خشونت خانگي و خشونت عليه زنان انواع و اقسامي دارد. اين روزها جامعه بسياري از اين خشونتها را شاهد است و بسياري از مردان و زنان در مخالفت با اين نوع خشونت از خود عكس العملهايي نشان ميدهند اما بارزترين نوع خشونت عليه زنان كدام است؟
در پژوهشي كه با عنوان کامل «فرهنگ خشونت خانگی علیه زنان با تأکید بر نقش پلیس در کاهش آن» توسط دکتر سهیلا صادقیفسایی و آتنا کاملقالیباف انجام شده و سايت مهرخانه آن را بازنشر كرده است با استفاده از دادههایی که از تحقیق کیفی در مورد خشونت علیه زنان بهدست آمده، تجربه زیسته و تصور زنان را نسبت به انواع خشونت خانگی، علتهای آن و نقش سیستم عدالت کیفری، قانون و پلیس در برخورد با خشونتهای خانگی تبیین و ترسیم شده است.
زنان غالبا با مجموعهای از خشونتها در زندگی خود مواجه بودند. با این حال، بهطور مشخص تمامی پاسخگویان کتکزدن را از مصادیق خشونت فیزیکی ذکر کردند، اما در این میان، اغلب زنان مسنتر بودند که خود تجربیاتی در این زمینه داشتند. حال آنکه زنان جوانتر بیشتر از تجربیاتشان در خشونتهای غیرفیزیکی سخن گفتند. با توجه به این مطلب، شاید بتوان اظهار داشت که زنان جوانتر و بهخصوص تحصیلکرده، کمتر مورد آزارهای فیزیکی و کتک قرار میگیرند. این دسته از زنان معمولا بر خشونتهای روانی و کلامی تأکید داشتند. همچنین پرتاب وسایل منزل توسط شوهر هنگام بروز درگیری و عصبانیت امری به نسبت شایع بود.
خانمی 51 ساله، فوقدیپلم، بازنشسته آموزش و پرورش و ساکن منطقه 5 تهران که چندینسال است به خاطر اعتیاد همسرش، طلاق غیابی گرفته میگوید: « ...من چندبار تقاضای طلاق دادم، اما همیشه تهدید و مقابله میکرد. تا وقتی مرد حضور داشته باشد، نمیگذارد زن طلاق بگیرد. بعضیوقتها چنان میزد که تا یک هفته چشمم کبود میشد، با خونمردگی سرکار میرفتم، جلوی همکارانم خجالت میکشیدم. یکبار که حالش حسابی خراب بود، بچهها را تهدید کرد که میکشد. میگفت شماها یکییکی برید تو حموم میخواهم بکشمتان، شماها خیانتکارید...»
خانمی 49ساله، دیپلم، خانهدار و ساکن منطقه 11 تهران میگوید: « ...شوهرم وقتی عصبانی میشود، داد میزند و وسایل اطرافش را پرتاب میکند. از دادزدناش خیلی ناراحت میشم. من وسایل خانه را خیلی بادقت و سلیقه میچینم. مواظبت میکنم، ولی شوهرم اصلا برایش مهم نیست، میزند و میشکند.»
مصاحبهها نشان میدهد که صدمات فیزیکی ناشی از خشونت، عامل مهمی در سنجش جدیبودن و تعریف خشونت از دیدگاه زنان هستند. برخلاف برخی از مطالعات، صدمات فیزیکیای که احتمال آسیبهای فیزیکی بلندمدت را در پی داشته باشند در این مصاحبهها گزارش نشدند.
بسیاری از زنان، خشونتهای روانی و کلامی را آزاردهندهترین نوع خشونت اعلام کردند. درواقع خشونت روانی و کلامی بیش از خشونتهای فیزیکی بر روح زنان تأثیر میگذارد و لایههای عمیقتر و حساستر درون آنها را تهدید میکند؛ خشونتی که کمتر به چشم میآید و به دلایل فرهنگی و قانونی در بسیاری از موارد به رسمیت شناخته نمیشود.
خانمی 37ساله، لیسانس، خانهدار و ساکن منطقه 8 میگوید: «بهنظر من خشونت فقط بدنی نیست، لفظی خیلی آدم را اذیت میکند... درگیری روحی هم جزو خشونت محسوب میشود. من فکر میکنم شاید آدم درگیری بدنی را فراموش کند یا ببخشد، اما آدم با خشونت روحی، مدام در ذهنش درگیری دارد.»
اغلب زنان بیان کردند که میتوانند بدرفتاریهای فیزیکی را تحمل کنند اما توهینهای لفظی شرمآور و زیر سوال بردن آبرو و شرفشان، بهخصوص در مقابل بچهها و دیگر اعضای خانواده، برای آنان غیرقابل پذیرش است. از دست رفتن وجهه آنان موجب ضربهزدن به عزتنفسشان شده و باعث میشود که از نظر روحی و فیزیکی احساس ضعف کنند.
خانمی 32ساله، دیپلم، شاغل و ساکن منطقه 18 میگوید: «خشونت یعنی کتکزدن، خرجی ندارد، ترککردن بچهها، خیلی از مردها بودند که زن را با 4-3 تا بچه ول کردند و رفتند... شوهر من توهین میکرد به خانوادهام، به خودم، هرچی به ذهنش میرسید میگفت. کتک نمیزد ولی همین حرفاش از کتک بدتر بود...»
بدرفتاریهای روانی به شکل بیتوجهیکردن به زن، عیاشی و خیانت و همچنین تهدید کردن نیز خود را نشان میدادند.
خانمی 47ساله، دیپلم، شاغل و ساکن تهران میگوید: « ...آزاردهندهترین چیز نیامدنش به خانه است. وقتیکه از بیرون زنگ میزند میگوید من امشب نمیآیم، بیشتر مرا آزار میدهد. آن شب تا صبح بیدارم، صبح هم با آن اعصاب باید سرکار بروم، طلاق هم نمیدهد، میگوید یک روز میروم و دیگر نمیآیم...»
مجمع عمومی سازمانملل متحد خشونت علیه زنان را «هرگونه عمل خشونتآمیز بر پایه جنسیت که بتواند منجر به آسیب فیزیکی (بدنی)، جنسی یا روانی زنان شود» تعریف کرده است که شامل «تهدید به این کارها، اعمال اجبار، یا سلب مستبدانه آزادی (چه در اجتماع و چه در زندگی شخصی)» میشود. اعلامیه رفع خشونت علیه زنان در سال ۱۹۹۳ بیان میکند که این خشونت ممکن است توسط افرادی از همان جنس، اعضای خانواده و حکومت اعمال شود. سازمانها و کشورهای جهان میکوشند با برنامههای گوناگون با خشونت علیه زنان مبارزه کنند. در ايران نيز نهادهاي مدني و دولت درصدد كاهش خشونت و مقابله با آسيبهاي اجتماعي ناشي از آن هستند. اما اين مهم نياز به حركتي گسترده و فرهنگسازي مناسب دارد.