شماره ۴۸۸ | ۱۳۹۳ پنج شنبه ۹ بهمن
صفحه را ببند
نماینده ولی‌فقیه در جمعیت هلال‌احمر:
طبق پیش‌بینی‌ها تا 2025 یک سوم جمعیت اروپا را مسلمانان تشکیل می‌دهند
چندی پیش رهبر معظم انقلاب «مدظله العالی» در پی توطئه هتاکی به پیامبر اکرم(ص) در پیامی به جوانان اروپایی و آمریکایی ضمن هشدار درخصوص این توطئه، خواستار آشنایی جوانان با حقیقت اسلام از طریق آیات قران کریم و سیره نبی مکرم اسلام شدند. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پیامی به چهل و نهمین نشست سراسری اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا تأکید کردند، امروزه به‌طور ویژه به این بیندیشیم که چرا سیاست‌های غربی به اسلام‌هراسی دامن می‌زنند و کدام عنصر پر‌قدرت در اسلام سیاسی به شیوه ایران وجود دارد که قدرتمداران متعدی و مستکبر را به هرگونه رویارویی با آن بر می‌انگیزد. طرح این موضوع بهانه‌ای شد تا شبکه خبر اخیرا گفت‌و‌گویی را با حجت‌الاسلام‌و‌المسلمین عبدالحسین معزی، نماینده ولی فقیه در جمعیت هلال‌احمر انجام دهد. مشروح این گفت‌و‌گو را می‌خوانید.

 در چند‌ سال اخیر انتشار وسیع کاریکاتورهای موهن که به نوعی در پی خدشه وارد کردن به دین مبین اسلام صورت می‌گیرد، در غرب شدت یافته است. همان‌طور که می‌دانید مقام معظم رهبری در پیامی که به اتحادیه‌های انجمن دانشجویان در اروپا داشتند تأکید کردند که چرا غرب به اسلام‌هراسی دامن می‌زند و اساسا چه اهدافی را تعقیب می‌کند. از نظر جنابعالی چرا رواج اسلام‌هراسی و مواجهه افکار عمومی با هراس نسبت به اسلام، تا این حد درحال گسترش است؟
در نظر داشته باشید که مسلمانان زیادی بعد از جنگ جهانی دوم به اروپا مهاجرت کردند. اگر بخواهیم حقیقت‌بین باشیم باید بگوییم که اروپای بعد از جنگ جهانی دوم را مسلمان‌ها ساختند و در آن‌جا وارد عرصه زندگی شدند. غربی‌ها تصور می‌کردند مسلمان‌هایی که به اروپا آمده‌اند، چه آنهایی که از مغرب یعنی مراکش، تونس، الجزایر به فرانسه، ایتالیا و اسپانیا وارد شده بودند و چه مسلمانانی که از بنگلادش، هندوستان و پاکستان آن روز به انگلستان آمده بودند یا حتی مسلمانانی که از ترکیه به آلمان، اتریش و یا هلند آمده بودند، بعد از مدتی کار به کشورهایشان بازمی‌گردند. ولی حقیقت غیر از این بود. این دسته از افراد نه‌تنها بازنگشتند بلکه ماندگار شدند و نسل‌های بعدی پدید آمد.
از سویی دیگر آنها تصور می‌کردند مسلمانان وقتی آن‌جا بمانند، هضم فرهنگ اروپا و غرب می‌شوند. اما حقیقت این بود که این چنین هم نشد و مسلمان‌ها اسلام خود را حفظ کردند. البته تحولات و تغییراتی نیز رخ داده است، ولی در کل اگر به اروپا نگاه بیندازید متوجه می‌شوید که مراکز اسلامی روز به روز در اروپا درحال گسترش است. مردم، متعبد و ملتزم به اسلامشان هستند و با رفتارشان مثل برگزاری نمازهای عید، نماز‌های جماعت و نمازهای جمعه در راه حفظ یک جامعه اسلامی در اروپا کوشیده‌اند. اما اروپاییان این را نمی‌خواستند، آنها تلاش داشتند تا در وهله نخست مسلمانان را به کشور خودشان بازگردانند که این چنین نشد.
بعد از این تلاش کردند آنها را جذب فرهنگ خود کنند اما در این راه نیز موفق نبودند. اروپاییان سعی کردند حداقل آنها را به حاشیه بکشانند تا منزوی و حاشیه‌نشین باشند، اما باز هم متوجه شدند که مسلمانان فعال هستند و به خوبی در عرصه‌های مختلف ورود پیدا کرده‌اند. در واقع هدف آنها این بود که مسلمانان مانند مهاجران کنار زده شده و حتی بیشتر از آنها تحقیر شوند، چرا که می‌ترسیدند فرهنگ و اندیشه اسلامی در غرب تأثیر داشته باشد. باید کاری می‌کردند در افکار عمومی چهره مسلمانان خشن و خونریز باشد تا مردم از آنها بترسند. پس این فلسفه اسلام فوبیا برای این بود که اسلام به حاشیه برود و کم‌کم فراموش شود.
چرا اروپاییان چنین دیدگاهی نسبت به اسلام دارند؟ درواقع چرا تا به این حد به اسلام هجمه وارد می‌کنند و این موضوع حتی نسبت به ادیان دیگر بیشتر مشاهده می‌شود؟
ادیان دیگر در زندگی انسان‌ها دارای فلسفه‌ای فراموش‌شده هستند. اگر دقت داشته باشید مسیحیت بیشتر سفارش‌های اخلاقی دارد و کلیساها قدرت زیادی ندارند. درواقع بیشتر کلیساها در اروپا روز به روز به فروش گذاشته می‌شوند و مساجد به جای آن تأسیس می‌شوند، این درحالی است که مردم روز به روز نسبت به کلیسا اعتقاداتشان را از دست می‌دهند. بعد از سه قرن فعالیت‌های ‌لیبرالیستی و سکولاریستی و فلسفه ضددینی که پدید آمد، مردم مسیحیت را از دست دادند و مسیحیت درحال حاضر حرفی برای گفتن در زندگی ندارد. ادیان دیگر نیز به‌طور تقریبی همین منوال را طی کردند.
در سال‌های اخیر تلاش زیادی شده تا مردم به سمت بودیسم، هندوییسم و بتکده‌ها روی بیاورند اما درواقع بتکده‌ها حرفی برای گفتن ندارند. این اسلام است که فلسفه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و حتی خانواده‌محور دارد. اروپاییان به‌ویژه بعد از انقلاب اسلامی به‌طور کامل متوجه شدند که اسلام یک دین اجتماعی و سیاسی است که قدرتمند در عرصه ظاهر شده و حتی می‌تواند در مقابل ظالمان ایستادگی کند. درواقع اسلام مردم‌سالاری دینی را در برابر دموکراسی غربی عرضه کرده است، گرچه با مشکلاتی نیز روبه‌رو شده است. مسائل اقتصادی، اجتماعی و علمی در جامعه اسلامی رو به رشد است. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی توجه زیادی به‌خصوص در غرب به اسلام شده است.
همان‌طور که مقام معظم رهبری در نامه به جوانان اروپا فرمودند بعد از فروپاشی مارکسیسم یک فرصتی پدید آمد برای این‌که غرب آن دشمنی را که در طول 50‌سال بعد از جنگ جهانی دوم همواره مدنظر داشت (یعنی کمونیسم) از دست بدهد. همیشه سیاست سلطه می‌خواهد یک دشمن توهمی و فرضی در برابر خودش برای مردم بسازد تا بتواند به حرکت سلطه‌وار خود ادامه دهد.
سال‌ها ترس از مارکسیسم را در غرب مطرح می‌کردند و بعد از فروپاشی مارکسیسم، دشمن فرضی که پدید آوردند، مسلمانان بودند. آنها اینگونه مطرح کردند که درحال حاضر این مسلمانان هستند که در منطقه خاورمیانه درحال رشد هستند و توانسته‌اند در مقابل نظام سلطه ایستادگی کنند. مسلمانان هستند که در غرب با معارف اسلامی زندگی می‌کنند و خودشان را به دنیا عرضه می‌کنند. لذا ادیان آسمانی دیگر این روزها به اندازه اسلام درخشندگی و تبلور ندارد، اسلام جمعیت رو به رشدی نیز دارد. در اروپا این مهاجران هستند که نسل ایجاد می‌کنند، بنابر‌این با یک نگاه متوجه می‌شوند جمعیت مسلمانان رو به افزایش است و طبق پیش‌بینی‌های انجام شده تا‌سال 2025 یک سوم جمعیت اروپا را مسلمانان تشکیل می‌دهند.
مقام معظم رهبری «مدظله العالی» در نامه به انجمن اسلامی دانشجویان اروپا افکار عمومی را دعوت کردند تا با دقت به اسلام سیاسی به روش ایران نظر بیندازند و ببینند چه چیزی دارد که به مستبدان عالم این را انگیزه می‌دهد تا هرگونه رویارویی و تقابل را با این نوع اسلام داشته باشند. سال‌های‌سال غرب تبلیغ کرده بود که دین در کنار نظام ظالمانه و بازوی ظالمان است و درواقع دین افیون توده‌ها است. اما آنها متوجه شدند در ایران دین موتور محرک توده‌ها است و در برابر ظلم نظام شاهنشاهی ایستاده است. نظامی که غرب به تمام معنا از آن حمایت می‌کرد. این اسلام قدرتی داشت که توانست نظامی را که پشتوانه 2500‌سال شاهنشاهی داشت، سرنگون کند. زمانی که در اتریش به سر می‌بردم کسانی را می‌شناختم که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی سوسیالیست متمایل به مارکسیسم بودند و بعدها رویکرد اسلامی پیدا کردند. درواقع خیلی‌ها بودند که تفکر اجتماعی آنها
ضد دینی بود و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی طرفدار دین شدند. به‌طور واقع اسلام بر دموکراسی غربی اشکال وارد می‌کند و دموکراسی دینی را در مقابل آن عرضه می‌کند. به‌طور واقع اسلام سیاسی، اسلامی نیست که تنها به تربیت فرد و توجه انسان به خدا بپردازد و فقط در مسجد باشد، اسلام دینی است فعال که به تعبیر امام راحل 80‌درصد آن سیاست است. این دین اسلام سیاسی است که می‌تواند در دنیا تحول عظیمی به وجود آورد. توجه داشته باشید که منطقه خاورمیانه مسلمان‌نشین هستند، منطقه‌ای که جمعیت حدود 2‌میلیارد نفری را تشکیل می‌دهد و نزدیک به 70‌درصد قدرت انرژی جهان از این منطقه حاصل می‌شود. اسلام دینی است که تمدن دیرینه‌ای دارد و شخصیت‌های علمی بزرگی را در خود پرورش داده است. به همین خاطر است که اسلام میدان‌دار دین به‌ویژه در منطقه غرب محسوب شود و به بیان دیگر اسلام سیاسی در دنیا مطرح شود. رهبر معظم انقلاب در نامه خود به دانشجویان خارج از کشور هشدار دادند تا کاری کنند که اسلام سیاسی به همه معرفی شود. ایشان تأکید داشتند بر خلاف هجومی که آنها برای خدشه‌دار کردن چهره اسلام وارد کرده‌اند، دست به کار شوند و نشان دهند اسلام دین رأفت، مهربانی و انسان‌دوستی است.
زمانی که نامه مقام معظم رهبری «مدظله العالی» منتشر شد، شاید این سوال در ذهن خیلی‌ها به وجود آمد جوانی که در معرض هجوم افکار ضددینی و ضداسلامی قرار دارد با چه انگیزه‌ای به سمت و سوی اسلام کشیده شود؟ همان‌طور که رهبر معظم انقلاب در نامه ذکر کردند اسلام را از منابع اصلی جست و جو کنید، از نظر جنابعالی در بین جوانان غربی چه میزان گرایش در راستای مطالعه و تحقیق برای آشنایی با اسلام دیده می‌شود؟
 در یک نگاه عمومی، ما فقط جوانان غربی را افرادی می‌بینیم که به دنبال زندگی مادی هستند. اما همه افراد دنبال رفع نیازهای اولیه زندگی نیستند و به تعبیری دانش را نیز تعقیب می‌کنند. در واقع غرب همان اندازه که در دانش روز پیشرفت داشته است در دانش و علوم انسانی نیز فعال بوده است. حتی در برخی موارد مشاهده می‌شود جوانان غربی به دنبال مطالب جدید در علوم انسانی به‌ویژه ادیان مردم شرق هستند. اما نکته مهم در این است که ما وسایل رساندن پیام اسلام را به اندازه کافی در اختیار نداریم. به‌هرحال روزنامه‌ها و رسانه‌های اروپایی در اختیار ما نیستند و شاید خیلی به مذاقشان خوش نیاید که ما در جرایدشان حرفی در رابطه با اسلام بزنیم. من در طول ده‌سال فقط یک مرتبه با روزنامه تایمز در لندن مصاحبه‌ای داشتم و توانستم حداقل برای یک مرتبه مطالبم را درخصوص اسلام مطرح کنم. از سوی دیگر به‌رغم ادعای آزاد بودن رسانه‌ها باید گفت تلویزیون‌ها نیز خیلی آزاد نیستند و با سیستم خاصی حرف و سخن را طبق میل خود پیش می‌برند. البته از سویی دیگر باید توجه داشته باشیم به دلیل پیشرفت راه‌های ارتباطی مجازی، راه‌های بیشتری برای انتقال مطالب اسلامی پدید آمده است. درحال حاضر این چنین نیست که رسانه‌ها هرچه بخواهند، بگویند. درواقع رسانه‌های اروپایی شاید روی عامه مردم تاثیرگذار باشند اما افراد اهل اندیشه را نمی‌توانند تحت‌تأثیر قرار دهند. ما باید بتوانیم روش‌های درست را برای رساندن پیام اسلام به کار ببریم. درحال حاضر این نقطه عطف و روش نوینی است که مقام معظم رهبری «مدظله‌العالی» درخصوص رساندن پیام اسلام در جهان ایجاد کرده است. به نظر من ارسال این نامه سرآغاز فصل جدیدی است که ایشان گشوده است و محتوای آن بسیار قابل تامل است. درواقع از درون این محتوا، مطالب گوناگون با مضامین مختلف را می‌توان ارایه نمود. در این نامه سوال‌هایی مطرح شده که تلنگری به علم و ذهن می‌زند و حتی دانش را نیز زیر سوال می‌برد. دریافت‌کنندگان این پیام باید تامل زیادی داشته باشند. من در طول فعالیت 14 ساله در اروپا دوستان خوبی پیدا کرده‌ام که از آنها می‌خواهم از طرق مختلف و فضاهای مجازی راهی برای ورود به اذهان مختلف پیدا کنند تا ذهن مردم دنیا از چمبره سلطه رسانه‌ای ضد بشری بیرون بیاید و آزاد شود. البته این موضوع به زمان احتیاج دارد. به‌طور یقین با این پیام هم به نوعی برخورد خواهد شد، اما بالاخره سرفصل جدیدی باز شده است که راه را برای شناساندن اسلام سیاسی می‌گشاید. ذکر این نکته ضروری است که غرب با شعار و تکیه بر حقوق فرد و محترم شمردن بیش از حد آن، حق ملت‌ها را نادیده انگاشته‌اند و به خاطر این شعار باید بهای زیادی پرداخت کنند. درواقع اگر به حقوق فردی زیاد از حد معمول بها داده شود، این جوانان، زنان و کودکان هستند که نگاه مفرطانه به حقوق فردی، آنها را در معرض نابودی قرار می‌دهد. امتیاز دادن زیاد به حقوق فردی باعث می‌شود که بسیاری از ارزش‌های انسانی از میان برود. امروزه نزدیک به 40‌میلیون مسلمان در اروپا زندگی می‌کنند که نه‌تنها برای پیامبر اکرم احترام قایلند بلکه به وی عشق می‌ورزند و جان خود را در این راه می‌گذارند. بنابراین توهین کردن به پیامبر اسلام (ص) به معنی نادیده انگاشتن 40‌میلیون انسان است‌. سردمداران نظام سلطه در غرب با نگاه دشمنانه‌ای که به اسلام دارند، در پی طرح‌ریزی برای پدید آوردن یک جنگ صلیبی دیگر هستند. با توجه به این موضوع مسلمان‌ها باید آگاه باشند و بدانند ما با تروریسم و هرگونه عمل تروریستی مخالف هستیم و از حق خود دفاع می‌کنیم. در پایان باید بگویم اسلام به هیچوجه به کسی اجازه نمی‌دهد به فرد مسلمان یا مقدسات وی توهین شود.


تعداد بازدید :  129