شماره ۴۸۷ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۸ بهمن
صفحه را ببند
سیدعلی میرموسوی در گفت‌وگو با «شهروند»:
انباشت نفرت در جوامع، حاصلي جز خشونت ندارد

طرح نو| اميرتوحيد فاضل| در جوامع امروزي به‌دليل افزايش جمعيت و به‌تبع آن افزايش گرايش‌هاي فكري، به‌طور طبيعي بخش‌هايي از جامعه نارضايتي‌هايي خواهند داشت. وجود اختلاف‌نظر و ديدگاه در دنياي مدرن امروز پذيرفته شده، اما شيوه بيان نظر در اكثر جوامع ازجمله ايران هنوز موضوع مورد بحث و حتي مناقشه بوده است. اين موضوع را با دكتر علي ميرموسوي، استاد علوم‌سیاسی و عضو هیأت‌علمی دانشگاه مفید قم در ميان گذاشتيم كه حاصل آن گفت‌وگويي است كه می‌خوانید:   
براي شروع لازم است تعريفي از عقلانيت اجتماعي داشته باشيم. در جامعه‌شناسي تعريف عقلانيت اجتماعي چيست؟
به‌طور كلي عقلانيت يعني پيروي و تبعيت از استدلال معتبر. يعني اين‌كه فرد در عملكرد و رفتار خود براساس استدلال‌هاي معتبر تصميم‌گيري و رفتار كند. نقطه مقابل عقلانيت، پيروي كوركورانه و سرسپردگي به يك عقيده و باور بدون استدلال است. در حوزه اجتماعي، وقتي بحث عقلانيت را مطرح مي‌كنيم، بايد به 2 نكته توجه بيشتر داشته باشيم. نخست اين‌كه در هر جامعه يك‌سري اصولي به‌عنوان اصول عمومي وجود دارد كه فراتر از برداشت‌ها و افكاري است كه به‌طور خاص افراد به آن اعتقاد دارند. در هر اجتماعی افراد ممكن است باورهاي متفاوتي داشته باشند. بعضي‌ها مذهبي هستند و عده‌اي اين‌گونه نيستند. افكار و اعمال افراد نيز به لحاظ فرهنگي تفاوت دارد. اما يك‌سري اصول مشترك در هر جامعه‌اي وجود دارد كه مورد پذيرش عموم است. بنابراين عقلانيت به اين معني است كه افراد اعمال و رفتار خود را براساس اصول عمومي مشترك و مورد پذيرش همه جامعه تنظيم و توجيه كنند. نكته بعدي محاسبه فايده و هزينه و به عبارت بهتر محاسبه سود و زيان رفتار و عملكردهاست. از اين منظر، عقلانيت يعني اين‌كه كاري را  انجام دهيم كه درمجموع هزينه كمتري داشته و فايده و سود بيشتري را نصيب ما كند. براي تحقق اين مهم، پيش از هر كاري ابتدا بايد فواید و هزينه‌هاي آن عمل به‌درستي محاسبه شود. مجموع اين رفتارها را در جامعه‌شناسي، عقلانيت در عرصه اجتماع مي‌ناميم. از منظر ديني نيز در ادبيات‌ديني ما در مقابل عقلانيت، بحث سفاهت مطرح مي‌شود.
تحميل يك باور بدون استدلال‌هاي موردپذيرش جامعه و بدون توجه به هزينه‌هايی كه به زندگي اجتماعي مردم تحميل مي‌كند نيز به معني عدم‌عقلانيت‌اجتماعي است.
در تعريف از عقلانيت‌اجتماعي گفتید كه رفتارها بايد متناسب با اصول موردپذيرش عموم جامعه باشد. حال تكليف افرادي كه نسبت به اين اصول انتقاد و اشكال دارند، چيست؟
در اعـتراض و انتـقاد اجتماعي هرگز نمي‌توانيم شرايط تاريخي و فرهنگي آن جامعه را ناديده بگيريم. اساسا عقلانيت به‌ويژه وقتي بحث عقلانيت‌اجتماعي را مطرح مي‌كنيم، بايد بدانيم كه اين امر تابع محيط و فرهنگ يك جامعه است. از سوي ديگر، وقتي جامعه‌اي اصولي را پذيرفته و اين اصول مشترك به‌طور عمومي مورد احترام قرار دارد، درون خود زمينه‌هايي براي نقادي را هم فراهم مي‌كند. از آن‌جايي كه جوامع همپاي تحولات روز تغيير مي‌كنند، همواره زمينه‌هايي را براي نقادي و حتي نقد اصول مشترك و پذيرفته‌شدن عمومي فراهم می‌كنند. بنابراين براي نقد اين اصول نيز بايد از ابزارها و امكاناتي كه درون آن فرهنگ قرار دارد، استفاده كنيم. به‌عنوان نمونه، در فرهنگ‌اسلامي، زمينه‌هايي براي نقادي فراهم شده است. مانند بحث اجتهاد در فرهنگ‌شيعي كه زمينه‌هاي جدي براي نقادي را فراهم كرده است.
در چه شرايطي نقدها و اعتراض‌ها از چارچوب عقلانيت خارج مي‌شود؟
اگر يك عمل و رفتاري را من فقط براساس اصول موردپذيرش خودم در جامعه مطرح كرده و به اصول مشترك اجتماع بي‌توجه باشم، به‌نوعي در چارچوب رفتارهاي ايدئولوژيك گرفتار شده‌ام. يكي از نقطه‌هاي مقابل عقلانيت، ايدئولوژي است. تفكر ايدئولوژيك، تفكري است كه در چارچوب اصول و باورهاي موردپذيرش يك بخش و يك گروه خاص موردپذيرش قرار گرفته و توجيه مي‌شود. در حالي كه تفكر عقلاني براساس اصول عام و مشترك جامعه ترويج مي‌شود. از سوي ديگر تفكر ايدئولوژيك، تفكري است بسته و محدود که از سوي عده‌اي خاصي تفسير و ترويج مي‌شود و جاي چون و چرا ندارد. اما در مقابل تفكر عقلاني در چارچوب اصول عام و قابل‌نقد استوار است. ما اگر در تفكر و رفتار خود در چارچوب رفتارهاي ايدئولوژيك گرفتار شديم، از رفتارهاي عقـلاني فـاصـله گـرفته‌ايم.
 فکر می‌کنید براي ترويج عقلانيت ‌اجتماعي به‌ويژه عقلاني‌سازي شيوه‌هاي اعتراضي بايد چه راهكارهايي را مدنظر قرار دهيم؟
ابتدا بايد به ابعاد مختلف تحقق عقلانيت در يك جامعه توجه كنيم. نخستين مورد، پايبندي به استدلال است. ما بايد از تبعيت كوركورانه از عقاید بی‌استدلال پرهيز كنيم و در عرصه عمل اجتماعي، هزينه‌ها، فايده‌ها و سود و زيان‌ها را در نظر بگيريم و براساس اصول مشتركي كه فراتر از سيستم  یک باور خاص است، عمل كنيم. رفتار ما نبايد در چارچوب يك ايدئولوژي بدون چون و چرا قرار گيرد. به‌بیان بهتر، خوب است در بحث عقلاني‌سازي شيوه‌هاي اعتراض در يك جامعه ابتدا خودمان از هزينه‌هاي رفتارهاي افراطي و افراطي‌گري مطلع شده و مردم را نيز آگاه سازيم.
به نكته مهمي اشاره کردید. به‌طور قطع بحث در رابطه با عقلانيت‌اجتماعي بدون شناخت افراطي‌گري‌اجتماعي كامل نيست. افراطي‌گري در جامعه‌شناسي چه تعريفي دارد؟
افراط يعني فرارفتن از نرم‌ها و هنجارهاي پذيرفته شده يك‌جامعه. به‌عنوان نمونه، در جوامع امروزي قراردادها داراي اعتبار بوده و قبول قراردادها به‌عنوان يك اصل مشترك و مورد پذيرش همگان شناخته مي‌شود. حال اگر يك فرد بخواهد قراردادها را رد كند، دچار افراط شده است. مثلا ديپلمات‌هاي هر كشوري  پس از ورود به كشور ديگر داراي مصونيت‌سياسي هستند. اگر شما اين مصونيت را ناديده بگيريد، دچار افراط در رفتارهاي بين‌المللي و ديپلماتيك شده‌ايد. به طوركلي انتخاب روش‌هاي خشن به‌دليل اين‌كه هزينه بالايي را به جامعه تحميل مي‌كند، افراط است.
با مقدمه‌ای که اشاره کردید، اگر ممکن است بازگرديم به بحث اصلي و راهكارهاي عقلاني‌سازي اعتراض‌هاي اجتماعي...
با توجه به تعريفي كه از افراطي‌گري ارایه شد، اگر بتوانيم در يك‌جامعه هزينه‌هاي افراطي‌گري را به‌درستي محاسبه و تبيين كنيم، آن جامعه از رفتارهاي افراطي پرهيز كرده و به خودي‌خود به‌سمت رفتارهاي عقلاني هدايت مي‌شود.
در عــلوم اجـتمــاعي وقتي بحث انقلاب مطرح مي‌شود، مي‌گويند انقلاب، پرهزينه‌ترين راه توسعه است. به عبارتي، انقلاب يكي از راه‌هاي دستيابي به توسعه به‌ويژه توسعه‌سياسي مورد پذيرش جامعه‌شناسان است، اما اين راه هزينه‌هاي بسيار بالايي را به‌جامعه تحميل مي‌كند. به همين دليل در شرايط عادي هرگز براي دستيابي به توسعه، انقلاب توصيه نمي‌شود. مگر آن كه آن جامعه مانند ايران در دوره پهلوي راهي براي اصلاح نداشته باشد. يكي ديگر از عوامل عقلاني‌سازي اعتراض‌هاي اجتماعي، پرهيز از آرمان‌گرايي و به‌عبارت بهتر، واقع‌گرايي در تحليل مسائل اجتماعي است. به‌طور قطع، هر جامعه‌اي داراي شرايط و محدوديت‌هاي تاريخي است و نمي‌تواند ناگهاني و يك‌شبه از اين محدوديت‌ها عبور كند. برخي از جامعه‌شناسان معتقدند كه شرايط خاص تاريخي يك‌جامعه را نمي‌توان به‌طور ناگهاني و يكباره تغيير داد و تلاش در اين جهت برخلاف عقلانيت است. نكته مهم ديگر، جلوگيري از انباشت نفرت در جامعه است. تلاش درجهت جلوگيري از انباشت نفرت، يكي از وظایف مهم حاكميت‌ها در دنياي امروز بوده و حاكمان بايد در رفتار خود از تاكيد بر مسائلي كه حاصلي غير از نفرت ندارد، پرهيز كنند. به‌عنوان نمونه در مسائل اخير فرانسه شاهد بوديم كه يك نشريه بر انتشار كاريكاتورهاي توهين‌آميز تاكيد كرد كه اين كاريكاتورها موجب نفرت در بخشي از جامعه فرانسه شد. اين نفرت وقتي در يك بازه‌زماني انباشته مي‌شود، حاصلي غير از خشونت نخواهد داشت. يعني آنچه كه در روزهاي اخير در فرانسه شاهد بوديم. اين رخدادها بار ديگر ثابت كرد كه انباشت نفرت حاصلي غير از خشونت ندارد و خشونت نقطه‌متضاد عقلانيت است.
نكته ديگر، جايگزيني رقابت و همكاري به‌جاي ستيز و تقابل است. ما با رفتارهاي خود به‌ويژه در حوزه سياسي نبايد با گروه‌هاي مخالف به ستيز و تقابل بپردازيم بلكه بايد راهكارهاي رقابت و همكاري، ترويج و نهادينه شود.
شما فکر می‌کنید اين شرايط در جامعه ما فراهم شده است؟
در طول بيش از 100‌ سال اخير در جامعه ما سنت‌ها و فرهنگ‌هايي شكل گرفته و به‌مرور تقويت شده است. به‌طور ويژه از دوران مشروطه تا امروز ما در يك فرآيند آزمون و خطا و كسب‌تجربه‌هاي جديد قرار گرفته‌ايم كه چشم‌انداز مثبتي را به‌تصوير مي‌كشد. اين فرآيند زمينه را براي يك نوع عقلانيت‌اجتماعي فراهم آورده است، اما همچنان نياز به مقدمات و فرهنگ‌‌سازي بيشتري داريم. براي فراهم‌سازي اين شرايط بايد اقداماتي را انجام دهيم كه مهم‌ترين آن در چارچوب ترويج و گسترش آزادي‌بيان و انديشه است. از سوي ديگر، در جامعه ما يك‌سري نيروهاي افراطي وجود دارند كه مي‌خواهند نقش پليس‌افكار را بازي كنند و افكار افراد را كاناليزه كنند. البته ما نمي‌توانيم اين افراد را به‌طور كامل در هر جامعه‌‌اي حذف كنيم ولي بيش از سهم و وزن خود نبايد در جامعه جايگاه و امتيازي داشته باشند. يكي ديگر از نيازهاي ما قطع رانت‌هاي ايدئولوژيك است. متاسفانه يك‌سري از نهادها از بودجه‌هاي عمومي استفاده مي‌كنند اما در راستاي تبليغ طرز تفكري عمل مي‌كنند كه از ديد بخش قابل‌توجهي از جامعه ما مورد پذيرش نيست. همچنين براي عقلاني‌سازي شيوه‌هاي اعتراضي، وجود و فعاليت نهادهاي مدني آزاد بسيار حایزاهميت و ضروري است. ما به‌جاي اين‌كه از طريق رسانه‌هاي رسمي يك تفكر و انديشه را به‌جامعه ديكته كنيم، مي‌توانيم اين افكار را به‌وسيله نهادهاي مدني آزاد در جامعه تبيين و ترويج كنيم.
تجربه نشان مي‌دهد كه هرگاه فرهنگ از طريق نهادهاي رسمي فرهنگ‌سازي شود، جواب منفي داده است. در دهه‌های 20 و 30 كانوني در ايران شكل گرفت به‌نام كانون پرورش افكار. اين كانون، وظيفه گسترش يك تفكر خاص را برعهده داشت. حاكميت وقت مي‌خواست به‌وسيله ابزارهايي مانند كانون پرورش افكار، تجدد آمرانه را در جامعه ترويج كند اما نتيجه معكوس داد و بيشتر انديشه‌هاي اسلامي در جامعه تقويت شد. به‌هر حال با توجه به‌تجربه‌هاي تاريخي و توسعه فكري جامعه امروز ايران، زمينه‌هاي مثبتي را براي عقلاني‌سازي شيوه‌هاي اعتراضي شاهد هستيم و بايد به آينده اميدوار باشيم.


تعداد بازدید :  171