مجید صافی مربی سابق تیم امید کاراته
این یک واقعیت است که کاراته ایران دارای استعدادهای ناب و افتخارآفرین است اما این نیز واقعیت دارد که حال و روز کاراته ایران هیچ فرقی با گذشته نکرده و حتی میتوان گفت بدتر هم شده است. چرا باید کشوری با استعدادهای درخشان در ورزشی مانند کاراته چنین روزگاری داشته باشد؟
حتما همه مردم، از گذشته تا امروز این اندرز تاریخی را شنیدهاند که تجربه گرانبهاترین ثروت انسان است. تجربهها میتوانند ریشه موفقیتها را شکل دهند و سرنوشت هر انسانی را برای آینده تغیییر دهند اما در خانواده کاراته ایران آنطور که باید و آنطور که شایسته است از امواج تجربهها استفاده نشده یا اگر شده بهگونهای بوده که منافع برخی گروهها و افراد را تأمین و تضمین کند. کاراته در میان همه رشتههای ورزشی بیشتر احترام و انضباط را درون خود پرورش داده یا پایههای اصلی خود را روی این دو عنصر ارزشمند بنا نهاده است ولی بازهم در ایران موانعی وجود دارند که این دو عنصر حیاتی در کاراته کمرنگ شدهاند. دلیل این ماجرا همان دخیل بودن روندی است که منجر به تأمین منافع گروهی و فردی میشود. به عبارتی افرادی در این ماجرا دخیل هستند که حرف و عملشان هیچ برابری و هماهنگی با هم ندارد. این مسأله باعث شده تا برنامهریزی برای موفقیت و پیشرفت نیز همیشه با دلهره و نگرانی همراه باشد. بیثباتی و تغییرات مکرر فدارسیوننشینها باعث شده تا امکان برنامهریزی و مدیریت جریان کاراته تضعیف شود. در چنین فضایی، دود این آشفتهبازار کاراته فقط به چشم جوانانی میرود که با هزار امید و آرزو برای رسیدن به قلههای افتخار تلاش میکنند. باور کنیم که کاراته ایران در شرایط سخت و نگرانکنندهای قرار گرفته است. تصمیمهای لحظهای یا تصمیمهایی که فقط میخواهند گرفتاریهای موجود را در لحظه حل کنند، به درد کاراته ایران نمیخورند. اگر فقط برای فرار از مشکلات تصمیمسازیهای مقطعی صورت بگیرد، میشود همین چیزی که اکنون نیز وجود دارد، یعنی مجبور میشویم عدهای را بد جلوه دهیم و عدهای را عاقل و کاربلد؛ در حالی که در این تصاویر، واقعیت مورد اطمینانی وجود ندارد. کاش موجودیت کاراته ایران و مشکلاتی را که دارد با تبعیضها، تعویضها و تقدیرها فراموش نکنیم و همیشه به یاد داشته باشیم که کاراته هنری است که مبنایش را احترام و همدلی شکل داده است یا اگر مبنایش را به سمت هر پدیدهای جز احترام و فرهنگ کرامت بچرخانیم میشود ویترینی که فقط شکل دارد اما درون آن تاولهای بزرگی بهوجود آمده است. به عبارتی کارمان به جایی میرسد که باید دور خود بچرخیم و مشکلات موجود را درون خود تکرار کنیم و دستبهدست به آینده برسانیم.