| نیما صائب |
بعد از هجوم ویرانگر گیاه آزولا در تالاب انزلی اینبار ظاهرا نوبت به جانداری به نام تیلاپیا رسیده که موجودات ساکن دریای بیمار خزر را تهدید کند. ماهی ساکن آفریقا که سالها پیش جهت ایرانیها یک ماهی تزیینی محسوب میشد و برای زیست در آکواریومها به ایران آورده شده بود بعدها صرفا به خاطر ارزان بودن به تشخیص مقامات شیلات ایران ابتدا به کویر آورده شد. اما اکنون ظاهرا قرار است به دریای شمالی کشور هم آورده شود و بشود بختکی بر پیکر نیمه جان خزر.
اما تیلاپیا چیست که اینگونه بلای محیطزیست شمال ایران شده است. تیلاپیا از راسته سوف ماهیان است و ساکنانهزار ساله رودهای کنیا. وقتی به مالزی برده شدند به مذاق ژاپنیهای سوشیخور خوش آمدند و شدند غذایی بینالمللی. استقبال از این ماهی آفریقایی حتی روسیه و هند و آمریکا و کشورهای اروپایی را هم وادار به پرورشاش کرد. حتی در ایران نیز سازمان شیلات طرحی ارایه کرد که این نوع ماهی از چین وارد شود و در مناطق کویری ایران پرورش پیدا کند. طرحی که سازمان محیطزیست بعد از3سال مقاومت درسال 1387 با پرورش آن موافقت کرد اما قضیه درست برعکس شد و سر از آبهای خزر و تالاب انزلی درآورد. اما مشکل از کجا شروع شد. مشکل در غذای تیلاپیاها است. این ماهیان آفریقایی عاشق گیاهانی هستند که در مرداب و تالابها میرویند. از استعداد عجیب تولید مثل هم برخوردارند. در کمترين زمان ممکن تخمریزی و محیط زندگی خود را اشغال میکنند و دیگر جایی برای دیگر موجودات نمیگذارند و خود نیز از مقاومت بالایی برخوردار هستند. در عین حال اسید چربی بدنشان آنقدر زیاد است که برای بیماران قلبی، آسم و آرتروز مضر هستند.
موافقان حضور
اما با این حال بنابه گزارش حکیم مهر و براساس گفتههای عباسعلی مطلبی، رئیس وقت موسسه تحقیقات علوم شیلاتی بالاخره مقرر شد که شرکت سرمایهگذاری بنیاد مستضعفان با همکاری موسسه تحقیقات علوم شیلات کار واردات ماهیان گرمآبی از کشور چین را عملیاتی کند. به این دلیل که کپورماهیان معمولی، سرگنده، فیتوفاک و آمور که طی چندسال اخیر در کشور استفاده میشده است، از کیفیت مناسبی برخوردار نبودهاند.
مسئولان ایرانی با بیان چنین مطالبی علاقه وافر خود را به ماهی تیلاپیا عنوان کردهاند. علاقهای که ظاهرا فقط مخصوص به ایران نیست و بسیاری از کشورهای دنیا را نیز دربرمیگیرد. اما به راستی چرا تیلاپیای آفریقا اینچنین جهانی شده است و در کشوری چون ایران که در شمال و جنوبش دریا دارد و رودهای زیادی هم داخلش در جریان هستند و در کل ذخیره گرانبهای غذاهای دریایی را در خود دارد بعضیها به فکر پرورشاش افتادهاند. تیلاپیا منبع پروتیین و ماده غذایی بدون چربی اشباع است. تیلاپیا ارزان و لذیذ است، درست برخلاف ماهی سفید و کولی و اوزونبرون که چندسالی است رختشان را از سفره صدهاساله گیلانیها و مازندرانیها بربستهاند. تیلاپیا لذیذ است. تیلاپیا را به علت نداشتن تیغ میشود فیله کرد بازهم درست برعکس ماهیان خزر که تیغ دارند و اگر هم مثل اوزون برون تیغ نداشته باشند اما ارزان هستند. تیلاپیا در عرض 3 تا 5ماه دارای وزنی معادل 300 تا 700 گرم خواهد شد و این یعنی یک صرفه اقتصادی بالا. در کل تیلاپیا یک تجارت جهانی است. تجارتی که به هرکجای دنیا میرود نگرانیهایی را هم با خود سوغات دارد.
مخالفان حضور
دکتر آراسب دباغمقدم، متخصص بهداشت مواد غذایی که ظاهرا خوردن تیلاپیا را توصیه میکند در یادداشتی در هفته نامه سلامت مینویسد: «ماهی تیلاپیا، نوعی ماهی غیربومی است که اگر بدون حساب و کتاب و بیبرنامهریزی برای پرورش در آبهای داخلی رها شود، میتواند گونههای بومی را نابود و زمینه از بین رفتن ماهیهای داخلی را فراهم کند. »
نمونه خارجی انتقاد به پرورش تیلاپیا هم وجود دارد. موسسه غذا و داروی فدرال آمریکا در تحقیقاتش نشان داد که 73درصد ماهیهای وارداتی آمریکا ازجمله تیلاپیا از چین است و محصولات دریایی چین آلوده به فضولات صنعتی هستند و تستوسترون و آنتیبیوتیکهای این ماهی بالا هستند. سازمان جهاني حفاظت از طبيعت هم در گزارشی تأکید کرده که ماهي تيلاپيا در فهرست 100گونه مهاجم قرار دارد و براي طبيعت بسيار مخرب است.
داخل ایران هم کم نیستند کارشناسانی که چشم دیدن تیلاپیا را در کشور ندارند. یکی از آنها هومان خاکپور است، سخنگوی دبیرخانه گروه هم اندیشی سازمانهای غیردولتی تالابی کشور که به خبرنگار مهر گفته بود: «ایجاد بیماری برای سایر گونههای آبزی و تأثیر در نرخ جمعیت آنها از تبعات اکولوژیکی ورود اینگونه مهاجم به اکوسیستمهای آبی و دریایی کشور به شمار میرود. در عین حال فارغ از تبعات اکولوژیکی، ورود ماهی تیلاپیا با تأثیر بر تولید و تکثیر آبزیان بومی و تولید گوشت نامطلوب (نسبت نامطلوب امگا 6 به امگا 3) که در آغاز با هزینه کمتری بهدست میآید در طولانیمدت تبعات اقتصادی و اجتماعی ناشی از ازدست رفتن مشاغل و معیشتهای بومی در بسیاری از مناطق کشور را بههمراه خواهد داشت.»
اسدالله افلاکی، عضو هیأت علمی گروه تنوعزیستی و مدیریت اکوسیستمهای پژوهشکده علوم محیطی دانشگاه شهید بهشتی، نیز به همشهری گفته بود: بازدید از استخرهای پرورش تیلاپیا در بافق یزد و بررسیهای انجام شده نشان میدهد در صورت صدور مجوز برای پرورش ماهی تیلاپیا، اینگونه مهاجم میتواند در مدت کوتاهی بسیاری از محیطهای آبی قابل زیست را کاملا به اشغال خود در آورد و باعث نابودی بسیاری از گونههای آبزی و تنوع زیستی رودخانهها و تالابهای کشور شود.»
امرالله قاجاری، سرپرست بهداشت و مدیریت مبارزه با بیماریهای آبزیان سازمان دامپزشکی کشور نیز به ایرنا گفته بود: «ماهی تیلاپیا یک نوع ماهی غیربومی مهاجم است که به دلیل سریعالرشد بودن میتواند به سرعت بخش عمدهاي از منابع آبی قابل زیست را تسخیر کرده و درنهایت دیگر گونههای آبزیان و ماهیان را از بین ببرد.»
تجربههای تلخ
در ایران نخستینبار نیست که یک ماهی اینچنین به محیطزیست هجوم میآورد. البته مسلما تقصیر ماهی نیست که تقصیر انسانهایی است که بدون مطالعه بلیت سفر ماهی را میخرند. بلیتی که حکم مرگ جانداران بومی را دارد.
یکی از آن اتفاقات نادرست، پرورش میگو و ماهی قزلآلا در غرب ایران بود که بنابه گفته موسوی، استاد دانشگاه گیلان وقتی پایش به غرب کشور باز شد بیماریای كه در ماهیان بومی آن منطقه ایجاد شد، درنهایت پرورش میگو و قزلآلا در این منطقه را با ضرر و زیان همراه کرد. بلایی که میتواند بر سر قزلآلا و کفال و ماهی سفید و کولی به خاطر حضور تیلاپیا در آبهای شمال ایران هم بیاید. بلایی که سابق بر این هم بر سر ساکنان آبهای شمال ایران نازل شده بود. آن روزها که ماهی شانهدار مهاجمی از طریق کشتیها وارد آبهای شمال شدند خیلیها به مقامات شیلات تذکر دادند اما دیری نگذشت که آنگونه مهاجم هرچه کیلکا بود خورد و صیادان را بدبخت کرد و سرمایهگذارانی را که میلیاردها تومان صرف پرورش کیلکا کرده بودند، به خاک سیاه نشاند. نمونه دیگر بیاحتیاطیها رهاسازی ماهی آمور در هامون بوده است. یک ماهی چینی که ابتدا بهعنوان جایگزینی برای ماهی سفید به ایرانیها معرفی شده بود. وقتی جمعیت ماهی سفید به خاطر صید بیحساب و کتاب و آلوده شدن دریای خزر رو به انقراض رفت عدهای به سراغ آمور رفتند و تخمش را از چین وارد کردند تا در استخرهای کنار دریای خزر پرورش دهند. اما ماهی آمور که به ماهی سفید پرورشی معروف شد، بین شمالیها چندان محبوب نشد. چه آنکه ذائقه مردمان این خطه صدهاسال بود که به ماهی سفید عزیزشان عادت داشت و نمیتوانست راضی به خوردن بدل نه چندان مرغوب چینی شود. در عین حال ماهی آمور در تالابهامون هم رها شده بود. اما این ماهی در عرض 10سال شروع کرد به خوردن نیزارهای تالاب و منبع غذایی دامها. اینگونه بود که صنایع دستی حصیربافی در منطقه بهطور کل تعطیل شد.
راه میانه
باآنکه تیلاپیا ضررش بیش از نفعش است اما بازکسانی هستند که نمیتوانند از این ماهی آفریقایی صادرشده از چین چشم بپوشند. بعضیها به دنبال استفاده از گونههای تک جنسی تیلاپیا هستند تا جلوی زاد و ولد این ماهی را بگیرند. بلکه جمعیتشان افزایش نیابد و موجب نابودی سایر گونههای آبزی نشوند. راه دیگر نظارت شدید و همیشگی سازمان دامپزشکی برای کنترل جمعیت و کاهش آسیبها ست.
مثلا احمد پورکاظمی، رئیس موسسه تحقیقات علوم شیلات ایران در گفتوگویش با ایرنا اگرچه خود را مخالف حضور تیلاپیا در ایران نشان میدهد اما معتقد است که «پرورش این ماهی در مناطق بیابانی که خروجی به اکوسیستم طبیعی ندارد مثل استانهای مرکزی همچون یزد و اراک بلامانع است و میتوان در بیابان و شرایط قرنطینهای و کنترلشده نگهداری شود و تیلاپیای نیل –ساکن رودخانه نیل مصر- درسال 87 به همین دلیل وارد ایران شد.»
مشایی، رئیس مركز تحقیقات ماهیان آب شور بافق که از اولین مراکز پرورش این ماهی در ایران است نیز معتقد است که «این ماهی با توجه به مقاومت به تغییرات عوامل محیطی و بیماریزا و توانایی تولید فرآوردههای متنوع، قابل پرورش در تراكم بالا، در استخر، قفس، مخازن پرورشی همچنین در آب شور، شیرین و لب شور میتوان آن را پرورش داد.» او حتی خاویار این ماهی را گرانترین نوع خاویار در جهان میداند و معتقد است که میتواند جایگزین مناسبی برای خاویار اوزونبرون ساکن خزر شود که اینک در معرض انقراض قرار گرفته است.
موافقان حضور تیلاپیا در ایران و مخصوصا دریای خزر توجهیات اقتصادی میآورند و اشتغال بالا و سود هنگفت را وعده میدهند. مخالفان اما از تولید بیماری و آسیب رسیدن به اکوسیستم و مرگ دهها گونه دیگر میگویند و نسبت به حضور شوم سفیر مرگ هشدار میدهند. عدهای هم راهی میانه برگزیدهاند. پرورش در قفس یا پرورش در مناطق کویری را پیشنهاد کردهاند یا حتی پای تیلاپیاهای تکجنسی را هم به داستان باز کردهاند تا هم سرمایهگذاران به سودشان برسند و هم دوستداران محیطزیست خیالشان راحت شود. اما آیا در ایران میتوان ریسک کرد؟ آیا میتوان کنار رودخانهها و دریای خزر استخر پرورش ماهی تیلاپیا احداث کرد و خیالمان هم راحت باشد که اتفاق شومی نمیافتد؟ چه کسی تضمین میدهد؟ دریای خزر که خود با انواع معضلات مواجه است تا چه زمانی باید با استرسها و خطرات دیگری دست و پنجه نرم کند؟ آلودگیهای نفتی کشورهای همسایه، زبالههای بیمارستانی و صنعتی و فاضلابهای شهری مردمان خودمان برای بزرگترین دریاچه دنیا کم نبود که باید خطر دیگری بر بستر این بیمار ناخوش احوال ایران ظاهر شود؟