شماره ۴۷۹ | ۱۳۹۳ دوشنبه ۲۹ دي
صفحه را ببند
خاطرات سولفرینو

خيابان‌هاى كاستيليون آرام‌تر شده بود.
ترك كردن‌ها و مرگ‌ها جاى خالى ايجاد كرده بودند و با وجود اين كه هنوز هم گارى‌ها مجروحين تازه مى‌آوردند، نظم كم‌كم برقرار شده بود و خدمات‌رسانى كاركردى منظم‌تر يافته بود.
شلوغى‌ها حاصل سازماندهى بد و يا كمبود آينده‌نگرى سرويس‌هاى اجرايى نبود، بلكه
به خاطر تعداد غیرمنتظره و سابقه مجروحين و به نسبت آنها تعداد بسيار كم پزشكان، امدادگران و خدمه بيمارستان‌ها بود. اكنون حركت دسته‌ها از كاستيليون به برسيا منظم‌تر انجام مى‌گرفت. دسته‌ها يا متشكل از گارى‌هاى آمبولانس و يا متشكل از واگن‌هاى سنگين بودند كه با گاو كشيده می‌شدند.اين واگن‌ها در زير آفتاب سوزان و در ميان ابرى متراكم از گرد و غبار به كندى پيش مى‌رفتند؛ گرد و غبار چنان متراكم بود كه مردانى كه در جاده گام برمى‌داشتند تا بالاى قوزك پا در غبار خشك و نرم فرو مى‌رفتند.اين وسايل نقليه حتى با وجود پوشانده شدن به وسيله شاخ و برگ، پناه ناچيزى در مقابل گرماى سوزان آفتاب جولاى بودند. مجروحين نيز بر روى يكديگر انباشته شده بودند؛ به راحتى مى‌توان تصور كرد كه آنها چه عذابى را در اين سفر تحمل كرده‌اند!يك تكان دادن سر با حالت دوستانه از طرف عابرين در نظر اين بيچارگان  خوشايند بود و آنها نيز به سرعت با نگاهى سپاسگزارانه بدان پاسخ مى‌گفتند!
    ادامه دارد...


تعداد بازدید :  197