سعید اصغرزاده
این خبر را دیروز از سایت وزارت کشور برداشتم: «به گزارش پایگاه اطلاعرسانی وزارت کشور هفتادمین جلسه شورای اجتماعی کشور با دستور کار بررسی دستورالعمل راهاندازی مجتمع فوریتهای خدمات اجتماعی شهر تهران و همچنین گزارش برنامهها، طرحها و اقدامات وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی درخصوص سکونتگاههای غیررسمی و استماع گزارش اجرای طرح عفاف و حجاب و ستاد صیانت از حقوق شهروندی در راستای مصوبات شورای اجتماعی کشور برگزار شد. بنابر این گزارش در راستای اجرایی و عملیاتی كردن مصوبات جلسه 69 شورای اجتماعی کشور که براساس آن، وزارت کشور موظف شده با هماهنگی استانداری تهران و شهرداری تهران، نسبت به تهیه بسته سیاستی تحول در مواجهه با آسیبهای اجتماعی و جمعآوری متکدیان و کارتنخوابها از سطح شهرها اقدام كند. در این راستا «دستورالعمل راهاندازی مجتمع فوریتهای خدمات اجتماعی شهر تهران» با همکاری وزارت کشور، استانداری تهران و شهرداری تهران و مشارکت دستگاههای اجرایی مسئول تهیه و در جلسه شورای اجتماعی کشور توسط استانداری تهران ارایه شد. وزیر کشور و رئیس شورای اجتماعی کشور و سایر اعضای شورا ضمن تأیید و تصویب دستورالعمل راهاندازی مجتمع فوریتهای خدمات اجتماعی شهر تهران، به منظور اجرای بهتر و موثرتر و همچنین مدیریت یکپارچه و همافزایی مناسب در اجرای این دستورالعمل؛ استانداری تهران موظف شد مدیریت اجرای آن را با همکاری و مشارکت سایر دستگاههای ذیربط برعهده گرفته و شهرداری تهران نیز با فوریت نسبت به راهاندازی مجتمع مذکور اقدام كند و اولین جلسه کمیته استانی ساماندهی متکدیان و آسیبدیدگان اجتماعی با مسئولیت استاندار تهران در مجتمع مذکور برگزار شود.»
راستش متن را خط به خط هر چه بالا و پایین کردم، چیزی دستگیرم نشد. آیا دستورالعمل راهاندازی مجتمع فوریتهای خدمات اجتماعی شهر تهران خوب است و راه که بیفتد دیگر گدا و متکدی نخواهیم داشت و ما باید داوطلب انجام کارهای خیر دیگری جز کمک به متکدیان باشیم؟
موضوع را سرچ کردم و به این خبر 9ماه پیش برخوردم: «پژمان پشمچیزاده، شهردار منطقه5 گفت: با توجه به برنامههای مدیریت شهری در کنترل و کاهش آسیبهای اجتماعی احداث مجتمع فوریتهای اجتماعی در دستور کار قرار گرفت. وی افزود: به منظور متمرکزسازی فرآیند درمان و ارایه خدمات تخصصی به شهروندان این مجتمع در 3طبقه با بخشهایی نظیر کلینیک مشاوره و مددکاری، MMT، DIC، اسکان موقت خانوادههای بیسرپناه و همچنین کلاسهای آموزشی طراحی و در حال احداث است.»
بازهم من نفهمیدم که 9ماه پیش این کار چرا آغاز شده و دستورالعملش الان صادر شده و اصلا ربطی به متکدیان دارد و چگونه؟ تا اینکه به سخنان سخنگوی وزارت کشور در روز گذشته رسیدم:
«سخنگوی وزارت کشور با اشاره به تشکیل شورای اجتماعی کشور در روز گذشته با حضور دستگاههای فرهنگی- اجتماعی و وزیر کشور گفت: ساخت مجتمع فوریتهای خدمات اجتماعی یکی از مصوبات جلسه روز گذشته بود و موضوع جمعآوری متکدیان و معتادان متجاهر که مورد تأکید رئیسجمهوری نیز بود مورد بررسی قرار گرفت. وی ادامه داد: با هماهنگی شهرداری و استانداری تهران متکدیان دو استان البرز و تهران بهزودی جمعآوری میشوند. وی از شهرداری تهران درخصوص بهعهده گرفتن مسئولیت نسبت به راهاندازی مجتمع فوریتهای اجتماعی قدردانی کرد.»
بنده متوجه شدم که احتمالا موضوع جمعآوری متکدیان ربطی به دستورالعمل راهاندازی مجتمع فوریتهای خدمات اجتماعی شهر تهران ندارد و احتمالا همانطور که پیش از این شهرداری از قبل از این جلسه مجتمع را ساخته، همچون روال سابق نیز متکدیان را جمعآوری میکند. نکته اساسی این است که احتمالا شما در آینده تفاوتی را احساس نخواهید کرد و بهتر آن است که روش مناسبتر و فراگیرتری درخصوص نحوه تکدیگری در سطح شهر دنبال کرد. سیاستهای مهاجرپذیری، نبود سیاستهای مبتنی بر رفاه اجتماعی و نقص قوانین بیمه و اشتغال و... هرکدام میتوانند از علل تکدیگری یک متکدی باشند. متکدی را نمیتوان با مشاوره پولدار کرد. به او باید کار داد. او را نمیتوان گرفت و برد در بیابانهای تهران رها کرد تا به تهران باز نگردد.
در ضمن کاش گزارش جلسات و صورتجلسات شورای اجتماعی کشور، قدری سادهتر و روشنتر به سمع افکارعمومی برسد. کاش ما بدانیم که معانی و دستور کار مراکزی که میخواهند راه بیندازند چیست؟ کاش آنها بدانند که ما داوطلبانی هستیم که بیچشمداشت میتوانیم سربازان ترویج نوعی فرهنگ استفاده از امکاناتی که آنها مهیا میکنند باشیم.
البته بگویم که همین هفته پیش کارگاه آموزشی منطقهای با عنوان «مهارتهای مصاحبه و ارزیابی ویژه مراکز فوریتهای اجتماعی» در اصفهان برگزار شد و اساتید این کارگاه آموزشی درباره کلیات مشاوره، اصول مشاوره، مهارتهای خرد در مشاوره، مدیریت احساسات مراجع و درمانگر، مصاحبه انگیزشی، تکنیکهای OARS در مشاوره و مصاحبه تشخیصی مطالبی بیان کردند. لابد تهرانیها قبلا این دورهها را گذراندهاند. شاید هم داستان مانند مهرههای تسبیحی است که ریخته و نخی ندارد که جمعشان کند. هر جا یک ساز و...