لیلی گلستان در کتاب «خواستم، شد» نگاهی دوباره به ارتباطات خود با پدرش ابراهیم گلستان داشته و به گفته خودش روایت موفقیتها و مبارزاتش را جایگزین رنج و اندوهش کرده است.
کتاب «خواستم، شد: در گفتوگو با لیلی گلستان» به کوشش رضا غیابی و نیوشا خطیب توسط نشر ایدههای ارزشمند منتشر شد. گلستان در این کتاب نگاهی دوباره به ارتباطات خود با پدرش ابراهیم گلستان داشته است که احتمالا جنجالی خواهد شد.
تدوین این کتاب در ادامه سخنرانی جنجالی لیلی گلستان در کنفرانس تداکس تهران و با همکاری این نهاد و با کوشش رضا غیابی و نیوشا خطیب انجام شده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «من از تلاشها، موفقیتها و مبارزاتم برایتان گفتم، اما از رنج و اندوهی که همیشه داشتهام برای شما نگفتم. رنج با ما عجین است. درد با ما عجین است. باید صبوری و تحمل کنیم. ما از زندگی طلبکار هستیم، در حالی که باید به زندگی بدهکار باشیم. زندگی هدیهای است که به ما داده شده و باید از آن نگهداری کنیم و به آن چیزی اضافه کنیم. در زندگیام سعی کردم، زحمت کشیدم، مبارزه کردهام و وقتی به پشت سرم نگاه میکنم میبینم خدا را شکر، همه چیز خوب بود. از زندگیام خیلی راضی هستم. خواستم، شد.»
لیلی گلستان، نویسنده، مترجم و گالریدار ایرانی در سخنرانی خود در تداکس تهران که با استقبال میلیونی مخاطبان ایرانی مواجه شد، در خصوص این موضوع سخنرانی داشت که چقدر باید از ته دل چیزی را بخواهیم تا در راه به دست آوردن آن واقعا تلاش کنیم و چگونه میتوانیم زمانی که شرایط ایدهآل نیست، به خواستههایمان برسیم؟