محمدمهدی نجفیخواه کارشناسی ارشد انسانشناسی
روزانه حجم بسیار زیادی زباله در شهرها تولید میشود و این زبالهها در مکانهایی که برای بازیافت در نظر گرفته شدهاند، انباشت میشود. چرخه تولید زباله و بازیافت آن اهمیت بسیار زیادی برای محیطزیست دارد. اگر به این چرخه توجه شود، آسیبهای کمتری به محیطزیست وارد خواهد شد. در کنار این مسأله رفتار ما در قبال زبالهها و رهاکردن آنها به هر نحوی موجب تخریب طبیعت میشود.
این میان پرسش این است که تبلیغات گسترده رسانهها و آموزشهای شهروندیای که برای تجمیع زبالهها ارایه میشود چه میزان در رفتار شهروندان اثرگذار است؟ اگر این پرسش را از یک مدیر فرهنگی یا یک مدیر شهری بپرسیم، با احتمال زیادی پاسخ خواهد داد که پس از آموزشهای ارایه شده و کارهای فرهنگی انجام شده، رفتار شهروندان تغییر کرده و با الگوی مطلوبی در مورد زبالهها رفتار میکنند اما با اندکی تامل و کمی مشاهده در محیط پیرامون متوجه خواهیم شد که این آموزشها اثرات قابلتوجهی نداشته است. به همین دلیل هرکدام از ما اگر بخواهیم در مورد آلودگیهای اطرافمان در محیطهای شهری متن بنویسیم بهقدری داده در اختیار داریم که به سادگی این کار را انجام دهیم.
تصوری غالب در میان شهرنشینان وجود دارد که خود را برتر از انسانهای روستانشین میدانند. در مورد شیوههای دفع زباله نیز همین تصور غالب ما را در جایگاهی قرار میدهد که فکر میکنیم ما بهتر از روستاییان شیوههای دفع زباله را میدانیم. اما دانیل گلمن در کتاب «هوش محیطزیستی» گونهای از زندگی در تبت و در روستای موسوم به «شِر» را معرفی میکند و ما را متوجه میکند که باید برخی اصول زندگی را از این مردم بیاموزیم. مردم این روستا از پسماند به نحوی استفاده میکنند که نهتنها موجب تخریب محیط نمیشود، بلکه در تولید محصول، کارآمد خواهد بود.
در مورد زبالهها، واقعیت تلخ این است که وقتی ما زبالههای خود را به محل بازیافت زباله میفرستیم، نقش خود را آلودهکردن آن محل - به آلایندهها و مواد سمی- ایفا کردهایم. هر چند بازیافت زبالهها از رها کردن آنها در طبیعت بهتر است اما مسأله برای ما کمی دردناکتر است. در فرهنگ ما تفکیک زبالهها در محل تولید زباله، امری رایج نیست و رفتار عمومی ما مخلوطکردن زبالههای مختلف با یکدیگر و دفع آنهاست. اغلب کاغذ، شیشه، پلاستیک و پسماند غذایی که هرکدام در مرحله بازیافت میتواند جداگانه مورد استفاده قرار گیرد با هم درون سطل آشغال قرار میدهیم. اگر خوب دقت کنیم متوجه خواهیم شد که تاکنون حرف جدیدی نزدیم و آنچه را شنیدهایم دوباره تکرار کردیم. چه باید کرد؟ آیا میتوانیم با این روش زندگی کنیم و از سلامتی حرف بزنیم؟ شاید نتوانیم به راحتی الگوهای کاملی را برای آلودهنکردن طبیعت معرفی کنیم اما برخی از رفتارها میتوانند گامهایی به سوی شهروندی سبز باشند.
در جریان سفر به اطراف دریاچه ارومیه در روستای «رحمانلو» با پیرمرد چوپانی آشنا شدم. این پیرمرد که اکنون پس از خشکشدن دریاچه ارومیه زندگی برایش کمی سخت شده، رفتاری آموزنده برای آلوده نکردن طبیعت انجام میداد. پیرمرد یک کیسه پلاستیکی در جیب خود گذاشته بود تا زمانی که سیگار میکشد آشغال سیگار خود را در آن بریزد.
این حرکت یک رفتار کاملا ساده است، اما حاوی ایدهای است که میتواند نگاه ما را تغییر دهد. در طول روز در اطرافمان انسانهای زیادی سیگار میکشند و بدون توجه به اینکه زباله سیگار چه اثر زیانباری بر طبیعت خواهد گذاشت، تهسیگار خود را در هر جایی که بشود رها میکنند. این در حالی است که داخل همه خودرو محفظهای برای تهسیگار تعبیه شده، اما گویی لذت سیگارکشیدن در خودرو به پرتاب کردن تهسیگار در خیابان است. در پیادهروها و محیطهای عمومی اغلب سطل زباله وجود دارد و حداقل کاری که میشود کرد، انداختن تهسیگار در این سطلهاست. هرچند در برخی از مناطق کوتاهی شهرداریها سبب شده که فاصله سطلهای زباله بسیار زیاد باشد، اما به هر حال میشود صبر کرد تا زباله را در محل خود رها کرد. متاسفانه در برخی معابر عمومی به قدری تهسیگار در کنار درختان و در باغچهها ریخته شده که گاهی جایگزین خاک برای درخت شده است.
تهسیگار مثال سادهای از زبالههایی است که روزانه تولید و بیدریغ در محیط رها میشوند. این زبالهها محیطزیست را آلوده و سلامتی را تهدید میکنند پس برای جلوگیری از تولید هرکدام از این زبالهها یا دفع آنها به نحوی که به طبیعت آسیب نزنند میتوان ایدههایی را مطرح کرد.
گلمن، دانیل، (1391). هوش محیطزیستی. مترجم حمیدرضا بلوچ، کورش اکبری. تهران: پندار تابان.