|طرحنو| مجتبی پارسا| چه ارتباطی میان عقلانیت در یک جامعه و رشد افراطیگری میتواند وجود داشته باشد؟ شاید اولین پاسخی که بهذهن میرسد، این باشد که هرچه عقلانیت جامعه بیشتر باشد، این جامعه از رفتارهای افراطی بیشتر فاصله دارد و برعکس. یعنی هرچه جامعه از تعصب بهدور بماند، عقلانیت در آن جامعه اعتلای بیشتری مییابد.
بیژن عبدالکریمی در پاسخ به این پرسش ما معتقد است، نکته مهم در این میان، اصالتی است که باید در عقلانیت وجود داشته باشد. یکی از پایههای عقلانیت اصیل، نقد است. در نقد، یک محل نزاع وجود دارد که میان منتقد و مدافع، مشترک است و تا زمانی که محل نزاع، روشن نشود، این مواجهه، اصالتی ندارد. بهعبارت دیگر، برای آغاز مواجهه میان نقدکننده و نقد شونده، باید 1) فهم صحیحی از موضع طرفین میان آنها صورت گرفته باشد که این بهمعنای وضوح محل نزاع است؛ و 2) محل نزاع، میان طرفین، مشترک باشد. یعنی مدافع، باید دقیقا از همان چیزی دفاع کند که نقاد، آن را نقد میکند. در ادامه بخشهایی از گفتوگو با بیژن عبدالکریمی، دانشیار فلسفه و استاد دانشگاه در گفتوگو با «شهروند» را میخوانید:
در نگاهی کلی تنافری را که میان عقلانیت و افراطیگری وجود دارد چگونه تشریح میکنید؟
رفتارهای غیرعقلانی در جامعه ایران بهکرات بهچشم میخورد. رفتارهایی که همه آنها غیرمتوقع هستند. تحلیلی که من از جوامع امروز دارم، این است که سیاست قدرت سازماندهی و قدرتهای سیاسی، ابزارهای مختلفی برای سازماندهی دارند. البته در این سازماندهیها، یک عده مردم در جوامع مختلف هم هستند که براساس ایدئولوژی و فرهنگ، به این حرکتهای غیراصیل، جذب میشوند. من فکر میکنم این حرکتها، برخاسته از پارهای منابع قدرت در برخی جوامع است و اصالت ندارند. به این معنا که این حرکتها را نمیتوان یک روند طبیعی دانست که حتی ارزش بحث داشته باشد. اما عموم مردم، درواقع، بسیاری از مردم این کشورها در این روند غیراصیل، بهطور غیرطبیعی وارد میشوند. نمیگویم همه مردم، اما عدهای هم هستند که احساساتشان از اتفاقات پیرامون، جریحهدار میشود. اما حقیقت این است که در اتفاقاتی که مردم در حرکتهای خیابانی، جوش و خروش دارند، اما خارج از آن میبینید که بخش وسیعی از مردم در این جریانات، حساسیت از خود نشان نمیدهند و فعال نیستند. اما بعضی از نهادها در این کشورها، قدرتشان را در این نوع مناسبات و مقابلهها تعریف میکنند. حقیقتا، به نظر نمیرسد که مقوله افراطگرایی ارزش بحث داشته باشد.
خب فکر میکنید روش عقلایی یک جامعه برای اعتراض به آنچه که نمیپسندد چه روشی است؟
بهنظر من، راههای متعددی وجود دارد. اگر نهادهای طبیعی و مدنی در جامعه وجود داشت که بهطور طبیعی این حرکات را انجام میدادند، میتوانستیم اصالتی را در آنها قایل شویم، اما این برخوردها بسیار شکلی، صوری و بیگانه از زبان جهان معاصر است.
منظورم از پرسیدن این سوال، این بود که چه عنصری، مرز میان یک حرکت عقلایی و حرکت غیرعقلانی است؟
ببینید، آن چیزی که در بسیاری از حرکتهای اعتراضی در ایران در واکنش به بسیاری مسائل، روشن نیست، این است که محل نزاع در چهچیزی است؟ بهطور مثال، افراد یا گروههایی که در غرب و آمریکا، مثلا در حوزه اسلامهراسی، اقدامی انجام میدهند، دقیقا به چهچیزی حمله میکنند؟ باید دید که این افراد چهچیزی را نقد میکنند؛ و در مقابل، ما نیز باید بدانیم که از چهچیزی دفاع میکنیم. نه آن افرادی که میخواهند به اسلام یا پیامبر اسلام(ص) حمله کنند میدانند که به چهچیزی دقیقا حمله میکنند و نه محل نزاع برای ما بهدرستی روشن است تا بتوانیم از آن دفاع کنیم. بهطور مثال عرض میکنم که یک فرد غربی، برای مخالفت با خشونت و افراطگرایی اقدامی انجام میدهد. بسیار خب، ما هم با خشونتگرایی مخالفیم. مگر دعوت پیامبر اسلام(ص) به خشونتگرایی بود که ما بخواهیم از آن دفاع کنیم؟ اما زمانی که این افراد، اسلام و پیامبر اسلام(ص) را بهاستهزاء میگیرند، من معتقدم، آنها دست به کاری میزنند که نمیفهمند و چیزی از آن نمیدانند! یعنی آنها اساسا درکی از سنت تاریخی ما ندارند. نمیتوانند سنت تاریخی شرقی را درک کنند. لذا مواجهه آنها، یک مواجهه صوری است. کسانی هم که برای مقابله با آنها، به این شکل دفاع میکنند، درواقع دفاعشان، صوری است. دو گروه صورتگرا در مقابل هم قرار میگیرند. نهمحل نقد روشن است؛ نهمحل دفاع.
او میخواهد تروریسم و خشونتگرایی را محکوم کند اما نمیفهمد که یک «مسلمان» مگر میتواند با اینها موافقت کند؟ مگر دین حضرت محمد(ص)، دین خشونت و ترور است که تو اینها را به او و دین اسلام نسبت میدهی؟ لذا نباید در حمله به این افراد هتاک، اینگونه از اسلام دفاع کرد. ما نیازمند حرکات عمیقتر و اثرگذارتری هستیم. نه آن حمله، حمله اصیلی است؛ نه بعضی دفاعها، دفاع اصیلی است.
پس معتقدید در همه مواجهات، نهتنها باید محل حمله و دفاع مشخص باشد، بلکه باید یکی باشند. درست است؟
بله. باید دقیقا محل نزاع مشخص شود تا بتوانیم بدانیم از چهچیزی دفاع میکنیم که این دفاع، اصالت پیدا کند. زمانی مقابله معنا دارد که فهم آنچه در ذهن حملهکننده و آنچه در ذهن مدافع است، یکی باشد. چون معتقدم آنها بهچیزی حمله میکنند که هیچ ربطی به اعتقادات، باورها و سنت تاریخی ما ندارد. لذا نه آن حملهها و هتاکیهای برخی غربیان و نه این نوع دفاع برخی مسلمانان تاثیری روی افراد ندارند. به قول افلاطون، دو گروهی که در مرحله «دُکسا»، یعنی ظن و گمان هستند، در برابر هم قرار گرفتهاند. هیچ نوع اپیستمی روشنی در این مواجهه وجود ندارد. کاملا صوری و عوامانه با هم برخورد میکنند. ما باید از دین و پیامبر و سنتمان، دفاعی عقلانی داشته باشیم تا این دفاع، شکلی عقلایی، عمیق و اصیل پیدا کند.
متاسفانه این خطر در جامعه ما وجود دارد. برخی جریانات، بهشدت با پوپولیسم پیوند خوردهاند. برخی سازماندهیها هم از منابع قدرتی است که با پوپولیسم تغذیه میشوند. دفاع برخی مسلمانان، نه فقط دفاع مناسبی نیست، بلکه چهره اسلام و اسلامیت را نیز در جهان خدشهدار میکند. دفاع بد، حمله را اثرگذارتر میکند.
رفتارهای غیرعقلانی در جامعه ایران بهکرات بهچشم میخورند. رفتارهایی که همه آنها غیرمتوقع هستند. تحلیلی که من از جوامع امروز دارم، این است که سیاست قدرت سازماندهی و قدرتهای سیاسی، ابزارهای مختلفی برای سازماندهی دارند. البته در این سازماندهیها، یک عده مردم در جوامع مختلف هم هستند که براساس ایدئولوژی و فرهنگ، به این حرکتهای غیراصیل، جذب میشوند
بهطور مثال، افراد یا گروههایی که در غرب و آمریکا، مثلا در حوزه اسلامهراسی، اقدامی انجام میدهند، دقیقا به چهچیزی حمله میکنند؟ باید دید که این افراد چهچیزی را نقد میکنند؛ و در مقابل، ما نیز باید بدانیم که از چهچیزی دفاع میکنیم. نه آن افرادی که میخواهند به اسلام یا پیامبر اسلام(ص) حمله کنند میدانند که به چهچیزی دقیقا حمله میکنند و نه محل نزاع برای ما بهدرستی روشن است تا بتوانیم از آن دفاع کنیم.
متاسفانه این خطر در جامعه ما وجود دارد که برخی جریانات، بهشدت با پوپولیسم پیوند خوردهاند. برخی سازماندهیها هم از منابع قدرتی است که با پوپولیسم تغذیه میشوند. دفاع برخی مسلمانان، نه فقط دفاع مناسبی نیست، بلکه چهره اسلام و اسلامیت را نیز در جهان خدشهدار میکند. دفاع بد، آن حمله را اثرگذارتر میکند.