خبرنگار لندننشین کارتونیست
سلام عرض میکنم خدمت همه ساکنان برج بلند دموکراسی. امیدوارم بالای برج خیلی باد نیاد و بهتون خوش بگذره. یک بار دیگه از مرکز لندن یعنی قعر چاه فلاکت و بدبختی با اخباری از فقر و فساد و تباهی در غرب وحشی در خدمتتون هستم. در حالی که شما در کشور چهار فصلمون ایران نمیدونید با رفاهتون چیکار کنید و اقلام اولیه آن قدر به وفور در اختیارتون هست که نمیدونید تو چشمتون بکنید یا دهنتون، مردم در غرب به زور نوشابههای تاریخ مصرف گذشته گذران عمر میکنند و هر روز به این فکر میکنند که چطور نیازهای اولیه زندگی نکبتیشان را تأمین کنند.
اما امروز به مرکز شهر اومدیم، تا گزارشی داشته باشیم از وضعیت عرضه مرغ در این کشور بهاصطلاح اروپایی. همون طور که شاهدش نیستید، اینجا متأسفانه هیچ خبری از قرارگاه مرغ نیست و مرغها همین طور بدون قرارگاه در مغازههای پروتیینی عرضه میشوند. در حالی که مردم در ایران، طبق گفته مسئولان به صف بسیار علاقه دارند و هر روز به امید ایستادن در صف از خواب بیدار میشوند، اینجا حتی به نیازهای اولیه انسانها هم توجه نمیشود و مردم بدون صف و همین طور یلخی، هر چی دوست دارند از مغازهها میخرند.
اما در کنار من، مرغی ایستاده که قصد دارم باهاش در مورد شرایط بد موجود در لندن مصاحبه کنم.
ـ سلام مرغ عزیز. اینجا چقدر بده؟ و تو چه شرایط بدی داری عرضه میشی؟
+ قد قد قدا .. قدا قدا
ـ بله. این مرغ عزیز میگن که اینجا خیلی وضعیت بده و به شخصیت و شعور مرغی ما توهین میشه.
+ قدقد قدقدااا قدا قدا
ـ ما رو هر روز بدون صف و تشریفات خاص، میدن دست مردم که این خیلی بده و ما رو ناراحت میکنه.
+ قد ... قد
ـ حتی به تخم ما هم توجه نمیشه و همین طوری ارزون فروخته میشه.
بله. من بیشتر از این چی بگم؟ خودتون از زبون یک مرغ شریف و صادق شنیدید که غرب در چه منجلابی گیر کرده و چطور داره در حق مردمش جفا میکنه. وقت گزارش ما به پایان رسیده. امیدوارم در هر صفی که هستید، خوب باشید و از زندگی در ایران لذت ببرید.