مجروحيـــن ارتــــش ســاردينى
كــه به ديســنزانــو(Desenzano)، ريوولتلا(Rotonde)، لوناتو(Bartolomeo gualla) و پوزولنگو(Corbolani ) برده شده بودند، به شدت افراد واقع در كاستيليون تحت فشارنبودند. دو شهر اول به دليل اشغال نشدن توسط دو ارتش مختلف در مدت چند روز از نظر غذايى در وضعيت بهترى بودند. بيمارستانهاى صحرايى در وضعيت خوبى بودند.
ساكنين كه دچار آشفتگى و ترس كمترى شده بودند، كمك فعالانهاى در مراقبت از بيماران ارايه مىدادند. مجروحين به وسيله نوارهايى تابيده شده و در هم كه از شاخههاى برگدار درختان درست شده و محكم به واگن بسته شده بود و بر رويش كرباس قوى قرار داشت، در مقابل آفتاب محافظت میشدند. من خسته و كوفته از كار زياد و ناتوان از خوابيدن، حتى براى يك لحظه، در بعد از ظهرروز بيست و هفتم دنبال كالسکهام فرستادم. حدود ساعت 6 از آنجا خارج شدم تا كمى در هواى آزاد تنفس كرده، براى مدتى به دور از صحنههاى غمناكى كه هر كسى را در كاستيليون به محاصره ى خويش در مى آورد، كمى استراحت كنم .من در انتخاب روزم شانس آوردم، چون همانطور كه بعدا متوجه شدم دستور هيچ حركتى براى سربازها در روز دوشنبه داده نشده بود. تقريبا آشفتگیهاى ترسناك روزهاى اخير در ميدان جنگ جايى كه اكنون منظره اى ديگر داشت، غلبه يافته بود. ديگر هيچ اثرى از علاقه يا دلسوزى نبود. ولى اين جا و آن جا، چالههاى خشك شده خون، لكّههاى قرمزى بر روى زمين ايجاد كرده بود. زمين تازه زير و رو شده كه با آهك سفيد پوشيده شده بود، آخرين استراحتگاه قربانيان بيست و چهارم را نشان مىداد.
ادامه دارد...