| علی مختاریان | عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی|
تشکیل شوراهای شهر و روستا، نقطه امیدی بود برای گسترش اصولی شهرها و روستاهای کشور و جلوگیری از تحمیل عقاید و نظرات شخصی شهرداران. از آنجا که شهر دارای ابعاد مختلف اجتماعی، معماری، شهرسازی، زیستمحیطی و ... است؛ لذا باید شوراهای شهر ترکیبی از تخصصهای موردنیاز شهری باشد که بحمدالله اکنون در بسیاری از شهرها، از جمله تهران دارای کمیسیونهای تخصصی شهرسازی، محیطزیست، حملونقل و ... میباشد که بسیار مفید و بجاست. بدیهی است در این صورت تصمیماتی که اتخاذ میشوند، همهجانبه و عملی خواهند بود.
امّا نکته مهم آن است که شورای شهر باید برای شهر تصمیم بگیرد، برای آبادانی شهر. آبادانی شهر یعنی ساختن شهری که شهروندان بتوانند در آن بدون دغدغه ترافیک، آلودگی هوا، آلودگی صوتی و ... زندگی کنند. شهرهای کشور بهطور عام و شهر تهران بهویژه بهعنوان یک ابرشهر، نیاز به برنامهریزی منسجم و هماهنگ در همه حوزههای شهری دارد امّا باید اذعان کرد که اکنون تهران، شهری است که برای سکونت از استانداردهای لازم برخوردار نیست و از کیفیت زندگی در این ابرشهر، هر روز کاسته میشود.
در اینکه شهر، هزینه دارد، حرفی نیست. در اینکه شهر نیاز به توسعه دارد، نمیتوان سخنی گفت. در اینکه شهر و شهروندان حقوقی نسبت بههم دارند، نمیتوان آن را انکار کرد. امّا متاسفانه در سالهای اخیر، در شهر تهران اتفاقاتی افتاده و همچنان میافتد که نه به نفع شهر و نه به نفع شهروندان است و جز ایجاد نارضایتی برای شهروندان و نابودی شهر (در آینده) حاصل دیگری ندارد.
بهعنوان مثال میتوان به ساخت ساختمانهای بلندمرتبه در شمال شهر تهران و مجوز ساخت واحدهای تجاری بدون مطالعه و جانماییهای لازم اشاره کرد. اکنون و احتمالا در آینده بسیار نزدیک، دیگر کوههای زیبای شمال تهران قابل رؤیت نیستند و این یعنی از بین رفتن آرامش بصری شهری. بلندمرتبهسازی در شمال شهر تهران موجب شده دیگر وزش باد به داخل کریدورهای اصلی تهران جریان نیابد و این یعنی ایجاد آلودگی هوا. ساختوسازهای بیرویه واحدهای تجاری در خیابانهای با عرض کم، یعنی ایجاد ترافیک سنگین و اتلاف وقت شهروندان.
از اینرو باید گفت که شورای شهر تهران به کدام سو میرود؟ آیا استراتژی و برنامهای برای تهران وجود دارد؟ آیا شورای شهر برای خود تصمیم میگیرد و شهرداری تهران هم برای خود؟ میشود پیشبینی کرد که تهران در 5سال آینده چگونه خواهد شد و به چه سویی حرکت خواهد کرد. آنچه اکنون قابل لمس است و هر شهروندی آن را با پوست و گوشت خود لمس میکند، فروش شهر تهران است، به بهانه توسعه، به بهانه حل مسأله ترافیک، به بهانه تأمین بودجه و...
مگر میتوان کوچه و گذری را در یک محلّه (بلوار اندرزگو در منطقه یک تهران) با خرید خانههای مجاور، آزاد کرد، به بهانه روان شدن ترافیک و تسهیل در رفتوآمد وسایل نقلیه و پس از مدت کوتاهی سراسر این خیابان را با دادن مجوزهای تجاری به محلّهای شلوغ، پرترافیک، با آلودگی هوای شدید و آلودگی صوتی بالا تبدیل کرد؟ (مسیری به طول کمتر از یک کیلومتر که در برخی اوقات شبانه روز باید به مدت حدود 40دقیقه آن را طی کرد!)
آیا فروش شهر تهران به بهانه توسعه آن نیست؟ معلوم نیست شورای شهر تهران برای چه شهری تصمیم میگیرد و تشکیل جلسه میدهد؟ برای شهری که سادهترین اصول شهری و شهرسازی در آن رعایت نمیشود؟ (ایجاد ایستگاه اتوبوس روی پیادهرو و مختل کردن عبورومرور شهروندان روی آن در همین بلوار). آیا زمان آن فرا نرسیده که اندکی هم برای شهروندان ارزش قائل شویم؟ شهروندانی که هزینه توسعه شهرشان را با کمال میل میپردازند اما افسوس که گویی شهر را برای ماشینها میسازیم نه برای انسانها. با دیدن چنین مواردی در تهران که کم نیز نیستند، میتوان گفت یا تهران، شورای شهر ندارد یا شورای شهر برای شهر تهران برنامهای ندارد و تهران به حال خود رها شده است یا شهرداری تهران بدون توجه به تصمیمات شورای شهر تهران، کار خود را انجام میدهد!
و بهعنوان یک شهروند میتوان پرسید که آیا بهتر نبود به جای ساختن پل زیبای طبقاتی صدر، چشمانداز زیبای کوههای شمال تهران را از تهرانیها نمیگرفتیم؟ آیا بهتر نیست بهجای دادن مجوز برای ساخت برجهای زیبا که هر روز بر تعدادشان افزوده میشود به باد اجازه میدادیم وارد تهران شود برای اینکه آلودگی هوا کمتر شده و شهروندان راحتتر تنفس کنند؟ و ...
بنابراین اگر نمیتوانیم یا نمیخواهیم یا نمیشود که ابروی شهر را درست کنیم، لطفاً چشمش را هم کور نکنیم.