شماره ۴۸۷ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۸ بهمن
صفحه را ببند
باید مردم و خیرین وارد عمل شوند

طرح‌نو| معاونت ساماندهی امور جوانان وزارت ورزش هم دست به‌کار شده است تا فضایی برای آشنایی دختران و پسران با هم فراهم کند و می‌خواهد با همراهی سایت تبیان، سایت همسریابی راه بیندازد بلکه بر روند افزایش سن ازدواج تاثیری بگذارد. این وسط کار سایت‌های همسریابی کساد می‌شود که آمارشان 300عدد اعلام شده است. 300 فضا به‌جای همه فضاهایی که در دانشگاه‌ها و مجامع عمومی تفکیک شده‌اند. سعید معیدفر، جامعه‌شناس در سایت فرارو درمورد مسأله تعطیلی سایت‌های همسریابی و راه‌اندازی تنها یک سایت قانونی برای این کار پیشنهاد یک آژانس همسریابی داده است و این یعنی آشنایی از سایت فراتر رود و حضوری صورت گیرد. او همچنین گفته که برای این کار مردم باید متولی باشند و افرادی که جایگاه اجتماعی دارند به‌عنوان خیر به این امر کمک کنند. اما به‌هرحال ایده‌آل این است که چنین فضاهایی در جامعه وجود داشته باشند. حالا این جامعه‌شناس در گفت‌وگو با «شهروند» می‌گوید: «جامعه‌ای که می‌خواهد دانشگاه و مجامع عمومی را تفکیک‌جنسیتی کند، نهایتا به یک نقیصه بزرگ برای آشنایی افراد با هم می‌رسد.» و در انتها هم تأکید می‌کند که دلایل بالا رفتن سن ازدواج مسائلی فراتر از آشنایی افراد است. 

 آقای معیدفر، شما در بحثی که درباره راه‌اندازی آژانس همسریابی انجام دادید، گفته‌اید که در صورت تشکیل چنین آژانسی، مردم باید متولی آن باشند. فکر می‌کنید چقدر امکان‌پذیر است؟
بحث من این است که بسیاری از امور سابقا در اختیار مردم بوده‌اند، مثلا در کمک به نیازمندان یا ازدواج، مردم کمک می‌کردند یا وقتی مساله‌ای پیش می‌آمد، عده‌ای پیشگام می‌شدند تا آن را حل کنند. اگر اختلافی بود یک هیأت حل‌اختلاف ایجاد می‌شد و اینها خوب بود چون به‌هرحال از سوی خود مردم انجام می‌شد و زمینه اعتماد به هم وجود داشت. مردم به کسانی که از خودشان هستند، بیشتر اعتماد دارند. امروزه مداخله دولت‌ها در بسیاری از امور اتفاق افتاده و برای مردم جا افتاده که دولت‌ها  در حل آسیب‌ها و مشکلات نقش داشته باشند. از آن‌طرف، عده‌ای آمدند و از طریق سایت‌ها می‌خواهند مداخله‌هایی کنند. حالا متولیان امور جوانان گفته‌اند، باید سایت‌های همسریابی ساماندهی شوند و یک سایت جداگانه برای این مشکل راه بیفتد. یعنی از یک‌طرف احساس ضرورت کردند که باید چنین سایتی وجود داشته باشد اما از طرف دیگر به نظرشان آمده که این کار اگر زیرنظر سازمان جوانان باشد، بهتر است. من می‌گویم، درست است که ممکن است حضور سازمان دولتی سوءاستفاده‌ها را جوابگو باشد اما در عین حال مسأله را دولتی می‌کند و نباید این‌طور باشد. نکته بعد این است که در این سایت‌ها ممکن است نیت‌های اقتصادی مطرح باشد، توصیه من این است، کسانی که هم به لحاظ سن و موقعیت اجتماعی و اخلاقی مناسب هستند، برای کمک به جامعه وارد شوند و فقط هم به سایت اکتفا نشود و در یک آژانس همسریابی افراد همدیگر را ملاقات کنند چون آخرش باید یک امر بیرونی باشد. این مسأله، هم از دولتی‌شدن و هم از سوءاستفاده جلوگیری می‌کند.
 بحث فضایی را برای آشنایی جوان‌ها مطرح کردید. یک آژانس همسریابی چقدر می‌تواند جایگزین نبود فضای مناسب باشد؟
راه درستش این است که ما فرصت‌هایی برای آشنایی دو نفری که می‌خواهند ازدواج کنند، فراهم کنیم. جامعه‌ای که می‌خواهد دانشگاه و مجامع عمومی را تفکیک‌جنسیتی کند، نهایتا به یک نقیصه بزرگ برای آشنایی افراد با هم می‌رسد. توصیه اول من این است که آن‌قدر جامعه را تفکیک نکنیم و مجامع عمومی باشند و افراد بتوانند با هم آشنا شوند. این مجامع می‌تواند محل کار و دانشگاه باشند یا مراسم و مناسک و مناسبت‌ها که افراد در آن‌جا با هم آشنا شوند. ما نباید آن‌قدر فضا را تفکیک کنیم و باید فرصت‌ها برای آشنایی بیش از این فراهم شود. البته نه فرصت در خیابان، آن‌که هست و یکی از جاهای نامناسب برای شناخت دو نفر قبل از ازدواج، خیابان است. بدترین شکل آشنایی، خیابانی است که متاسفانه رواج دارد. باید فضای دیگری غیر از خیابان برای آشنایی فراهم باشد. اولویت‌اول بحث من این است اما الان در کشورهای توسعه‌یافته هم می‌بینیم که در کنار مجامع عمومی، روزنامه‌ها، سایت‌ها و مطبوعات هم هستند که افراد در آن خودشان را معرفی می‌کنند و ویژگی‌های خود و فرد موردعلاقه را توضیح می‌دهند و این می‌تواند فرصتی باشد برای دیدار نزدیک‌تر افراد در مراحل بعد. در ایران هم می‌شود از طریق آژانس‌های همسریابی این فرصت آشنایی پیش بیاید.
 مساله مهم درباره این شیوه‌های آشنایی، بدبینی مردم است. به‌خصوص وقتی پای سایت و اینترنت به میان بیاید، مردم کمتر اعتماد می‌کنند. در سال‌های قبل اخبار زیادی از آشنایی‌های اینترنتی و آسیب‌های آن منتشر شده است که آن زمان از طریق چت‌روم‌ها بیشتر اتفاق می‌افتاد. این نگاه بدبینانه را چقدر واقع‌گرا می‌دانید و چقدر فکر می‌کنید امکان تعدیل آن وجود دارد؟
همان‌طور که اشاره کردید، آن زمان آشنایی از طریق اینترنت عمدتا از طریق چت‌روم‌ها بوده. چنین فضاهایی ممکن است که راهکار خوبی نباشد چون افراد می‌توانند با ماهیتی غیرواقعی حضور داشته باشند. اما اگر سایت‌ها و آژانس‌های شناخته‌شده باشد که افراد به‌طور واقعی اطلاعات خودشان را در آن بیان و زمینه آشنایی بیرونی پیدا کنند، مسأله فرق می‌کند. آن بدبینی به‌خاطر چت‌روم‌ها یا آشنایی‌هایی است که دو نفر بدون هیچ واسطه نسبت به هم پیدا می‌کنند. در حالی که صحبت ما این است که در این آژانس‌ها افراد خودشان را آن‌طوری که هستند، معرفی کنند. در این‌جا آمده‌اید همسر انتخاب کنید، نیامده‌اید رفیق شوید و روابط خاصی داشته باشید. اگر درست برنامه‌ریزی کنیم، اعتماد مردم ایجاد می‌شود.
 آیا این شیوه قرار است ازدواج را افزایش دهد؟ واقعا چقدر از مشکل ازدواج نکردن افراد به پیدا نکردن فرد مناسب برمی‌گردد؟
درواقع ما فرض را بر این می‌گذاریم که دو جوان آمادگی ازدواج را به لحاظ اقتصادی و روحی دارند و حالا صحبت این است که چطور همدیگر را پیدا کنند. این پیشنهاد مربوط به مرحله بالاتر است. اما این‌که چرا سن ازدواج به تأخیر افتاده، فقط به این ماجرا برنمی‌گردد. بخش عمده‌ای به شرایط اقتصادی کشور مربوط است و عدم استطاعتی که جوانان دارند یا آینده مبهمی که در انتظار آنهاست و انتظاراتی که افراد و خانواده‌ها از هم دارند. همین‌طور  آیین‌های دست‌وپاگیری که جلوی پای افراد است. ما فقط به آن بخشی توجه کردیم که به پیدا کردن دو نفر مناسب برمی‌گردد. چراکه اگر کسی با فرد مناسب خود ازدواج نکند و با کسی ازدواج کند بدون این‌که ویژگی‌هایشان به‌هم بخورد، ممکن است به طلاق منجر شود. بنابراین باید کاری کرد که حداکثر آشنایی به‌وجود بیاید که هرچه تناسب بیشتر باشد، امکان این‌که به‌سرعت به‌سمت طلاق بروند کمتر است.
 دربین دلایلی که برای بالارفتن سن ازدواج ذکر می‌کنید، بی‌میلی به ازدواج چه جایی دارد؟ می‌شود گفت جوان‌ها به‌دلیل تحولات فرهنگی، کمتر علاقه دارند که ازدواج کنند؟
الان در کشور‌های توسعه‌یافته هم افراد شاید برخلاف آنچه در ذهن ما است، زود ازدواج می‌کنند. دختر و پسر بلافاصه بعد از بلوغ و پیداکردن اولین کار که آن‌جا راحت‌تر پیدا می‌شود، ازدواج می‌کنند. این‌طور نیست که برای درس‌خواندن یا کار خوب ازدواج را به تأخیر بیندازند و آن‌جا هم مثل این‌جا ازدواج با تکلف همراه نیست بلکه با هم می‌روند یکجا زندگی می‌کنند، حتی ممکن است شبیه آنچه ما اسمش را ازدواج سفید می‌گذاریم که آن‌جا قانونی است بدون هیچ آیین و تشریفات زندگی کنند. این‌که بگویند می‌خواهند درس بخوانند، تمکن مالی پیدا کنند تا توقعات فرد مقابل را برآورده کنند، مطرح نیست. اما در جامعه ما به‌دلیل تکلفات قانونی، شرعی، عرفی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی فرد می‌بیند که اگر بخواهد ازدواج کند، درس را باید کنار بگذارد و از خیلی‌چیزها صرف‌نظر کند، چون آن‌قدر درگیر می‌شود که به کارهای دیگرش نمی‌رسد. در کشورهای توسعه‌یافته، ازدواج مانع کارهای دیگر فرد نمی‌شود. در ایران، انتظار از زنان این است که خانه‌نشین شوند و دخترها می‌گویند نه، می‌خواهیم درس بخوانیم. پسرها می‌گویند باید کار مناسب پیدا کنیم چون خرج عروسی زیاد می‌شود و نمی‌توانیم از پس آن بربیاییم. وقتی اداره‌کردن زندگی سخت شود، افراد آن را عقب می‌اندازند. ما الان در مراحل ازدواج آن‌قدر تکلف داریم که خیلی‌ها عطایش را به‌لقایش بخشیده‌اند.


تعداد بازدید :  100