشایندی که انتظار تحقق آن بیش از سایر اخبار است، سخنان سهیلا جلودارزاده، مشاور امور زنان وزارت صنعت، معدن و تجارت بود که قول تشکیل بانک اطلاعاتی زنان سرپرست خانوار را داده است: «در اولین گام برای حمایت و ارتقای سطح کیفی این زنان باید ابتدا این زنان شناسایی شوند که برای تحقق این امر بهزودی بانک اطلاعات زنان سرپرست خانوار توسط وزارت کشور به صورت محرمانه تشکیل میشود. مقدمات تشکیل این بانک اطلاعاتی درحال حاضر ایجاد شده است و امیدواریم در مسیر توانمندسازی زنان سرپرست خانوار گام موثری را برداریم در مرحله بعد و پس از شناسایی این زنان باید برای آنها ایجاد کار و اشتغال شرافتمندانه صورت بگیرد.
با همه این حرف و حدیثها، اما موضوعی بسیار مهم وجود دارد که به نظر میرسد شرط «اولی» است که تا محقق نشود، هیچ اتفاقی مجال تحقق نخواهد یافت. این شرط، چیزی جز نگاه برخی از مسئولان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به زنان نیست. شاید با اطمینان بتوان از این موضوع صحبت کرد که تا زمانی که این افراد، نگاهشان را به زنان تغییر ندهند، نگاه جامعه به زنان و به خصوص، زنان سرپرست خانوار تغییر نخواهد کرد. نگاهی که تا امروز جز اینکه موجب کاهش سطح مشارکت زنان از فعالیتهای اقتصادی و افزایش اعتیاد و بیکاری میان قشر تحصیلکرده زنان شده، نتیجهای در بر نداشته است. نگاههایی مثل «عدم توجه به نیازهای زنان بهعنوان اعضای برابر جامعه»، «تدوین سیاستهای شغلی براساس هویت خاص و جنسیت زنان» و «حذف زنان از برخی از این فرصتها و تشویق آنها به خانهنشینی و فرزندآوری» که نهتنها به نیازهای زنان در جامعه امروزمان پاسخ نمیدهد، بلکه معضلات فراروی زنان را بیشتر هم میکند.