خشم مرگبار عجیب‌ترین مجرم پایتخت از مردم

گفت‌گوی «شهروند» با سنگ‌پران بزرگراه‌های پایتخت که دو نفر را کشت و 6 نفر را هم زخمی کرد

«مردم این جامعه همیشه مرا مسخره می‌کردند و غرورم جریحه‌دار شده بود. برای همین من خشمگین بودم و خشم خود را اینطور خالی کردم. وگرنه با کسی دشمنی نداشتم.» اینها بخشی از صحبت‌های یکی از عجیب‌ترین مجرمان پایتخت است.

همان مجرمی که در بزرگراه‌ها سنگ‌پرانی می‌کرد. سنگ‌پرانی‌هایی که به مرگ دو راننده و مجروح‌شدن 6 نفر ختم شد. او همچنین 20 خودرو را نیز تخریب کرد. حالا او را دستگیر کرده‌اند. آن هم درست هنگام اجرای جرمی دیگر؛ گاهی خونسرد است، گاهی اضطراب دارد. با این حال، هیچ‌کدام از جرم‌هایش را انکار نمی‌کند. از بازداشتگاه و زندان وحشت دارد. التماس می‌کند که او را به بازداشتگاه و زندان نبرند. چون اگر به آنجا برود، حتما سکته می‌کند. علیرضا از زندگی‌اش ناراضی است. از اینکه مردم جامعه حقش را خورده‌ و به او اجازه زندگی راحت را نداده‌اند. مدعی است که بیماری روانی دو قطبی دارد و سال‌ها پیش تحت درمان بوده است. علیرضا دستگیر شد. تحقیقات نیز نشان داد که آذر ماه نیز یک مرد 33 ساله هدف سنگ‌پرانی این مرد مجنون قرار گرفته و جان خود را از دست داده بود.

جزئیات دستگیری

چندی پیش خبرهایی از پرتاب سنگ به سمت خودروهای سواری از سوی فرد یا افراد ناشناس منتشر شد. با مرگ زنی در تاریخ نهم دی ماه امسال در پی اصابت بلوک سیمانی، این موضوع از سوی پلیس نیز تایید شد. در حالی که اقدامات برای شناسایی و دستگیری این فرد یا افراد ادامه داشت، صبح روز پنجشنبه ماموران پلیس فردی را که قصد پرتاب سنگ به سمت خودروهای سواری در محدوده بزرگراه نواب داشت، شناسایی و دستگیر کردند.

با دستگیری این مجرم ۴۵ ساله، او به جرم خود اعتراف کرد. این مرد انگیزه‌اش را خشم و کینه خود نسبت به مردم و افرادی که او را طرد و مسخره کرده‌اند، اعلام کرد.

سردار حسین رحیمی، رئیس پلیس پایتخت در حاشیه دستگیری این فرد گفت: «اولین حادثه روز ۱۲ آذرماه امسال رخ داد. در پی آن مردی ۳۳ ساله در بزرگراه یادگار امام بر اثر اصابت سنگ جان خود را از دست داد. از همان زمان تیمی ویژه رسیدگی به موضوع را در دستور کار خود قرار داد. مدتی بعد یعنی روز نهم دی ماه نیز زنی حدودا ۴۵ ساله در محدوده نواب و با پرتاب بلوک سیمانی جان خود را از دست داد.»

او با بیان اینکه تعدادی مظنون شناسایی و دستگیر شدند، گفت: «مجرم دستگیرشده به هر دو مورد اعتراف کرده و به تعدادی خودرو نیز آسیب زده است. این فرد به تنهایی این اقدامات را انجام می‌داده و بنا به تحقیقات ما همدست دیگری نداشته است.»

کینه‌ای تمام نشدنی

متهم ساعت ۷ صبح پنجشنبه بیست‌وسوم  دی امسال در یکی از اتوبان‌های  حوزه استحفاظی کلانتری ابوسعید قصد سنگ‌پرانی روی خودروهای پژو ۲۰۶ و سمند را داشت. او پس از تخریب فرار کرد. مردم به پلیس خبر دادند، پلیس نیز بلافاصله او را بازداشت کرد. در حال حاضر بازپرس جنایی دستور بررسی سلامت روانی متهم را صادر کرده است. اتهامات او قتل عمد و تخریب خودرو است. این مجرم خشن و عجیب در گفت‌وگویی ماجرای این سنگ‌پرانی‌های سریالی خود را اینطور روایت کرد:

چرا به فکر سنگ‌پرانی به سمت خودروها افتادی؟

من خشم زیاد و از مردم جامعه کینه به دل داشتم. مردم مرا مسخره و طرد می‌کردند. به من اهمیتی ندادند، حتی حقم را خوردند. می‌خواستم هرطور شده خشم خود را خالی کنم.

با کشتن مردم؟

نمی‌دانستم کسی مرده است. نمی‌خواستم کسی را بکشم. فقط می‌خواستم به مال و اموال‌شان خسارت بزنم. اینطوری خشمم فروکش می‌کرد.

یعنی در این مدت اخبار را دنبال نکردی که متوجه مرگ این افراد شوی؟

نه، اصلا دنبال نمی‌کردم. وقتی دستگیرشدم فهمیدم آن خانم و آقا کشته شده‌اند. خیلی هم ناراحت شدم و از کارم پشیمانم.

معمولا چه زمانی از روز سراغ خودروها می‌رفتی؟

معمولا صبح زود. مثلا پنج صبح، چون خیابان‌ها خلوت بود. سنگ‌ها و بلوک‌های سیمانی را هم از گوشه خیابان برمی‌داشتم.

قربانی‌هایت تو را مسخره کرده بودند؟

نه، اصلا آنها را نمی‌شناختم، ولی آنها هم از همین جامعه بودند. از همین مردمی که مرا مسخره می‌کردند.

چطور تو را مسخره می‌کردند؟

بخواهم مثال بزنم خیلی زیاد است. مثلا وقتی در خیابان راه می‌روم مردم چپ‌چپ نگاهم می‌کنند. یک بار یک نفر بد نگاهم کرد، به او گفتم چرا اینطور نگاهم می‌کنی، گفت برو دیوانه. بعد هم مرا کتک زد. از این موارد در جامعه زیاد دیدم.

رفتار خانواده‌ات با تو چطور بود؟

مادرم سال‌ها پیش فوت کرد. همه فامیل و خانواده‌ام می‌گفتند تو باعث مرگ مادرت شدی. می‌گفتند از بس به خاطر تو حرص خورد، سکته کرد و مرد. در صورتی که مادرم عاشق من بود. می‌گفت اگر هیچ‌کس تو را درک نکند، من که مادرت هستم تو را درک می‌کنم. او بیماری دیابت و قلبی داشت، برای همین مرد. از طرفی یک خواهر و برادر کوچک‌تر از خودم دارم. آنها هم مرتب مرا آزار می‌دادند. از هر دو آنها می‌ترسیدم. مثلا خواهرم مرتب می‌گفت اگر حرف بزنی برادرت را به جانت می‌اندازم. یا مثلا طلاهایش را قایم می‌کرد و می‌گفت من آنها را دزدیده‌ام. برادرم هم دوست‌های ناباب داشت. مرتب مرا تهدید می‌کرد و کتک می‌زد.

تنها زندگی می‌کردی؟

بله. خانه‌ای در خیابان کارون داشتم. پدرم خرج زندگی و اجاره خانه‌ام را می‌داد.

شغلی هم داشتی؟

بله، کار می‌کردم، ولی اخراجم کردند.

سابقه بیماری روانی داری؟

بله. سال‌ها پیش قرص می‌خوردم. بیماری دو قطبی دارم. از 20 سال پیش متوجه این بیماری شدم.

اولین بار است که دستگیر می‌شوی؟

اولین بار است که می‌خواهم به زندان بروم. خیلی هم می‌ترسم. خواهش می‌کنم اجازه ندهید به زندان و بازداشتگاه بروم. اگر بروم حتما سکته می‌کنم و می‌میرم.

 

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.