شماره ۲۵۹۳ | ۱۴۰۱ پنج شنبه ۲۰ مرداد
صفحه را ببند
شرح بی‌نهایت

گردش ایام
شبی دیدم چو مه بر بام او را/صراحی پیش و بر کف جام او را
دعا می‌کردم و می‌نامدش یاد/ز مستی بهر من دشنام او را
نخواهد دل به خود دشنام از آن لب/ز لعل او همین بس کام او را
به دل او را که عشقش خانه سازد/کجا ماند دگر آرام او را
کسی کز عارض و زلف تو گوید/همین بس ورد صبح و شام او را
دلم دارد هوای پای بوست/ببین در سر خیال خام او را
چو برگشتی ز خسرو، کرد پامال/جفای گردش ایام او را
امیرخسرو دهلوی
گنج عشق
غرق آب و آب را جوییم ما/آبروی ما ز ما جوییم ما
صورت و معنی و جام می مدام/آنچه جوییم از خدا جوییم ما
خم می در جوش و ما مست و خراب/جامی از غیری چرا جوییم ما
گنج عشقش در دل ویران ماست/غیر این گنجی کجا جوییم ما
از بلا چون کار ما بالا گرفت/مبتلاییم و بلا جوییم ما
چشمه آب حیاتم در نظر/خضر وقت و آشنا جوییم ما
نعمت‌الله چون ز ما یابد نوا/کی نوا از بینوا جوییم ما
شاه نعمت‌الله ولی


تعداد بازدید :  273