شماره ۴۸۹ | ۱۳۹۳ شنبه ۱۱ بهمن
صفحه را ببند
درباره یک رسم دیرین در ایلام
چنگوله، جايي كه تفنگ هم عروس مي‌شود

|  امیرحسین خواجوی |

زیر سایه درخت توت پرشاخ و برگ كهنسالي كه سايه آن كل حياط خانه را پوشانده، پیرزنی نشسته است با «گل‌ونی» (نوعی پوشش سنتی سربند زنان کرد) و جلیقه‌ای سنتی که ردیف منظم «قروش» (سکه‌هایی قدیمی موسوم به یک‌قرانی) از حاشیه‌اش آویزان است و با هر تکان صدای دلنشینی دارد. «خاتون» بانویی 70 ساله و يكي از معدود راويان شفاهي تاریخ آداب و سنت‌های بومی مناطق روستايي و عشايري كرد‌هاي ايلام است.
این راوی کهنسال که به عقیده بسیاری از مردم منطقه گنجینه‌ای از فرهنگ و آیین‌های سنتی عشایر محسوب می‌شود، صحنه‌گردان یکی از سنت‌های قدیمی این منطقه به نام «عروسی‌تفنگ» است. عروسي‌تفنگ، آييني كه شايد عمري به‌اندازه ورود تفنگ به‌عنوان ابزار اصلي شكار به‌ميان عشاير كرد غرب ايران داشته باشد. آیینی که این‌روزها در یاد و خاطره کمتر کسی از اهالی غرب کشور زنده مانده و همچون بیشتر سنت‌ها می‌رود تا در گذر پرشتاب ايام از یادها برود. هرچند در این میان هستند امثال خاتون‌ها كه با تجربه و تلاش خود سعي در زنده نگه‌داشتن آداب و رسوم كهن دارند. چراكه یادآوری و بیان فرهنگ بومی درقالب مثل‌ها، داستان‌ها و برپايي مراسم‌ مختلف اينچنيني از فراموش‌شدن این آيين‌هاي فرهنگی جلوگیری مي‌کند. انتقال مفاهيم و ظرافت‌هاي نهفته در آيين‌هاي بومي و آداب و رسوم خاص مردم هر منطقه، مهم‌ترين دغدغه خاتون‌هاي زمان ما است.
«خاتون» که قرار است برگزاركننده عروسي تفنگ باشد، زیر لب هوره‌ای‌کهن (نوعی آواز باستانی به‌شیوه و آهنگ اوستاخوانی مغان زردشتی) با ریتمی همچون لالایی را زمزمه می‌کند که مضمونش با سنت «عروسی‌تفنگ» ارتباط تنگاتنگی دارد:
«تفنگم را به شاخه‌ای از سرو بیاویز که قدش مانند قد یار من است... به آهوان بگو بی‌ترس در دشت‌های هلاله (منطقه مرزی میان ایران و عراق نزدیک میمک) بچرند... آه ‌ای‌دخترکان کوزه به‌دوش روستا کدامتان همسر شکارچی پیر خواهید شد؟»
خاتون که در حرف‌هایش همه را «روله» (عزیزم) خطاب می‌کند، می‌گوید: «عروسی‌تفنگ، رسمی قدیمی در زندگی ایلیاتی‌هاست که برای موفقیت در شکار، شکارچیانی اجرا می‌شود که تیرشان را بسته‌اند.»
بستن تیر از نگاه مردم منطقه به موفق‌نبودن شلیک‌های شکارچی در چند شکار پی‌درپی اطلاق می‌شود. حالا اين طلسم بر تفنگ سالار، يكي از شكارچيان باسابقه روستاي چنگوله نشسته و او مطمئن است كه با داماد شدن تفنگش از اين طلسم رها شده و همچون گذشته با موفقيت در شكار مي‌تواند نان حلال براي زن و بچه خود فراهم كند.
نزدیک ظهر همه اهالي چنگوله با لباس‌هاي محلي آراسته كه نشان از اهميت و احترام برپايي اين آيين در ميان مردم منطقه دارد، در انتظار ورود سالار و خانواده‌اش در حياط خانه خاتون ايستاده‌اند. سالار به همراه زن و دو کودکش با گروه نوازنده دهل و ساز و هلهله‌زنان وارد خانه می‌شود و به رسم ادب دست‌خاتون را می‌بوسد و تفنگ برنوی دست‌سازش را پیشکش می‌کند. خاتون دستی به قنداق می‌کشد، قنداقي که با طرح کنده‌کاری شده کله قوچ و نیم‌رخ زنی حکاکی و تزیین شده است؛ با درخواست خاتون، سالار از درخت توت ترکه‌ای می‌شکند. تفنگ را به يكي از شاخه‌هاي آن می‌آویزد و به شیوه‌ای نمادین تازیانه‌اش می‌زند. در این بین است که زن شکارچی همراه با دیگر زنان مجلس با میانجیگری واسطه بخشش تفنگ می‌شود و از مرد درخواست می‌کند تفنگ را به او ببخشد و تكه پارچه متبرك‌شده‌اي را به نشانه ضمانت به لوله تفنگ گره مي‌زند.
این آیین به‌قدري رسمی و جدی برگزار می‌شود که ميهمانان خانه خاتون را مجذوب خود مي‌كند. نمايشي تمام‌عيار است. تمامي مراحل با حركات و اشعار و ديالوگ‌هاي از پيش تعيين شده اجرا مي‌شود. گروه نوازندگان نيز به فراخور هريك از مراحل، موسيقي خاصي را مي‌نوازند. هيچ‌چيزي بداهه نيست.
زن که همسرش را راضی می‌کند از شلاق‌زدن تفنگ دست بردارد، حالا تفنگ را برداشته با خمیری که از آرد امانت گرفته شده از قدیمی‌ترین همسایه خانه‌اش تهیه کرده، نانی کلفت و فطیر به نام «گرده» می‌پزد، نان را پیش آورده و با دعا خواستار برکت سفره می‌شود، بعد هم با صدای ساز و دوزله و دهل در اقدامی نمادین پاره نان را به عقد تفنگ درمی‌آورد و به آن آویزان می‌کند. هرچند خاتون در اين باره مي‌گويد: «در گذشته در اين قسمت از مراسم نان گرده را در منطقه‌اي شيب‌دار رها مي‌كردند و شكارچي با همان تفنگ نشانه مي‌رفت و پس از سوراخ كردن نان به وسيله گلوله، نان را با نخي به تفنگ آويزان مي‌كردند كه در تمام اين مراحل يك گلوله در دهان زن شكارچي قرار داشت و پس از پايان مراسم آن گلوله را در تفنگ مي‌گذاشتند. به اميد آن كه با اولين شليك، شكارچي موفق به شكار شود.»
با صدای ساز و دهل و پایکوبی، میهمانان خاتون از زن‌سالار می‌خواهند نان را چندپاره کند و به‌صورتی نمادین سهم خانواده و همسایه‌ها را بدهد. زن نان را قسمت می‌کند و با تقدیم‌کردن تفنگ به همسرش آرزوی این‌که شکار با برکت و سفره‌ای از گوشت حلال داشته باشد، آیین عروسی تفنگ به پایان می‌رسد. بنا به اعتقاد خاتون و بسیاری از میهمانان با این آیین، مشکل بسته‌شدن تیر شکارچی برطرف شده و این‌بار در شکارش موفق خواهد بود.
 بنا بر نظر اكثر مردم‌شناسان، خاستگاه اصلي اين آيين استان ايلام است كه ريشه در باورها و عقايد مذهبي و فرهنگي عشاير كرد اين منطقه دارد. با اين همه خاستگاه و پیشینه تاریخی برگزاری آیین عروسی تفنگ در ایلام به‌درستی مشخص نیست اما موارد استفاده شده در این آیین نظیر پارچه متبرک، نان و سوگند زن نشان از امتزاج این رسم با باورهای دینی مردم ایلام دارد. شکارچیان همواره شکاركردن را کسب نان حلال مي‌دانند و به همين دليل بيشتر شكارچيان قبل از رفتن به شكار با آداب و رسوم خاصي نيتي را در دل مي‌گذرانند و شايد به همين دليل در اين مراسم از نان و پارچه متبرك به‌عنوان نماد  قداست  استفاده  مي‌كنند.
هرچند نزدن شکار به علت طلسم‌شدن سلاح یا «بسته‌شدن تیر» هیچ‌گاه با سازوکار امروزی و نگاه علمی تعریف‌پذیر نیست اما می‌توان گفت بر پایه آموزه‌های روانشناختی اجرای این آیین دارای ویژگی‌های موثر در ارتقاي اعتماد به نفس شکارچی است و سبب بهبود عملکرد او در شکار می‌شود.
فارغ از مشكلات و مخاطراتي كه به‌ويژه در اين چندساله شكارچيان غيرمجاز براي محيط‌زيست و حيات‌وحش اين مرز و بوم به‌وجود آورده‌اند، وجود مولفه‌هایی نظیر همبستگی، عشق به خانواده و اعتقاد به آموزه‌های دینی در اجرای آيين عروسي تفنگ بسيار زيبا و سرشار از مفاهيم غني و پر معنايي است كه بايد براي حفظ و جلوگيري از فراموش شدن آن بيشتر تلاش كرد. چه زيباست زندگي در سرزمینی که جاندار و بی‌جانش چون حلقه‌های زنجیر به‌هم پيوسته‌اند و با زبان خاص خود با همدیگر سخن می‌گویند. سخني كه بايد گوش فرو بست و با گوش‌جان  شنيد.


تعداد بازدید :  228