بابک توتونچی فعال مدنی
در تعاریف کارشناسانهای که در مجامع علمی از شهروند مطرح میشود، به کسی که در شهر زندگی کند شهروند میگویند، در صورتی که آن فرد شهرنشین است. وقتی پسوند «وند» به شهر اضافه میشود حاکی از حقوق و مسئولیتهایی است که به آن شخص یادآور میشود و در قانون هم پیشبینی و تدوین شدهاند. از نظر حقوقی شهروندی به مقرراتی نیازمند است که رابطه اداری، حقوقی، مالکیت و خانوادگی را در بر بگیرد و سامان بدهد. اما افراد هم نسبت به هم حقوق و مسئولیتهایی دارند و آن کسانی که به حقوق یکدیگر احترام میگذارند و به مسئولیتهایشان نسبت به شهر و اجتماع عمل میکنند، شهروند میگویند.
در برخی از کشورها حقوق زندگی و مسائل معیشتی و رفاهی بین روستا و شهرها یکی نیست و نمیشود همه را به یک عنوان خطاب کرد. همانطور که به کسانی که در کیش زندگی میکنند کیش وند میگویند چون حقوق و مسئولیتهایشان تعاریف خاصی دارد. پس افراد زمانی شهروند میشوند که بتوانند در جامعه حقوق یکدیگر را بشناسند و رعایت کنند و روابطشان با دولت و دستگاههای دولتی با یک قانون مدنی تنظیم شده باشد. پس آموزشهای لازم رسمی و غیررسمی در این زمینه به افراد داده میشود. آموزش رسمی مدارس و دانشگاهها به شکلی که وقتی فرد به اجتماع وارد میشود بتواند با آن آموزههای تئوری زندگی کند. آموزشهای غیررسمی هم مثل فرهنگسراها و سراهای محله که در آنها کلاسهایی درباره نحوه زندگی امروز برگزار میشود و به افراد آموزش میدهند. گاهی افراد با برخی باورهای اجتماعی، قومی و قبیلهای رشد میکنند که بعضی از آنها توسط کارشناسان به روز نمیشوند. این به روزرسانی باید توسط شهرداریها تحت نظر وزارت کشور و دولت در فرهنگسراها انجام شود که آشنایی با حقوق و مسئولیتهای شهروندی است.
برخی از این آموزشها را میتوانیم به صورت سرفصلی اشاره کنیم. زندگی ما در شهر اولویتبندی دارد. آلودگی آب و هوا از معضلات اصلی زندگی ما است. حس حقوق شهروندی ما در مورد اساسیترین مسائل امروز به شهروندان میگوید که حتما باید از وسیله نقلیه عمومی استفاده کنند. اگر افراد این کار را انجام دهند به معنای حفظ حقوق شهروندی دیگران است اما اگر دولت مردم را به این کار اجبار کند و طرح زوج و فرد بگذارد با حقوق شهروندی منافات دارد چرا که فرد هزینه کرده و خودرو تهیه کرده و میخواهد از آن استفاده کند. اگر خود او و بلوغ فکری و شعور اجتماعی او باعث درک حساسیتها شود و خودخواسته از برخی حقوق خود صرفنظر کند به نفع برخی از دیگر حقوق خود، این رعایت شهروندی و حقوق شهروندی است. اما اگر دولت آن را ضابطهمند کند در بعضی جاها با حقوق شهروندی منافات پیدا میکند.
نمونه دیگر به فهم و شناخت جامعه و آشنایی با فعالیتهای اجتماعی برمیگردد. فرد باید اول از جامعه به صورت کامل فهم داشته باشد و فعالیتهای اجتماعی و گروهی را بشناسد. ما بسیاری قوانین مدنی داریم که به نفع مردم و کارهای گروهی است و اینها فراموش شدهاند. عدهای چون این قوانین را نمیدانند میروند کار گروهی را که از سیطره قانون خارج است انجام میدهند و این مشکل را ایجاد میکند. اما میشود این کارها را در چارچوب قوانین فعالیتهای اجتماعی انجام داد و نتیجه بهتری گرفت.
مشارکت فعال در امر گروهی و اجتماعی مانند تشکلهاست. یک بخش دیگر حقوق شهروندی است. مثلا فرد وارد تشکلی میشود که زباله را از محیطزیست جمع میکنند. ریختن زباله با حفظ حقوق دیگران منافات دارد، برای اینکه افراد یاد بگیرند که نباید زباله بریزند باید در این گروهها شرکت کنند. یا نمونه دیگر تشکلهایی است که برای معضلاتی چون اعتیاد کودکان و بیکاری و زنان سرپرست خانوار پیش میآید. این مشکل فرد مختص آن افراد نیست و نادیده گرفتن آن باعث میشود که عمومیت پیدا کند و جامعه بیمار شود. پس افراد توانمندتر باید به صورت جمعی مقابل این معضلات قرار بگیرند و جلوی ضایع شدن حقوق عدهای را بگیرند تا حقوق خودشان هم در بحث امنیت و معیشت تأمین شود.
حقوق شهروندی بهطور خلاصه بخشی از حقوق اساسی است که در قانون اساسی هر کشور شکل ملی به خود میگیرد و فقط شامل حال شهروندان خاص همان کشور میشود. مثل حقوق مشارکت سیاسی. حقوق شهروندی مسئولیتهای اجتماعی، فردی و دولتی را دربر میگیرد. نمونه مسئولیتهای اجتماعی شهروندانی هستند که بهطور داوطلبانه با امکانات و تخصص خود در سازمانهای مردمنهاد، انجمنها و NGOها عضویت دارند و فعالیت میکنند و در اجتماعات و نشستها و جاهایی که اختلاف وجود دارد سعی در حل اختلاف دارند. شورای حل اختلاف مردمی میتواند باعث شود که مردم به اتفاق مسئولان مشکل شهروندان را حل کنند و این به نوعی مشارکت مدنی مردم در مسائل قضایی و دادگاهی است. یعنی قبل از اینکه پرونده زیر دست قاضی برود مردم به دنبال حل مشکل باشند. همچنین طرح پروژههای اجتماعی از سوی مردم نمونه دیگر مسئولیت اجتماعی است. اما طرح این مسائل یک طرف است و تصویب آنها توسط دولت مسأله دیگری است. گاهی مردمی برای محله خودشان طرحی به شهرداری ارایه میکنند و میبینند که برای تصویب و اقدام آن راه طولانی است. باید ساز و کارهای اداری موازی و هم ردیف با فعالیتهای مدنی مردم تقویت شود. یک بُعد اهمیت اجتماعات محلی و نهادهای مردمنهاد و تشکلهای غیردولتی از این جهت است که نهادی که مدیریت آن توسط مردم باشد میتواند با ارایه رفتارهای جدید و الگوسازیهای جدید در عرصه تولید مفاهیم جدید نقش داشته باشد. ممکن است در جامعهای چیزی که حقوق مردم و هنجار است در جامعه دیگر ناهنجاری باشد پس بهتر است خود مردم وارد عرصه مفاهیم بنیادین و جدید حقوق شهروندی شوند و آنها را تولید و به دولت و دانشگاهها ارایه کنند. اگر اینطور باشد دیگر کسی جرأت ندارد به چنین جامعهای جهان سوم بگوید.
مسئولیتهای فردی مثل رأی دادن است. شرکت در انتخابات جوامع دموکراتیک مثل پسانداز کردن برای حقوق شهروندی است اما باید بدانیم که در کجا پسانداز میکنیم. آیا پولمان را در یک موسسه بینام و نشان میگذاریم یا در یک جای معتبر. اگر افراد به کسانی که میشناسند رأی بدهند موفقاند اما اگر به افرادی که نشناسیم رأی دهیم معلوم نیست چه اتفاقی میافتد. حق رأی ازجمله مسئولیتهای شهروندان است و در عین حال برایشان یک امتیاز هم به حساب میآید. در جلسهای که رئیسجمهوری یا وزیر پیشنهادی او حضور داشته باشند شهروندی که رأی نداده نمیتواند از عملکرد آنها سوال کند اما کسی که رأی داده میتواند سوال کند. همچنین یکی از حقوق شهروندان این است که قبل از رأیگیری اطلاعات درست و بیوگرافی حقیقی نامزدها به اطلاعشان برسد.
همکاری با ارگانهای نظامی مثل ارتش از مسئولیتهای شهروندی است. وقتی جنگ شود اینها زیر پرچم هستند و مردم هرکسی که توانایی داشته باشد به جنگ میرود. در زمان صلح نیز مردم باید کسانی را که جان بر کف هستند تجلیل کنند و به جای اینکه خوف و ارعاب در دل مردم باشد، جو مهر و محبت بین آنها برقرار باشد. همیاری با پلیس در دستگیری مجرمان هم میزان جرم را کم میکند و از مسئولیتهای شهروندان است. نباید ملت مامور مخفی شوند بلکه باید به صورت آشکار با آن همکاری کنند. همچنین بهصورت آشکار حافظ محیطزیست باشند. کسی که خود را حافظ محیطزیست میداند نمیتواند زباله تر و خشک را جدا نکند یا با خودرو تکسرنشین به خیابان برود. اگر مردم این آموزشها را ببینند میزان آلودگی و جرم کاهش چشمگیری پیدا میکند.
افراد باید به قوانین احترام بگذارند و اگر نقصی در قانون دیدند به قانونگذار اطلاع دهند چون کرامت شهروندی ما بالاتر از آن است که قانون پر نقص داشته باشیم. افراد باید خودشان درستکارانه و صادقانه مالیات را پرداخت کنند.
در مقابل دولت هم مسئولیتهایی دارد که میتوان از خرجکردن درست مالیات در جای خود، حفاظت از جان و مال و حقوق و امنیت مردم توسط پلیس و آتشنشان و هلال احمر، مجهز کردن دستگاههای مختلف به جدیدترین تکنولوژیهای دنیا، تأمین بهداشت و سلامتی آب و غذا و هوا و همچنین کنترل کیفیت مواد غذایی صنعتی، آموزش، نگهداری و تعمیر جادهها و شهرها و...، حفاظت از منابع طبیعی، حفاظت از پسانداز بانکها و کمک به مردم در موارد پیشبینی نشده مثل سیل و زلزله نام برد.
حفظ قانون شهروندی یک جریان دو طرفه بین دولت و مردم است و از هر دو سو باید رعایت شود.
فرد باید اول از جامعه به صورت کامل فهم داشته باشد و فعالیتهای اجتماعی و گروهی را بشناسد. ما بسیاری قوانین مدنی داریم که به نفع مردم و کارهای گروهی است و اینها فراموش شدهاند. عدهای چون این قوانین را نمیدانند میروند کار گروهی را که از سیطره قانون خارج است انجام میدهند و این مشکل را ایجاد میکند. اما میشود این کارها را در چارچوب قوانین فعالیتهای اجتماعی انجام داد و نتیجه بهتری گرفت.
مسئولیتهای فردی مثل رأی دادن است. شرکت در انتخابات جوامع دموکراتیک مثل پسانداز کردن برای حقوق شهروندی است اما باید بدانیم که در کجا پسانداز میکنیم. آیا پولمان را در یک موسسه بینام و نشان میگذاریم یا در یک جای معتبر. اگر افراد به کسانی که میشناسند رأی بدهند موفقاند اما اگر به افرادی که نشناسیم رأی دهیم معلوم نیست چه اتفاقی میافتد.