دخترم بهانه میگرفت، او را کشتم
زن جوان پس از 45 روز از ارتکاب هولناکترین جنایت پایتخت، دستگیر شد و به قتل دلخراش دختر 6 سالهاش اعتراف کرد
اعترافاتش هولناک است. تنها بهخاطر شیطنتهای بچگانه، دختر کوچکش را خفه کرد و جسدش را داخل یخچال گذاشت تا بتواند سر فرصت آن را جابهجا کند. حدودا 45 روز از این جنایت وحشتناک در جنوب پایتخت میگذرد که بهتازگی مادر فراری دستگیر شده و به جنایت با همدستی یک مرد قاچاقچی اعتراف کرده است. این در حالی است که مرد قاچاقچی ماجرای این جنایت را بهطور کل انکار میکند و اظهارات عجیبی را پیش روی پلیس پایتخت قرار داده است.
به گزارش خبرنگار شهروندآنلاین؛ روز سیام مهر امسال بود که رسیدگی به این پرونده هولناک در یکی از محلههای شهرری در دستور کار ماموران و بازپرس ویژه قتل قرار گرفت.
ماموران کلانتری برای کشف موادمخدر به این خانه رفته بودند اما به جای مواد با صحنه هولناکی مواجه شدند. آن روز به پلیس مبارزه با موادمخدر اعلام شده بود که یکی از توزیعکنندگان موادمخدر منطقه به نام سعید شناسایی شده است. ماموران به خانه این مرد رفتند تا آنجا را بررسی کنند. این در حالی بود که درست پس از ورود ماموران، سعید از پنجره به بیرون پرید و موفق به فرار شد. تعدادی از ماموران او را ردیابی کردند و چند مامور مشغول تفتیش خانه شدند که مقادیری موادمخدر کشف شد.
کشف جسد در یخچال
در ادامه ماموران به بازرسي از این خانه پرداختند كه مقداري موادمخدر از نوع ترياك كشف شد. ماموران در این میان اما به يخچالي كه دورتادور آن چسب زده شده بود، مشكوك شدند. این در حالی بود که سگ موادیابی که همراه ماموران پلیس به آنجا آمده بود، دور و بر یخچال میچرخید و زوزه میکشید. بنابراین ماموران با تصور اینکه در یخچال مواد جاسازی شده است، در آن را باز کردند. اما با صحنه هولناکی روبهرو شدند. جسم پتوپیچشدهای در یخچال وجود داشت. داخل این پتو جسد بیجان دختربچه بود. بلافاصله موضوع کشف جسد به بازپرس مخابره شد و قاضی کشیک جنایی به همراه تیم تجسس برای تحقیقات در محل حاضر شدند.
بلافاصله مسیر این پرونده تغییر کرد و این بار ماموران پلیس به تحقیق در رابطه با این جنایت پرداختند. بررسیهای اولیه حکایت از آن داشت که بیش از 10روز از قتل میگذرد. علت اصلی این مرگ تلخ هنوز مشخص نبود.
آغاز تجسسها
بررسیها فرضیه خفهشدن کودک را قوت میبخشید. همچنین مشخص شد باران، دختر زنی است که از مدتی قبل با سعید زندگی میکرد. این زن از شوهرش جدا شده و حدود دو یا سه ماه قبل زندگیاش در خانه سعید را شروع کرده بود. برادر خردسال باران نیز در همان خانه کنار آنها بود. روز کشف جسد، مادر باران و پسر خردسالش در خانه نبودند، اما بعد از اینکه مادر باران متوجه شد که ماموران پلیس برای دستگیری سعید مراجعه کردند، در تماس با مستاجر ساکن طبقه پایین گفته بود هر زمان ماموران رفتند به من اطلاع بده، امانت باارزشی در خانه هست که باید آن را بردارم.
از طرفی همسایهها نیز به پلیس گفتند: «سعید طبقه پایین خانهاش را به خانوادهای اجاره داده و مستاجر پولش را پرداخت کرده بود، اما سعید، خانه را به او تحویل نمیداد. هر روز به اینجا میآمد، اما نمیتوانست کلید ساختمان را بگیرد. احتمالا به خاطر اینکه جسدی در خانه بود به او کلید نمیدادند. شاید هم به خاطر رفتوآمد این مستاجر و این نقلمکانها بود که سعید نتوانسته بود جسد دختربچه را از خانه خارج کند.»
کشف دستنوشته مادر
از طرف دیگر كودكاني كه در همسايگي مرد قاچاقچي زندگي ميكردند، اعلام کردند که باران از حدود 15 روز قبل ديگر براي بازي به كوچه نيامده و اين درحالي بود كه تا قبل از اين، دختربچه هرروز براي بازي با كودكان همسايه داخل كوچه ميرفت. اين يعني قتل باران كوچولو به 15 روز قبل برميگشت.
این در حالی است که دستنوشتهای کوتاه از مادر این دختر در خانه پیدا شد. مادر برای دخترش نوشته بود نمیتوانم دوری تو را تحمل کنم. تاريخي كه پاي دفترچه ثبت شده بود با زمان تقريبي مرگ باران مطابقت داشت.
بنابراین با مشخص شدن این رازهای پنهان در خانه این زن و مرد، تحقیقات برای دستگیری مادر باران و مرد قاچاقچی آغاز شد. این زن و مرد تحت تعقیب بودند تااینکه مشخص شد آنها در حوالی همان خانه، خانهای اجاره کردهاند. این افراد برای اینکه سروگوشی آب بدهند به حوالی محل جنایت آمده بودند که خیلی زود شناسایی و دستگیر شدند.
انکار عجیب قتل
در ابتدا مرد قاچاقچی تحت بازجوییهای پلیس قرار گرفت اما موضوع این جنایت را انکار کرد. او اظهارات عجیبی را مطرح کرد و گفت: «من قاچاقچی موادمخدر هستم. مدتی است که مواد میفروشم. برای همین دشمن زیاد دارم. از چندوقت قبل از فرارمان، فهمیدم که خانهمان لو رفته است. برای همین با مادر باران که مدتی بود با هم زندگی میکردیم، تصمیم گرفتیم از آنجا فرار کنیم تا گرفتار پلیس نشویم. هنگام فرار یادمان رفت که باران را با خودمان ببریم. او را در خانه جا گذاشتیم. همین مسأله باعث شد که احتمالا رقبایم به خانه بیایند و به احتمال زیاد این جنایت هم کار آنهاست. مدتی بود با آنها دچار اختلاف شده بودم و حدس میزنم برای انتقام این کار را کردهاند. حتی خانهام را آنها به پلیس لو داده بودند.»
اعتراف مادر قاتل
این اظهارات در حالی مطرح شد که مادر باران در بازجوییها پرده از راز این جنایت هولناک برداشت و خودش را قاتل دخترش معرفی کرد. او در بازجوییها گفت: «از چندوقت قبل به خاطر مشکلات خانوادگی، روحیهام بهم ریخته بود. اصلا کنترلی بر رفتارم نداشتم و قرص میخوردم. وضعیت روحی نامناسبی داشتم. از طرفی باران هم مرتب بهانه میگرفت و اذیتم میکرد. من هم یک روز که او بهانهگیری میکرد، در حالیکه قرص خورده بودم، کنترلم را از دست دادم، او را خفه کردم و با همدستی سعید، جسدش را داخل یخچال گذاشتیم تا در فرصت مناسب بتوانیم آن را از خانه خارج کنیم، اما پلیس سر رسید و ما مجبور شدیم فرار کنیم. در این مدت هم خانهای نزدیک همان خانه اجاره کردیم.»
در ادامه تحقیقات ماموران پلیس باز هم در این خصوص ادامه یافت تا اینکه آنها در بررسي كيف متهمان، دفترچه خاطرات مادر باران را دیدند. گویا این زن معمولا خاطرات زندگياش را مينوشت. او در يكي از صفحات دفترچه نوشته بود كه باران را كشتم. این زن در آن دفترچه از این اتفاق به شدت اظهار پشيمانی کرده بود.
در حال حاضر نیز اين دو متهم با قرار قانوني در اختيار كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي تهران قرار گرفتند و تحقیقات در خصوص این پرونده برای روشن شدن زوایای پنهان آن همچنان ادامه دارد.