شماره ۴۸۷ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۸ بهمن
صفحه را ببند
عقلانیت؛ پایه توسعه‌یافتگی

شهرام اقبال‌زاده پژوهشگر و منتقد فرهنگی

خواجه عبدالله انصارى، شاعر و متفکر بزرگ ایران‌زمین، جمله‌ای دارد که مقوله عقلانیت را می‌توان در آن خلاصه کرد. او می‌گوید:  «خدایا، کسی را که عقل دادی، چه‌چیزی ندادی و کسی را که عقل ندادی، چه‌چیزی دادی؟» در جمله این عالم، می‌توان قدرت عقلانیت و اثرات آن را بر زیست انسان‌ها یافت و درحقیقت نبود آن را مصادف با نبود تمام چیزها دانست. قوه فاهمه یا عقل، حوزه‌ای است که باید توان تجزیه و تحلیل مسائل را در آن جست و توسط آن، به‌درک مفهومی و قدرت انتزاع دست یافت. راه‌های دستیابی به این قدرت نیز استقرایی و قیاسی است. اما در زمینه عقلانیت نکته دیگری نیز حایزاهمیت است و آن هم استفاده از مقیاس‌های ملی و بین‌المللی برای این امر است و عقلانیت، چراغ راهنمایی است که بتوانیم از تجربیات گسترده و در مقیاس جهانی بهره گیریم. ممکن است ما میراث‌دار ارثی باشیم و با بی‌عقلی از آن بهره نبرده و آن را زایل کنیم. همچنین ممکن است در شرایطی قرار داشته باشیم که هیچ میراث با ارزشی برایمان نمانده اما با استفاده از قدرت فاهمه و عقل و با عملکرد درست، بهترین زیست را تجربه کنیم. اما وجود عقلانیت در دنیای مدرن خود را بیش از پیش به رخ می‌کشد و عدم استفاده از آن نیز می‌تواند عواقب جبران‌ناپذیری در پی داشته باشد. جامعه‌ای که در آن از قدرت جامعه‌مدنی، اندیشمندان و مطبوعات به‌درستی استفاده می‌کند، جامعه‌ای است که در آن توسعه همه‌جانبه به‌وقوع می‌پیوندد و درنتیجه تمامی اتفاقات بر محور عقلانیت پردازش می‌شود. در چنین جامعه‌ای توسعه‌فرهنگی، موازی با توسعه‌سیاسی، اجتماعی و... رخ می‌دهد و عامل حرکت رو به جلوی آن جامعه را فراهم می‌آورد. در چنین جامعه‌ای، تخصیص منابع به‌درستی انجام گرفته و درنهایت نیز عوامل ارتقای فرهنگ، هنر و ادبیات فراهم می‌شود. جامعه ما اما به‌دلیل دور شدن از فضای عقلانیت، نتوانسته توسعه‌فرهنگی را نیز به‌دنبال خود داشته باشد و کالاهای تجملی جایگزین کالاهای فرهنگی شده و عقلانیت به‌لایه‌های زیرین جامعه رسوب کرده است.
عدم‌حضور عقلانیت، عامل شکل‌دهی به جامعه بیماری شده که در آن تمامی اتفاقات براساس خواست فردی و دخالت‌های نابجا صورت می‌گیرد. اما هرگز نمی‌توان گفت در جامعه ما و عملکرد افراد، عقلانیت وجود ندارد، بلکه مشکل اصلی در این است که از این عقلانیت بهره‌گیری نمی‌شود و به‌افرادی که برای آن ارزش قایلند بی‌توجهی می‌شود. مردم جامعه به‌سمت استفاده از کالاهای لوکس و تجملی کشیده شده‌اند و بهره‌گیری از کالاهای فرهنگی گویا به‌مذاق بسیاری خوش نمی‌آید و تنها در پی استفاده از مواردی هستند که براساس همین سلیقه تعبیه شده است. این درحالی است که  باید گفت که در تمامی نقاط دنیا، می‌توان عقلانیت را مساوی با توسعه دانست. جامعه‌ای که در آن عقلانیت وجود دارد، لاجرم از منظر فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و... توسعه یافته است و به همین دلیل نیز تکیه بر این امر ازجمله اصلی‌ترین و اساسی‌ترین مواردی است که بیشتر حکومت‌های موجود در جهان بر آن تأکید دارند. جامعه ما نیز برای قرار گرفتن در مسیر توسعه‌یافتگی باید عقلانیت را درون خود پرورش دهد و از تفکرات غیرعقلانی تا آن‌جا که ممکن است، بپرهیزد. تنها در این صورت است که می‌توان انتظار جامعه‌ای اخلاقی، عقلانی و توسعه‌یافته را داشت.


تعداد بازدید :  164