شماره ۳۴۹ | ۱۳۹۳ يکشنبه ۱۹ مرداد
صفحه را ببند
گفت‌وگو با «علی نصیری» رئیس بیمارستان جانبازان اعصاب و روان «صدر»
نگاه ملی نیاز رسیدگی به جانبازان

قیطریه غیر از بوستان و ساختمان‌های بلند، غیر از آب‌وهوای مناسب، غیر از آن‌که در همسایگی اختیاریه، دزاشیب، دروس و قلهک قرار گرفته، غیراز کافی‌شاپ و رستوران‌های متعدد، یک بیمارستان هم دارد، بیمارستانی با مساحت 2118 مترمربع و زیربنای 1800 مترمربع که در اسفندماه ‌سال 1377 پس از انحلال بیمارستان نورافشار قدیم تشکیل شده. این بیمارستان دو ترکیب را با خود یدک می‌کشد، یکی «روانپزشکی» و دیگری «جانبازان». میدان پیروز را که بگذرانی به خیابان رحمانی می‌رسی، این‌جا تابلوها به تو نشان می‌دهند که بیمارستان اعصاب و روان در کوچه دلپذیر قرار گرفته و نام «صدر» بر پیشانی‌اش خودنمایی می‌کند؛ بیمارستانی با 40 تخت حاد اعصاب و روان.  «علی نصیری» ریاست «صدر» را برعهده دارد؛ فردی که از ‌سال93 این مسئولیت را برعهده گرفته است. او در گذشته معاون بهداشت و درمان شمیرانات بوده. با نصیری در ظهر یکی از روزهای مردادماه در بخش ریاست بیمارستان هم‌صحبت شدیم.  متن پیش‌رو شرح این گفت‌وگو است.

 

بیمارستان «صدر» از چه سالی آغاز به کار کرده است؟
این بیمارستان از‌سال 78 به صورت آسایشگاه دایر شد و بیماران اعصاب و روان به‌خصوص جانبازان اعصاب و روان بیمارستان نورافشار قدیم به این بیمارستان منتقل شدند. «صدر» در ابتدا کار خود را به صورت آسایشگاه شروع کرد و بیماران مستقر در آن به‌صورت شبانه‌روزی بستری می‌شدند؛ به‌خاطر آن‌که معیارهای وزارت بهداشت برای تبدیل‌شدن به یک بیمارستان را نداشت. با تلاش همکاران، مقدمات کار برای گرفتن مجوز و تبدیل شدن به بیمارستان انجام شد. در طول 15، 16سال گذشته با کلیه بیمه‌های پایه و تکمیلی قرارداد داشته‌ایم. در این بیمارستان پذیرش برای عموم جامعه مهیا شده؛ اما تمرکز ویژه روی خدمات‌رسانی به جانبازانی است که در جنگ 8ساله یا حوادث قبل از انقلاب دچار ترومای اعصاب و روان شده‌اند.  «صدر» جزو بیمارستان‌های حاد اعصاب و روان طبقه‌بندی می‌شود؛ یعنی خدمات آن به‌صورت اورژانسی است. مراکز دیگری در سطح تهران و کشور وجود دارد که به بیماران مزمن خدمات می‌دهد، اما «صدر» جزو بیمارستان‌های حاد به حساب می‌آید.  
بیمارستان نورافشار قدیم مخصوص بیماران اعصاب و روان بود یا جانبازان اعصاب و روان؟
این بیمارستان وقف آقای نورافشار بود؛ او در وقف خود نوشته بود که «برای توانبخشی بیماران به‌خصوص کودکانی که دارای ضایعات حرکتی هستند، استفاده شود.» برای همین مشکل وقفی نمی‌توانستند بیماران اعصاب و روان را آن‌جا پذیرش کنند.  بیمارستان نورافشار یک بیمارستان جنرال بود، یعنی از تمام قسمت‌ها پذیرش می‌کرد؛ اما زمانی که به این ساختمان منتقل شد، عموما دیگر به صورت تک‌تخصصی اداره می‌شود و ویژه بیماران اعصاب و روان به‌ویژه جانبازان است.
چند بیمارستان اعصاب و روان جانبازان در سطح کشور فعالیت می‌کند؟
به دلیل نبودن تخت کافی اعصاب و روان در سطح کشور، بنیادشهید و امور ایثارگران در این امر وارد شده و تصدی‌گری کرده است. 10مرکز اعصاب و روان در کل کشور تأسیس شده که به صورت هیات‌امنایی اداره می‌شود که یکی از این 10مورد بیمارستان اعصاب و روان صدر است.
خدماتی که در این بیمارستان ارایه می‌شود، تفاوتی با دیگر آسایشگاه‌های جانبازان در تهران یعنی «نیایش» دارد؟
مرکز نیایش بیشتر مربوط به بخش مزمن جانبازان می‌شود واینجا بخش حاد است.  
می‌توانم بپرسم خود شما از چه سالی مدیریت این بیمارستان را برعهده داشته‌اید؟
از اردیبهشت سال 93 در خدمت عزیزان در این بیمارستان  هستم.  
یعنی قبل از این هم مسئولیت ارتباطی با مساله جانبازان داشته‌اید؟
من معاون بهداشت و درمان شرق تهران و معاون بهداشت و درمان شمیرانات بودم. از‌سال 85 تا 89 در شرق تهران، از 89 تا 93 هم در شمیرانات بودم و بعد به این‌جا منتقل شدم.  
برای من خیلی جالب بود، وقتی که اسم بیمارستان صدر را در سایت‌های جست‌وجوگر سرچ می‌کنیم، بیشتر از همه سایت‌هایی بالا می‌آیند که آگهی استخدام پرستار در این بیمارستان را پخش کرده‌اند؛ یعنی واقعا این مرکز این‌قدر در جذب نیروهای خدماتی و کادر پرستاری با مشکل رو‌به‌روست؟
کار با بیماران اعصاب و روان، اگر حتی جانباز آن را هم برداریم، در سطح دنیا و به‌خصوص در کشور ایران جزو مشاغل سخت طبقه‌بندی می‌شود. در ایران بحث مشاغل سخت به‌خصوص در پرستاری مطرح است، آن‌قدر که قانونی به نام بهره‌وری وجود دارد، یعنی آنهایی که با بیماران اعصاب و روان کار می‌کنند، علاوه‌بر مرخصی عادی‌ای که دارند، یک ماه مرخصی بیشتر می‌گیرند تا تاثیراتی که کار بر آنها می‌گذارد به کمترین حد ممکن برسد؛ به خاطر این موارد است که کار با بیماران اعصاب و روان در سطح دنیا در این کشور که با کمبود نیروی پرستاری روبه‌روست، سخت است؛ همه اینها دست به دست هم داده که این مشکل به وجود آید.
یعنی در آسایشگاه صدر با کمبود کادر پزشکی و پرستاری مواجه هستید؟
در حال‌حاضر که با شما صحبت می‌کنم، هیچ کمبود نیروی پرستاری و پزشکی در بیمارستان صدر نداریم.  
کادر پزشکی و پرستاری که به صورت ثابت در این بیمارستان فعالیت می‌کند، چه تعدادی را شامل می‌شود؟
کادر ما شبانه‌روز و به‌طور 3 شیفت 120 نیرو است؛ یعنی تعداد پرسنل ما 120 نفر در 3 شیفت مشغول به کار هستند.
اگر بخواهیم مقداری آمار درمورد جانبازانی که در این بیمارستان به‌طور بستری یا به شکل مراجعه‌ای حضور پیدا می‌کنند، صحبت کنیم، به چه نتیجه‌ای می‌رسیم؟
ما 40 تخت بستری در بیمارستان داریم و 6 تخت اورژانس. 6 روز هفته صبح و بعدازظهر درمانگاه روانپزشکی ما فعالیت دارد. یعنی از 9 تا 12 و از 3 تا 6 بعدازظهر. این درمانگاه در طول روزهای هفته دایر است و روانشناسان در آن مستقر هستند و بیماران را ویزیت می‌کنند. دسته‌ای که نیاز به درمان سرپایی داشته باشند، درمان شده، کاردرمانی و روانشناسی می‌شوند و آن دسته هم که نیاز به بستری دارند در تخت‌های بخش مستقر می‌شوند. مراجعات درمانگاهی ما سالیانه بین 8 تا 10‌هزارنفر است. 97‌درصد هم ضریب اشغال تخت ما است؛ یعنی می‌توان گفت که شبانه‌روز تخت‌های ما پر است.  
دوره درمان جانبازان به چه صورت است؟
دوره درمان آنهایی که به صورت حاد مراجعه می‌کنند، بین 3هفته تا یک‌ماه است که این‌جا درمان شده و اگر نیاز بود به بخش مزمن منتقل می‌شوند، مثل بیمارستان «نیایش»، «میلاد» شهریار یا «ایثار» اردبیل؛ هماهنگی می‌کنیم و برایشان پذیرش می‌گیریم و منتقل می‌شوند. اگر هم که آماده شدند به آغوش خانواده بازمی‌گردند و به صورت هفتگی یا ماهانه به این‌جا مراجعه می‌کنند و ویزیت سرپایی می‌شوند تا بیماری آنها کنترل شود.  
وقتی که نگاهی به تخت‌ها و نحوه قرار گرفتن آنها و میزان گنجایش اتاق‌ها در این بیمارستان می‌اندازیم، به نظر می‌آید که با فشردگی این کار انجام شده است؛ موافق هستید؟
ما با مشکل کمبود تخت اعصاب و روان در کل کشور روبه‌رو هستیم و با توجه به ترومایی که جنگ به این کشور تحمیل کرده و حوادث بعد از آن، علاوه بر این جانبازان که دچار ترومای مستقیم در جبهه‌ها شده‌اند، خیلی از افرادی هم که به‌طور عادی در جامعه زندگی می‌کنند، درحال دست‌وپنجه نرم‌کردن با این تروما هستند. این کشور احتیاج دارد که تخت بیماران اعصاب و روان و کلینیک بیماران اعصاب‌ و روان بهتری داشته باشد. به‌خاطر همین مساله هم هست که ما تصدی‌گری کرده‌ایم. در بخش داخلی، جراحی،‌ آی‌سی‌یو و سی‌سی‌یو هیچ‌وقت تصدی‌گری صورت نگرفته و از بیمارستان‌های مختلفی که تأسیس شده‌اند، خرید خدمت کرده‌ایم؛ اما چون در بخش اعصاب و روان کشور، این میزان تخت وجود ندارد، خود ما آن را ایجاد کرده‌ایم.  بحث فشردگی که مطرح کردید را من کاملا قبول دارم. فضای فیزیکی ما فضای مناسبی نیست چراکه این ساختمان اصلا برای بیمارستان طراحی نشده اما ما مشغول تعمیراتی هستیم که این فضا را مناسب کنیم.
یعنی ساخت‌وسازی که دارد در قسمتی از حیاط آسایشگاه انجام می‌شود، در راستای همین مناسب‌سازی است؟
بله، دنبال آن هستیم که فضا را مهیا کنیم تا فشردگی تخت‌ها از بین برود و چالش‌های موجود به حداقل برسد.  
طولانی‌ترین زمان برای بستری‌شدن یک فرد در این بیمارستان چه مدت است؟
در بیمارستان‌های مزمن تا 20‌سال هم گزارش شده؛ اما ما در بخش حاد قرار داریم و نمی‌توانیم بیماری را بیشتر از یک‌ماه بستری کنیم. البته اگر خانواده او همکاری نکند تا دو ماه هم نگهداری می‌کنیم.  
در یکی از قسمت‌های این بیمارستان، اتاقی به نام «کاردرمانی» قرار گرفته؛ این اتاق چه وظیفه‌ای را دنبال می‌کند؟
یکی از مهم‌ترین بحث‌های جانبازان اعصاب و روان همین کاردرمانی آنهاست. اگر فضا به ما اجازه دهد به صورت یک کلینیک روزانه آنها را از خانواده‌هایشان تحویل می‌گیریم. نقاشی، ورزش، کتابخوانی و... با این کار، هم بحث درمانی آنها تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد و هم می‌تواند وقت این عزیزان را به نوعی پر کرده باشد. به این صورت خانواده هم می‌تواند به کارهای خود برسد و جانبازان هم در این کارگاه‌ها مشغول باشند. کاردرمانی بخشی است که در تمام بیمارستان‌های روانپزشکی دنیا تعبیه شده است. بخش کاردرمانی 6‌سال است که در این بیمارستان ایجاد شده و هم مراجعه‌کنندگان ما از آن راضی هستند و هم روانپزشکان ما توانسته‌اند در این بخش بازخورد لازم را از مراجعه‌کنندگان بگیرند.  
لباسی که جانبازان در بخش بستری به تن کرده‌اند، لباسی است که سرتاسر سبز کمرنگ است، ممکن است برای بعضی‌ها این سوال پیش‌ آید که انتخاب این رنگ می‌تواند دلیل خاصی داشته باشد؟
این رنگ از گذشته استفاده می‌شده و طراحی شده است؛ ما هم به دلیل آن‌که رنگ ملایمی بوده و طیف رنگی پرتنشی ایجاد نشده آن را نگاه داشته‌ایم.  
اگر موافق باشید وارد بحث مشکلات و دغدغه‌های جانبازان اعصاب و روان شویم. برای نمونه، دسته‌ای از این جانبازان نسبت به وضع دارویی خود نگرانند و اعتراض دارند. درحال‌حاضر کسانی که به‌عنوان جانباز اعصاب و روان به این بیمارستان مراجعه می‌کنند با چنین مشکلی روبه‌رو می‌شوند؟
من به دلیل آن‌که سابقه کار ستادی دارم، می‌توانم این مساله را کامل برای شما بشکافم. در بسته بیمه‌ای بنیادشهید و امور ایثارگران که برای کلیه جانبازان در نظر گرفته شده، بحث دارویی کامل دیده شده است؛ یعنی هر دارویی که ایثارگران نیاز داشته باشند و در کشور موجود باشد و پزشک برایشان تجویز کند، می‌توانند به صورت رایگان از داروخانه‌های طرف قرارداد بنیاد تهیه کنند، بدون پرداخت هیچ بهایی. اگر هم که خودشان خرید کردند، می‌توانند هزینه آن را از بیمه ایران دریافت کنند. بعضی از جانبازان خاص مثل جانبازان اعصاب و روان و شیمیایی که داروهایی احتیاج دارند که در فارماکوپه کشور نیست، بنیادشهید و امور ایثارگران با کمک بیمه‌تکمیلی آیین‌نامه دارویی وضع کرده است که این داروها با گرفتن مجوز و تأیید پزشک معتمد قابل‌پرداخت خواهد بود. اگر ایثارگران از این راه پیش بروند، به دارویی که مورد تأیید پزشک آنهاست، دست پیدا می‌کنند.  نداشتن اطلاع کافی و عدم اطلاع‌رسانی مناسب باعث می‌شود که در برخی موارد جانبازان ما با مشکل تأمین دارو روبه‌رو شوند.  
مورد دیگری که درباره جانبازان اعصاب و روان مطرح می‌شود، بحث درصدبندی آنهاست؛ چراکه ممکن است عوارض بیماری‌شان پس از سال‌ها بروز کند و دستگاه‌های مربوط تمایلی به تخصیص ‌درصد به آنها نداشته باشند و بیماری‌شان را به جنگ مرتبط ندانند؛ متوجه هستم که شما نقشی در درصدبندی آنها ندارید اما به‌عنوان ریاست یکی از مراکز خدمات‌دهنده به جانبازان اعصاب و روان چه پیشنهادی می‌توانید داشته باشید؟
درصد جانبازی را مرکز کمیسیون پزشکی بنیادشهید اعلام می‌کند و ما به‌عنوان درمانگر، نقشی در آن نداریم. آنها آیین‌نامه‌های خاص خود را دارند و با توجه به ضایعه‌ای که به‌راحتی قابل تشخیص نیست، تیر و ترکش نیست، قطع عضو نیست و هیچ نمود بیرونی ندارد، تعیین‌درصد می‌کنند. تشخیص این ضایعه برای آنها کار سختی است، چیزی نیست که بتوان با چشم دید. از آن طرف هم جانبازان اعصاب و روان ما ضایعات بسیاری دارند. بزرگترین لطمه را خانواده‌های آنها می‌خورند؛ کسی که دچار ضایعه اعصاب و روان باشد، هرکسی او را نگاه کند می‌گوید توانایی کار کردن دارد، مثل قطع عضو زانو نیست که بگوید من نمی‌توانم راه بروم، برای همین این گروه از جانبازان در بحث معیشت با مشکل روبه‌رو هستند. همه اینها به صورت زنجیروار به هم وصل می‌شود و شرایط آنها را سخت‌تر می‌کند. یعنی شما بیماری دارید که در اوج ضایعه‌ای که برایش ایجاد شده خانواده خود را اذیت می‌کند، به خودش آسیب می‌رساند، در کنار همه اینها عدم کارآیی دارد، یعنی به‌عنوان یک مرد وظیفه اصلی خود که تلاش و نان‌رسانی است را نمی‌تواند انجام دهد. از طرف دیگر شیوه درمان آنها هم خاص است و نیاز به رسیدگی‌های بیشتر دارد. حمایت اجتماعی کافی هم نمی‌شوند. همه اینها دست به دست هم می‌دهد که وضع را خاص کند، یک ارگان و دو ارگان از پس این مورد برنمی‌آید و نگاهی ملی می‌طلبد. این بزرگترین مشکل جانبازان اعصاب و روان است که اگر از 100 بخواهیم درنظر بگیریم، تنها 60‌درصد تحقق پیدا کرده است.  
یعنی اگر از شما سوال شود، بزرگترین و مهم‌ترین مساله‌ای که درمورد جانبازان اعصاب و روان باید در نظر گرفته شود چیست، می‌گویید وضع خانواده‌ها؟
حمایت اجتماعی و خانواده‌ها. حمایت اجتماعی را تنها نمی‌توان از ناحیه یک ارگان توقع داشت، مثلا بگوییم تنها بنیادشهید باید به معیشت آنها رسیدگی کند. حقوقی برای آنها وضع شده اما بقیه روز که بیکار هستند چه کار باید انجام دهند؟ حالت اشتغال و حقوق دادن، شمشیر دولبه است. یعنی می‌توان گفت که فرد کار نکند و معیشت او را تأمین کرد، پس درمان او چه می‌شود؟ یک مرد به‌طور عادی بیش از 8ساعت از وقت خود را بیرون از خانه می‌گذراند، اما تصور کنید که یک جانباز اعصاب و روان 8 ساعت در خانه نگاه داشته می‌شود، به او حقوق هم داده می‌شود، آن وقت می‌بینید که تنش ایجاد شده و کل اوقات او به اوقات‌فراغت تبدیل می‌شود؛ در صورتی که یک بیمار است که اوقات‌فراغت زیادی دارد. حل شدن این مسائل نیازمند یک دید ملی است.
جدا از نهادهایی که در این زمینه فعالیت می‌کنند و بر مبنای خدمت‌رسانی به جانبازان تأسیس شده‌اند، شما شاهد حرکت‌های مردمی بوده‌اید؟ مثلا انجمن مردم‌نهادی در این زمینه فعالیت می‌کند؟
انجمن مردم‌نهاد نه، اما آدم‌های بسیاری را دیده‌ام. آدم‌هایی را می‌شناسم که به صورت ناشناس می‌آیند و جانبازان را تحت‌پوشش مالی و اجتماعی قرار می‌دهند و آنها را به سفرهای زیارتی و تفریحی می‌برند. مردم ما بدون سیستم صاحب درک و فهم هستند و جانبازان را حمایت می‌کنند.  همین که اسم جانباز می‌آید واژه ایثار تداعی می‌شود؛ تفاوت بیمار و جانباز همین است؛ یعنی یک فرد جان خود را کف دستش گذاشته و برای دفاع از کشورش پیش رفته. مردم ما این مساله را از اعماق وجود خود درک می‌کنند. اما زمانی که قرار است تبدیل به یک سیستم شود، اینها سیستم نمی‌شود؛ چرخ‌دنده‌ها برهم سوار نمی‌شوند که بتوانیم کار استاندارد و کاملی برای آنها انجام دهیم.
در حال‌حاضر آسایشگاه صدر چه حمایتی را می‌طلبد؟ به چه مواردی نیاز دارد که بتواند خدمات بهتری را ارایه کند؟
هرچقدر که امکانات بستری ما بیشتر باشد، طیف بیشتری از جانبازان اعصاب و روان را می‌توانیم تحت پوشش قرار دهیم، الان تنها 40 تخت وجود دارد. البته شاید اگر الان بخواهیم بیمارستان جدید احداث کنیم تنها محیط فیزیکی‌مان را برای 20 تخت اختصاص دهیم، همان فشردگی که شما گفتید؛ اما خب در ابتدا برای 40 تخت در نظر گرفته شده است. فضای فیزیکی برای ارایه خدمات به این عزیزان وجود ندارد. سیستم نرم‌افزاری ما قوی است، پزشکان و پرستاران خوبی داریم، کسانی فعالیت می‌کنند که بالغ بر 20سال مشغول خدمت‌رسانی به جانبازان هستند. اما فضای فیزیکی مناسب نداریم، هرچه این فضا بیشتر شود، طیف بیشتری را می‌توانیم تحت پوشش قرار دهیم و خدمت بهتری را ارایه کنیم.  
اگر فکر می‌کنید مورد خاصی برای مطرح‌کردن باقی‌مانده، بفرمایید.
تنها مورد می‌تواند سپاسگزاری از وقتی باشد که به مظلوم‌ترین قشر جانبازان اختصاص داده می‌شود. دیگر جانبازان برای خانواده و جامعه عزیز هستند و همه آنها را به‌عنوان یک نکته برجسته نشان می‌دهند؛ اما بعضی‌وقت‌ها حتی خانواده و فرزندان جانبازان اعصاب و روان ترس دارند که خود را فرزند یک جانباز اعصاب و روان معرفی کنند؛ چون طی این سال‌ها انگ‌های مختلفی به این عزیزان زده شده. پرداختن به این قشر مظلوم، ستودنی است.


تعداد بازدید :  149