| محمد اسماعیلی | باستانشناس |
هر جامعه دارای معضلات خاص خود است. منظور از معضلات خاص خود، اشاره به مشکلاتی است که در هر جامعه، متعلق به آن و فضای حاکم بر آن است. اما معضل اصلی اینروزها، پیشروی نادرست در فرهنگسازی و توسعه است که این دو با استانداردی مطلوب در دستورکار جامعه ایرانی قرار نگرفته است. دیدن و پذیرفتن این موضوع، احتیاج به دید جامعهشناسانه و دید جامعهشناختی یا تحصیل در این حوزه ندارد بلکه میتوان با درک دقیق رخدادهایی که در کنارمان به وقوع میپیوندد، تناقضهای موجود در این جامعه را بهخوبی درک و تحلیل کرد. صحبت از تناقض کردیم، بد نیست درباره این موضوع، چند مثال بیاوریم. یک نمونه، ترکیب ساختمانهای شهر ما است که به خودیخود از لحاظ استانداردهای معماری و دیگر استانداردها، دچار تناقض کامل است البته این وضع با آدمهای شهر ما غریبه نیست بلکه تشابه فراوان میتوان بین این دو یافت. دیگر اینکه مهمترین موضوعی که باید به آن اهمیت داد، مسأله توسعه است. متاسفانه رابطه منطقی بین توسعه و انسانهایی که از حواشی توسعه استفاده میکنند، وجود ندارد. این ناهماهنگی، باعث بروز معضلاتی است که امروز شاهد آن هستیم. اما تفاوت عدیدهای که اکنون قابل مشاهده است، فرق نگرش افراد و انتخابهایی است که برمیگزینند. برای انسان دیروز ایرانزمین، معماری و حفظ جلوههایی که در آن رگههایی از ارزشهای اجتماعی دیده میشد، اهمیت داشت اما مردم ما این زمان، بیشتر نظارهگر هستند تا مطالبهگر! بارها در جامعه امروز ایران، اتفاقهای دردناکی را دیدهایم، اما مشاهده عکسالعمل عام درباره این وقایع، تاسفبار بوده است. موارد بسیار زیادی در حافظه مردم وجود دارد که برخی از آنها رسانهای شده و برخی هم در سکوت رخ داده است اما در فاصلهای بسیار نزدیک این رخدادهای دردآور، بسیار بودهاند که تنها اقدامشان این بوده که از حادثه موردنظر فیلم گرفتهاند یا تنها تماشاگر ماجرای دردناک بودهاند. متاسفانه شیوع چنین رویهای فقط تاسف انسان را برمیانگیزد و حسرتی که بر ارزشهای گذشته و حال میخوریم.
برای مردمان دیروز، معماری ورودیها، درها، هشتیها، فضاهایی که حتی قابلمشاهده نبود، اهمیت داشت. برای رنگ معنی خاصی قایل بودند و با تمام این پارامترها، زندگی میکردند. گذر شهری آن زمان، معنی داشت.
خیابانهای اصلی و فرعی، هرکدام معنی خاص خودش را داشت؛ اما امروزه سرعت در زندگی همه را مقهور خود کرده و معقولات معیشتی از مهمترین برنامههای افراد و خانوادهها شده است. این موضوع تاسفانگیز است زیرا هر جامعه برای ارتقای سطح خود، نیاز به «تغذیه» درست دارد که این تغذیه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به خورد جامعه و شهر داده نمیشود. تصور نمیکنم کسی مخالف مدرنشدن، توسعه و حرکت رو به جلو باشد بلکه این بحث لازمه هر جامعه سرزنده و فعال است اما صنعتیشدن به چه قیمتی؟ اینکه صنعت و اقتصادی بیهویت ترسیم شود و به زور به مردم تحمیل شده باشد، قطعا زیانبار و آسیبزا است. مردم امروز نمیدانند که آیا قاعدهای برای زیست مطلوب در شهر وجود دارد یا اساسا چنین قاعدهای تبیین نشده است.
این بینظمی زندگی و قاعده آن را در هر جایی از کشور، میتوان دید. از چیدمان یک مغازه خواربارفروشی گرفته تا تمام مناسبات کوچک و بزرگ ما چنین است. تنها مسأله روشن، این است که تمام موضوعاتی که امروز به آن نقد وارد میدانیم، دیروز سر جای خود بوده اما امروز نیست. بهعنوان نمونه اگر شهرداریهای ما بدانند که چطور باید با بافتتاریخی و سنتی ما رفتار کنند، وضع مطلوبی شکل میگیرد. به وجود آوردن توسعه در یک جامعه، نیاز به زمان و مطالعات دقیق دارد. توسعهای که بدون توازن به وجود میآید، قطعا توسعهای است که جامعه را متضرر خواهد کرد. جامعه ما بهسرعت تغییر نمیکند. کسانی که به فکر معیشت روز خود هستند، قطعا وقتی را برای توسعه ذهن و ترمیم رفتار خود در سطح جامعه ندارند و این یعنی ضرر و آسیب!