شماره ۴۷۸ | يکشنبه 28 دي 1393
صفحه را ببند
راز آرامش

کسری انوشیروان بر بزرگمهر حکیم خشم گرفت و در سیاهچالی تاریک به زندانش افکند و گفت تا او را به زنجیر بستند. چون روزی چند بر این حال بود، کسری کسانی را فرستاد تا از حالش پرسند. آنان بزرگمهر را دیدند با دلی قوی و شادمان. به او گفتند: «در این تنگی و سختی تو را آسوده دل می‌بینیم!» گفت: «معجونی ساخته‌ام از 6 جزء و به کار می‌برم و چنان که می‌بینید مرا نیکو می‌دارد.» پس گفتند: «آن معجون را شرح بازگوی که ما را نیز هنگام گرفتاری به کار آید.» گفت: «جزء نخست اعتماد بر خدای است، عزوجل. دوم آنچه مقدر است بودنی است. سوم شکیبایی برای گرفتار بهترین چیزهاست. چهارم اگر صبر نکنم چه کنم، پس نفس خویش را به جزع و زاری بیش نیازارم. پنجم آنکه شاید حالی سخت‌تر از این رخ دهد. ششم آنکه از این ساعت تا ساعت دیگر امید گشایش باشد.» چون این سخنان به کسری رسید او را آزاد کرد و گرامی داشت.

 

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشد منتشر نخواهد شد.

تعداد بازدید :  247