امیرحسین جلالی روانشناس
رفتار، کنش و واکنشی انسانی و تابعی از حوادث پیرامونی است. این امکان وجود دارد که در واکنش به واقعه یا رخدادی خاص، رفتاری ثابت از اعضای یک جامعه بروز کند. اما همیشه نمیتوان رفتار یک فرد یا یک جریان را به همه رویدادها و رفتارهای اجتماعی تعمیم داد. بدونشک درباره برخی از پدیدههای اجتماعی در کشور که در میان گروههای مختلف اجتماعی گستردگی زیادی دارند، رفتارهایی بروز میکند که میتوان آن را به چشم یک پدیده مشترک اجتماعی نگاه کرد.
پس از حذف تیمملی ایران در جام ملتهای آسیا، نوعی از واکنش در میان اهالی فوتبال به وجود آمد که میتواند پیامدهایی در بر داشته باشد. این را نباید از یاد برد که فوتبال ورزشی تیمی و با جذابیت است که طرفداران زیادی در جامعه دارد. طبیعی است وقتی رخدادی در این زمینه اتفاق میافتد، ممکن است پیامدهایی نیز در بر داشته باشد. البته در اینجا منظور تنها پیامدهای نتیجه یک بازی فوتبال و اظهارنظرها و واکنشهای پیرامون آن نیست، اما در همین موضوع اظهارنظرهایی که اتفاق افتاده نشان میدهد، موضوعی به نام منفعت عمومی در اثر برخی موضعگیریها از یاد رفته است. هر چند موضوع واقع شده، بحث جدیدی نیست اما از مجموعه اتفاقهای سیاسی و اجتماعی که در کشور ما رخ میدهد، میتوان نتیجه گرفت، چیزی با عنوان «منفعت عمومی» و «منفعت ملی» برای ما ایرانیها موضوعیت زیادی ندارد. به عبارت دیگر، متاسفانه گویی ما در برخوردهایی که با پدیدههای اجتماعی و سیاسی داریم، نمیتوانیم فراتر از زاویه و دریچه نفع شخصی یا گروهی نگاه کنیم و در مواردی که باید منفعت عمومی و ملی در نظر گرفته شود، از واکنش صحیح ناتوان هستیم.
مثالهای بسیاری در این زمینه وجود دارند که در آنها، اظهارنظرها جانبدارانه و براساس دیدگاهها و ارزشهای شخصی و گروهی است. درست است ناکارآمدی یک تیم، برگ برندهای برای گروههای مخالف است، اما باید این نکته را نیز مدنظر قرار داد، چیزی که در این میان مغفول میماند، منافع ملی کشور است. اگر تیمملی فوتبال ایران، خوب یا بد نتیجه بگیرد، به نفع کل کشور یا ضرر کل جامعه ورزشی است. لذا در این بین به هیچ وجه، منفعت گروهی و حزبی در کار نیست که مثلا گروهی بگوید حقانیت من در این میان مخدوش شده یا پیروزی و شکست به گروه خاصی تعلق دارد. البته شاید بحثهای شخصی و گروهی هم در فوتبال مطرح باشد، اما دامنه موضوع تیمملی در عرصه بینالمللی، دیگر جای این حرفها نیست و باید به این رویداد، از منظر ملی و فارغ از منافع شخصی نگاه کرد. نتیجه همه این موارد و دیگر موضوعات، این است که امروز ما در ایران، نمیتوانیم نفع عمومی را تعریف کنیم.
چراکه همه چیز را از زاویه شخصی و گروهی نگاه میکنیم. به همین دلیل است که ما نمیتوانیم چیزی با عنوان «وحدت و انسجام ملی» را تجلی ببخشیم. در این صورت، جامعه در معرض از هم گسیختگی اجتماعی قرار میگیرد. جامعهای که در بسیاری از موقعیتها نتواند خود را به شکل یک خانواده منسجم ببیند و خود را ذیل مفاهیم وحدتساز عمومی و ملی تعریف کند، جامعهای از هم گسیخته است. برعکس، جامعه و افراد داخل آن، اگر بتوانند خارج از نظریهها، دیدگاهها و منافع شخصی و گروهی زیر یک سقف مشترک با سایر دیدگاهها حضور داشته باشند، جامعه واحد و منسجمی را میسازند. این جامعه در یک رویداد ملی دنبال خواستهها و مطالبات شخصی و گروهی نیست.