مهدی بهلولی آموزگار
در بیشتر رخدادهای زندگی، ارزشهای انسانی، با یکدیگر ناهمخوان و ناهمسازند. آشنایان با فلسفههای امروزین میدانند که آیزایا برلین، اندیشهور سرشناس فلسفی، در پیوند با ناسازگاری ارزشهای بنیادین انسانی، سخنان بسیار و اندیشهبرانگیزی دارد. گروهی را در نظر بگیرید که با همبستگی کاری را پیش میبرند. اتحاد و همبستگی گروهی، خود نوعی ارزش اجتماعی- فرهنگی به شمار میرود، به ویژه در روزگار و جامعه ما که فردیت و در اولویت گذاشتن آن، رفته رفته به ارزشی برتر بدل میشود. اما همین کار گروهی و همبستگی، بسا که در اصل، تنها یک پیروی کورکورانه باشد و نه یک کنش جمعی آگاهانه، هدفمند و اندیشیده شده. یعنی دنباله رَوی چشمبسته میتواند به نادرست، کار گروهی دانسته و تحسین شود ولی چه بسا که در «گروه» یکی، دو تنی جلو افتاده باشند و دیگرانی که توان «نه» گفتن ندارند به دنبال آن یکی، دو، روان باشند. اینها را چرا میگویم؟ مساله این است که با پولی شدن گسترههای گوناگون زندگی، از آن میان امنیت، درمان و آموزش، جایگاه دارندگان و دهندگان پول و سرمایه، دستخوش دگرگونی شده است. به ویژه هنگامی که میان این دارندگان، گونهای همبستگی پدید آید، این افراد به آسانی میتوانند خواستههای خود را بر کرسی نشانند. برخی در اینجا، خوشحال از اینکه نقش «مردم» افزایش یافته به استقبال چنین فرآیندی میشتابند. اما در نگاه و نگرش برخی دیگر، چنین حرکتی میتواند به سرمایهسالاری و پوچ شدن ارزشهای برتر انسانی بینجامد. اینکه به گفته بسیاری از آموزگاران و اندیشهوران آموزشی کنونی ما، پدیده کنکور باعث شده آموزش کیفی و پرورش راستین از مدرسهها رخت بربندد، تنها یک نمونه از این فرآیند است. نفوذ پول و سرمایه و چیره شدن آن، البته مرز و حدی ندارد و روز به روز گسترههای زیادتری از زندگی را زیر فرمانروایی خود در میآورد. هنگامی که از یک سو فرهنگ سرمایهسالاری بر گسترههایی همچون آموزش سایه سنگین خود را بگستراند و از سوی دیگر، کار به دستان آموزشی هم از آموزش کیفی و فراخور زندگی نوین، برداشت و شناخت درست و حسابی نداشته باشند، آنچه رخ میدهد این است که دانشآموز به آموزگار دستور میدهد چه چیزی را درس بدهد و چه چیزی را درس ندهد! دانشآموزی که تنها هدفش رفتن به دانشگاه است آنچه را مفید و ارزنده میداند که در کنکور میآید و یکریز از نکته کنکوری سخن میگوید و از آموزش بخشهای ژرفتر درس بیزار و گریزان میشود. در این میان اگر شماری از این دانشآموزان، دست به کاری گروهی زنند و خواستار آموزشی نکتهای و کنکوری شوند، نامش میشود اتحاد و همبستگی و چون به مدرسه پول هم میدهند پس حق به جانب آنان نیز هست و اگر مدیر مدرسهای حتی در دل و اندیشه خود به آنان حق هم ندهد، چون از آنان پول دریافت میکند در عمل نمیتواند ایستادگی درخوری از خود نشان دهد و به ناگزیر تن به خواست سرمایه میدهد. به هنگام توجیه، البته به دموکراسی، نظر اکثریت، کار گروهی، دانشآموز محوری و چیزهایی از این دست استناد میدهد اما اینها چیزی نیستند مگر پوششی زیبا بر فرمانروایی پول.