شماره ۴۷۹ | ۱۳۹۳ دوشنبه ۲۹ دي
صفحه را ببند
این شرح بی‌نهایت...

از آنچه به كارت مى‌آيد بپرس و آنچه نه، واگذار.                                         امام علی (ع)

درد دوری
زخمی که بر دل آید، مرهم نباشد او را
خامی که دل ندارد این غم نباشد او را
گفتی که: دل بدوده، من جان همی فرستم
زیرا که با چنان رخ دل کم نباشد او را
عیسی مریم از تو گر باز گردد این دم
این مرده زنده کردن دردم نباشد او را
گویند: ازو طلب دار آیین مهربانی
نه نه، طلب ندارم، دانم نباشد او را
از پیش هیچ خوبی هرگز وفا نجستم
زیرا وفا و خوبی باهم نباشد او را
از چشم من خجل شد ابر بهار صد پی
او گر چه بر بگرید، این نم نباشد او را
این گریه کاوحدی کرد از درد دوری او
گر بعد از این بمیرد ماتم نباشد او را
اوحدی مراغه‌ای

 


تعداد بازدید :  227