اگر بخواهیم جشنوارههای «تئاتر فجر» سالهای پیشین را به کناری گذاشته و بیقصد مقایسه، همه نگاهمان را محدود به جشنواره امسال کنیم، تنها میتوان گفت این حادثه، برای مخاطب علاقهمندی که در طول سال، هر ماه حداقل 2 بار به دیدن تئاترهای روی صحنه میرود، محملی است بسیار دست خالی. تعدادی از کارهای حاضر در جشنواره امسال در همین چند ماه اخیر روی صحنه بودهاند و آن انگشت شمار کارهای تازه و بدیع هم مطمئنا در چند ماه آینده روی صحنه میروند و آنچه باقی میماند، متاسفانه چیزی است نزدیک به هیچ! البته به سنت هر ساله در روزهایی که اخبار جشنواره بر خروجی اکثر خبرگزاریها قرار گرفته، چندین و چند آه و حسرت و افسوس هم از بزرگان تئاتر ایران را شاهد هستیم که به عادت معمول پس از پایان بهمن و تسکین تب جشنوارههای طاق و جفت، به فراموشی سپرده شده یا به عبارت بهتر بایگانی میشوند تا بهمن سال آینده. تعمق
در خصوص فایده این همه هیاهو را به خودتان واگذار میکنم اما به عنوان نگارنده این سطور و در مقام کسی که بلند بلند فکر میکند مدتهاست به این نتیجه رسیدهام اگر فردی دنبال تغذیه روح و روان خود باشد، بالاخره راهش را پیدا میکند. وقتی با شمارگان بسیار پایین کتابهای خوب و تجدید چاپ متعدد کتابهای نه چندان خوب و سفارشی مواجه هستیم، یا وقتی اسم یکی از بدترین اجراهای این چند سال اخیر را در میان منتخبهای جشنواره تئاتر میبینیم و رغبت رفتن به هرچه جشنواره است را از دست میدهیم، لابد چون همیشه تنها راه چاره و پادزهر، پناه بردن به سفره رنگین دیویدی فروشهای غیر مجاز است و لاغیر. واقعاً چرا وقتی میتوانیم یک فیلم خوب را فارغ از دغدغه قانون کپیرایت به قیمت 2 هزار تومان از کنار خیابان تهیه کنیم، برویم در صف بلیت نمایشی بایستیم که میدانیم با وجود وقت و هزینه تلف شده به دیدنش نمیارزد؟ تازه اگر در انتها بلیتی در کار باشد و گیشه پیش از رسیدن ما با تکمیل شدن ظرفیت بسته نشود. به واقع در نظر گرفتن تنها 20 درصد از بلیت نمایشها برای فروش عمومی آن هم با توجه به ظرفیت به شدت محدود سالنهای نمایشی موجود – با توجه به میزان استقبال از همین اجراهای
پر عیب و نقص – بیشتر به شوخی بیمزهای میماند که خنده را از لبها میرباید. ای کاش روزی بفهمیم مساله جشنواره تئاتر فجر یا دیگر جشنوارههای مشابه، تنها در نحوه طراحی پوسترشان نیست. موضوع اصلی همچون همیشه عدم امیدواری به تصحیح مشکلات و بهره نبردن از تجربه سالیان گذشته است که متأسفانه مشمول داستان سال به سال دریغ از پارسال شده است. جشن و جشنواره باید معنی خاص خود را داشته باشد. به بیان سادهتر ما نمیتوانیم برای فرزندمان جشن تولدی هرچند ساده بگیریم اگر قصد داشته باشیم همه دقایق آن روز به خصوص را همچون روزهای معمولی برگزار کنیم. دعوت از مهمانهای هم سن و سال و خرید یک کیک و اعطای کمی آزادی - برای بازی و بالا رفتن از در و دیوار – کمترین کاری است که میتوان در محیط یک آپارتمان کوچک برای برپایی یک جشن تولد عادی ولی قابل قبول انجام داد. جشنواره هم فرقی نمیکند تئاتر باشد یا فیلم یا موسیقی؛ آن هم باید یک «اتفاق» درون خود داشته باشد. اتفاقی که مخصوص خودش باشد. جشنوارهها منهای کارکرد اصلیشان یعنی آشناسازی مخاطبان با آخرین دستاوردهای حوزههای فرهنگی مورد نظر، محملی هستند برای دور هم جمع شدن و تبادل آرا و نظرات صاحبان فن و علاقهمندان هر حوزه و به راستی چه جایی بهتر از جشنواره برای برپایی این دورهمی فرهنگی. دیروز جشنواره موسیقی، امروز جشنواره تئاتر و فردا جشنواره فیلم. اگر امروز به حداقلها راضی شدهایم برای این است که مُدل بهتری را هنوز تجربه نکردهایم و این همه، با وجود تجربه 33 دوره برگزاری جشنواره، کمی جای تامل جدی دارد.