پادرمیانیهای زبید برای خاموشی ۱۱هزار آتش اختلاف
گفتوگوی شهروند آنلاین با مرد ۳۹ سالهای که در راستای برقراری صلح و سازش چهره ملی شده است
شهروند آنلاین| 7 ساله بود که آتش اختلاف میان طایفه خوزستانی و لرستانی را خاموش کرد. تصادف، اختلاف آورده بود. با یادآوری و اشاره به کلماتی در قرآن، آنها را به عفو تشویق کرد. در اوج جوانی، منجی آزادی زندانیان محکوم به قصاص شد و نجاتدهنده افراد بیگناه و بییاور، آرمان و آرزوهایش بر پایه «هر ایرانی، یک سفیر صلح» استوار است. برقراری صلح و سازش، میراث اجداد و خاندان زبید ۳۹ ساله است.
شهروند آنلاین| او یادگار زندهیاد شیخ ناصر زبید و شیخه مینا سکوند است. فرزند دوم، در میان 6 فرزند از خانواده زبید. چهار برادر و دو خواهر. در هفتسالگی، در غیاب پدرش، هنگامی که از مدرسه به همراه مادرش برمیگشت، میان دو طایفه خوزستانی و لرستانی، بر سر راه زبید هفت ساله، اختلاف و دعوایی سر گرفته بود.
اولین دعوت به صلح و سازش، با تشویق مادرش پا گرفت. اختلاف دو طایفه، با پادرمیانی پسری خردسال، حلوفصل شد. منجیبودن را در کنار درسخواندن و ورزش ادامه داد تا جایی که ۴۳۰ پرونده مربوط به آزادی متهمان محکوم به قصاص دارد و ۱۰۵۲۶ پرونده در زمینه حل اختلافات خانوادگی، ملکی و مالی را به خود اختصاص داده است. زعیم شیخ علیبن ناصر آل نبهان بنی ضبه درسال ۹۶ عنوان بهترین کارآفرین کشور، در بخش معادن را دریافت کرد.
سفیر صلح
سودای صلحوسازش جهانی در سرش میچرخد. «اولین دعوت به سازش را در هفتسالگی تجربه کردم. مادرم درخواست کرد و من اجرا. هرجا در خوزستان مشکلی بود، پدرم اختلافات را حل میکرد. او کارمند سازمان آبوبرق خوزستان بود. الگوی من پدر و مادرم بودند.»
جملهای که در آن کودکی ادا کرد تا دو طایفه صلح کنند را با لبخند و با ترجمهای از آیه قرآن میگوید. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ» با کلام خدا، دو طایفه را، به عفو و بخشش دعوت کردم. همین یک جمله، باعث صلح و سازش میانشان شد. از آن روز به بعد، دعوت افراد به صلح و سازش را در هرجا که اختلاف و مشکلی بود، جزئی از وظایفم میدانستم.
تقریبا پانزده ساله بودم که اولین پرونده مربوط به آزادی فردی که محکوم به قصاص شده بود را پیگیری کردم. نتیجه آن رضایت خانواده مقتول شد. «بیشتر پروندههایی که در ابتدا انجام میدادم، مربوط به اختلافات قومی و قبیلهای میشد. اختلافات و مشکلاتی در زمینه کشاورزی، زمین و آب.»
چهره ملی
انعکاس کارهای نیکی که انجام داده است، در لحن صدایش منعکس میشود. «خیلی از پروندههایی که رسیدگی کردم، مربوط به 60سال پیش بود. پروندههایی که در مدت این سالها هیچ نتیجهای نداشت، ولی پایان خوشی داشتند. البته بیشتر رضایتهای اینچنینی، مربوط به روستاها و عشایرها بود.»
او پلههای ترقی را یکی پس از دیگری طی کرده است. «تحصیلاتم را در دو رشته مهندسی کامپیوتر و حقوق به اتمام رساندم. در کنار درس و زندگی به ورزش به صورت حرفهای پرداختم. کمربند مشکیدان چهار را دریافت کردم و در اوج جوانی استاد شیهان در رشته کاراته شدم. در 20سالگی فرمانده پادگان قدس دوکوهه و با حفظ سمت فرماندهی پادگان امام رضای سپاه خوزستان خدمت کردم. سال ۹۶ بهعنوان برترین کارآفرین در بخش معادن شناخته شدم. تمام تلاشم را کردم تا تبدیل به چهرهای ملی، در راستای برقراری صلح و سازش شوم.»
این راه را مدیون پدر و مادر بزرگوارش است. «قطعا قدمگذاشتن در این راه را از تربیت خانوادگیام و فضایی که در آن بزرگ شدم، میدانم.» تصویری از سالهای کودکی روشن میشود. «از دو، سهسالگی، پدرم ما را با حس وظیفهشناسی بزرگ کرد و وارد جامعه شدیم. یکسال قبل از تولدم، در ۶ مهر سال ۵۹ تا قبل از رسیدن نیروهای کشوری، پدرم به همراه مردم عشایر سد راه نیروهای عراقی شد و از کشور دفاع کرد. مادرم در پشت جبهه برای رزمندگان غذا میپخت و لباس میدوخت. من در چنین خانوادهای رشد پیدا کردم.»
تأثیرگذارترین پرونده
کارهای خیرش درختی شده و با هر نتیجه مثبتی، ثمر میدهد. «تمام پروندههایی که برای حلوفصل پیگیری کردم، یادآوریاش برایم خوشایند و مطلوب است، اما پروندهای که خیلی از حلوفصل آن خشنود شدم، آزادی محکوم به قصاصی بود که ۲۵سال حبس کشیده بود. توانستم بعد از این مدت طولانی، رضایت خانواده مقتول را جلب کنم.»
قلب و زبانش در راه گرهگشایی از مشکلات مردم، یکی میشود. «پروندهای که شاکی آن بعد از ۲۵سال رضایت داد، برایم دلنشین بود.»
غرور و افتخاری وصفناپذیر در صدایش هویداست. «پرونده، شاکی خصوصی داشت. هیچ خبری از شاکی نبود. در این پرونده نه آدرسی از شاکی وجود داشت و نه شماره تماسی، اما در عرض ۴۸ساعت خانواده شاکی را که از اندیمشک به دزفول نقلمکان کرده بودند، پیدا کردم و رضایت گرفتم.»
نزدیک به 11هزار پرونده موفقیتآمیز داشتم. هیچکدام به یکدیگر اولویت نداشتند. همه آن پروندهها، به یک اندازه برایم حایز اهمیت است. در تمام حلوفصلها، هدفم رضایت است. تنها جملهای که برای رضایتگرفتن شاکیان، در پروندهها به کار میبرم؛ دعوت آنها به عفو و بخشش است. همان کلام خدا که در ۷سالگی دو طایفه را صلح دادم.
هر ایرانی یک سفیر صلح
شیخ علی زبید، همه وقت و انرژیاش را تمام و کمال صرف امور مردمی کرده است. او در زمینه صلح در سطح ایران و کشورهای همسایه فعالیت میکند. «بعضی اوقات پیش آمده تمام شب را رانندگی کنم و به استانی که برای پیگیری پرونده باید بروم، برسم. همان روز پرونده را در راه برقراری صلح و سازش پیش میبرم. نتیجه دلخواه که حاصل میشود، برمیگردم. صبح و شب، زندگیام را وقف امورات مردمی میکنم. همین روند از زندگیام باعث شده تا به آن افتخار کنم.
لبخندی را که به زندگی هر فرد هدیه میدهم، برایم یک دنیا ارزش دارد. هر قدمی که در راه ایجاد صلح و سازش، در رسیدگی به پروندههایی از سراسر کشور برمیدارم، احساس رضایت میکنم. همیشه در ذهنم به صلح جهانی در راستای امورات مردمی فکر میکنم. یکی از آرمانهایم در آیندهای نهچندان دور؛ این است که هر ایرانی، خودش یک سفیر صلح باشد.»
زبید، چهاردهه از زندگیاش را با پیام و آرمانی که در قلبش نهفته، خلاصه میکند. او نماینده سران عشایر، ایلات و اقوام ایران است، نماینده موسسه بینالمللی سفیران صلح و نماینده ائتلاف صلح جهانی. «صلح جهانی، اخلاق محوری، انسانیت و عدالت از آرمانهایم است. امیدوارم روزی رسد که این چهار کلمه آرمانگرا، در سراسر عالم و جهان به وضوح دیده شود.»