در یک جایی از این دنیا که دقیقاً نمیدانم کجای دنیاست ـ شاید همین جا، بیخ گوش خودمان هم باشد ـ افرادی زندگی میکنند که خیلی شجاعاند. جنگجو نیستند. رزمآور نیستند. در هیچ عملیات خاصی، هیچ فعالیت خاصی انجام ندادند. ابرمرد و ابرزن هم نیستند، ولی بینهایت شجاعاند و دلیل این شجاع بودنشان چیزی نیست جز اینکه خیلی ساده، شجاعتِ ناقص و ناکامل بودن خود را پذیرفتند. آنان این دلسوزی را دارند که ابتدا با خود مهربان باشند سپس با دیگران. چون اینطور که روشن است ما نمیتوانیم برای دیگران دلسوزی کنیم اگر نتوانیم با خودمان مهربانانه برخورد کنیم. این دسته از افراد که شاید جزو نایابهای زمانه هم باشند، با حس شایستگی مداوم زندگی میکنند؛ حس قوی عشق و تعلق که در آنها این باور را ایجاد کرده بود که آنها سزاوار عشق و تعلق هستند.
سختترین بخش این فرم شجاع بودن طبق نظر «برنه بران»، مددکار اجتماعی که به مطالعه ارتباط انسانی مشغول است و ارتباط را دلیل بودن آدمی میداند و آن را مهمترین چیزی معرفی میکند که به زندگیهایمان دلیل و هدف میدهد، آن است که این افراد از اینکه چه «باید باشند» دست برداشتند تا همان کسی باشند که هستند؛ کاری که قطع به یقین باید در ارتباطها انجام داد. به تعبیر بران، این دسته از افراد با تمام قلب، خودشان را معرفی میکنند اما اتفاق عجیبتر آن است که شجاعت این دسته از افراد در این مرحله باقی نمیماند و در مرحله بعد وارد این فاز میشود که بهطور کامل پذیرای آسیبپذیری خود هستند. این دسته از افراد آسیبپذیری را نه خوشایند میدانند نه زجرآور بلکه معتقدند که لازم است! این اعتقاد را در تمامی ابعاد زندگی خود همراه دارد و در تمامی پیچ و خمهای زندگی هم با خود یدک میکشند. مثلاً اینکه کاری را شروع کنند که هیچ تضمینی در آن وجود ندارد یا اینکه زمان را بهطور طبیعی میگذرانند تا امکان ملاقات با دکتر برایشان فراهم شود تا بفهمند که به سرطان مبتلا هستند یا خیر! به نظر دور از ذهن و تا حدی احمقانه هم میآید اما گروه شجاعان بهترین راهکار را برای سختیهای زندگی و این قابلیت دهشتناکش پیش گرفتند؛ عدم کنترل و پیشبینی است.
تعجب کردید؟ طبیعی است. چرا که حتی خود بران هم توضیح میدهد فهمیدن این ویژگی برایش آشفتگی روانی به همراه آورده و.... اما درنهایت این نهیب را هم میزند که ایدهآلسازی نکنیم. به خاطر داشته باشیم که وظیفه ما این نیست که بینقص به زندگی ادامه دهیم. وظیفه ما در قبال دیگرانِ عزیزمان و البته خودمان این است که مداوم یادآور این قضیه شویم که «یک چیز را میدانی؟ تو کامل نیستی ولی بهطور ذاتی باید تقلا کنی. اما سزاوار عشق و تعلق داشتن هستی. این وظیفه ماست که اجازه دهیم دیده شویم، عمیقاً دیده شویم. برای عشق ورزیدن از صمیم قلب. اگرچه هیچ تضمینی وجود نداشته باشد و این خیلی مشکل است.*» در این صورت این حس آسیبپذیری معنای زنده بودن را به همراه میآورد و البته این امکان را فراهم میکند که خودمان نیز یکی از شجاعان روزگار باشیم.
* عبارات داخل گیومه برگرفته از سخنرانی
برنه بران در سایت تد (قدرت آسیبپذیری) است.
[email protected]