| علی نامجو |
آقای حبیبی در میان این همه ورزش، چرا کشتی را انتخاب کردید؟
من از پوریایولی الهام گرفتم. همان کسی که از عاشقان مکتب علی(ع) بود. عاشق علیابنابیطالب هستم. کشتی، ورزش باستانی ما است که با نام حضرت علی(ع) معنویت پیدا کرده است. به کشتی آمدم تا رسم پهلوانی را بیاموزم. افتخار میکنم که در میادین ورزشی با فریاد یا علی، قهرمانان صاحبنام دنیای کشتی آن زمان را به زمین میزدم.
شما در سال 1956 قهرمان دنیا شدید. پس از مسابقه فینال، خبرنگاران کشورهای مختلف دور شما حلقه زدند و میخواستند بدانند چرا کشتیگیر ایرانی هنگام کندن حریفان از روی تشک فریاد میزند و جملهای از زبانش خارج میشود. جریان چه بود؟
در مسابقات 1956میلادی بعد از قهرمانی جهان خبرنگاران مختلف دنیا که تعدادشان خیلی هم زیاد بود، دور من جمع شدند و یک سوال پرسیدند: آقای حبیبی وقتی حریف را برای اجرای فن میگیری فریادی میزنی و با خودت چیزی میگویی. با خودت چه میگویی؟ گفتم بله فریاد یاعلی میکشم. گفتند شما علی را میپرستید؟ گفتم نه. ما از راه علی به خدا میرسیم.
کشتیگیران تیمملی در نسل شما نزد مردم از محبوبیت فراوانی برخوردار بودند. غلامرضا تختی جهانپهلوان ورزش ایران هم یکی از همین قهرمانان بود که اتفاقا بین اعضای تیمملی هم محبوب بود.این همه تختیگفتن برای چیست؟
برای اینکه تختی روح پهلوانی را دنبال کرد. تختی مرد آقا و دوستداشتنی بود. مردمداری، کمک به نیازمند و دستگیری را خوب آموخته بود. در کمک به زلزله بویینزهرا خودش پیشقدم شد و با ماشینباری کمکهای بازاریها را به منطقه برد. او به ما هم لطف داشت. فارغ از میدان مبارزه، انسان شرافتمندی بود.
شخص شما برای خیلی از ورزشکاران نسلهای بعد و خصوصا بچههای کشتیگیر در این سالها به یک شخصیت الگو تبدیل شدهاید. اما الگوی پهلوانی و یاریگری برای امامعلی حبیبی چهکسی بود؟!
یک پهلوان فارغ از تکنیک و آمادگی بدنی و بهرههای روانی، آنچه باید پیروی کند، خداشناسبودن، پاکچشم بودن و دستگیری از مستمندان است. درس پهلوانی باید از مکتب علی گرفته شود. از مردی که از بین خانواده ابیطالب بلند شد و به دنیا آموخت که انسانیت، عرب و عجم و سیاه و سفید ندارد و هرکسی میخواهد به کمال برسد، باید از انسانیت پیروی کند. فرمانش به مالکاشتر را که میخوانی مینویسد: مالک من و تو هر دو سربازیم و سزاوار است به نام بهترین و عزیزترین مقام آرزوهای خود از مقام الوهیت درخواست کنیم که عمر ما را در خدمت به مردم به پایان برساند تا در آن جهان گلگونکفن و سفیدرو از خاک برخیزیم. البته بیشتر آدمها فقط حرف میزنند و مرد عمل نیستند.
تجربه آنچه در طول زندگی بر خود شما گذشته در مقابل پرسشی با این مفهوم که چه کسانی به آنچه گفتهاند عمل هم میکنند، پاسخی دارد؟
قطعا. ما باید بهعنوان پهلوانانی که علی مقتدایمان است، این ادعا را داشته باشیم. درسال گذشته ما با فعالیت و جلسات مستمر توانستیم 36 میلیارد کمک برای مستمندان جمعآوری کنیم، به این منظور که گرفتاران، زندانیان و فقرا را تا حد توان یاری کنیم. خوشبختانه با فعالیتهای مستمری که انجام شده توانستیم بابل را به یکی از عالیترین شهرهای خیر خیز تبدیل کنیم. اینکه من بهعنوان یک الگوی ورزشی و پهلوانی همهچیز را برای خودم بخواهم که کار به درد بخوری نیست. باید قلبت برای خاکت بتپد تا پهلوان باشی.
بهعنوان کشتیگیری که در طول سالهای عضویتش در تیمملی سابقه همتیم بودن با محمدعلی فردین را در کارنامه دارد، علت علاقه شدید مردم به این مرد را در چهچیزی میدانید و بنا بر دیدهها و شنیدههایتان اصطلاح «فردینبازی» از کجا میان مردم جا باز کرد؟
خدا رحمت کند محمدعلی فردین را که کشتیگیر خوبی هم بود. یکبار هم نایبقهرمان جهان شد. انسان بسیار شریفی بود و در طول سالهایی که با او رفتوآمد داشتم، هیچکس را مثل فردین ندیدم. انسان خیر و دستگیری بود. خیلی از کارهای خیرش را شاید من ندانم اما از کارهای خیرخواهانه او خاطرات زیادی دارم. در یکی از روزهای نزدیک به سالنو با من تماس گرفت و گفت، داشحبیبی کی وقت داری به من سر بزنی؟ باید در کاری به من کمک کنی. گفتم هر زمان شما امر کنی من در خدمت شما هستم. 17 روز مانده بود به عید که با هم قرار گذاشتیم. دیدم کیسههای برنج و حلبروغن و... را در صندوق عقب ماشین شورلتش میچیند. گفتم اینها چیست؟ گفت باید به خانوادههای نیازمند کمک کنیم. اول به اتفاق با هم به محله جوادیه رفتیم. یکییکی در خانهها را میزد. تا در را باز میکردند کیسهای برنج و حلبی روغن دم در خانه میگذاشتیم و راه میافتادیم. فردین که مثل تمامی ما خود از میان مردم پایینشهر برخاسته بود، خود را نماینده آنها میدانست و پس از قهرمانی در دنیا و موفقیت در سینما، اصالت خودش را فراموش نکرد. مرد خیری بود. روش و کارهای فردین بر مبنای پهلوانی بود.
فارغ از تمامی تعریف و تمجیدهایی که میتوان از یک پهلوان واقعی داشت، انجام عمل خیر آن هم با مشقتی که در پارهای موارد انجام اینگونه امور با خود بههمراه دارد، بهنوعی جوششدرونی نیاز دارد. انگیزه شما از این رفتارهای نیکاندیشانه چیست؟
اولا که من به این مردم بیش از اینها بدهکارم. خود من در فقر زندگی کرده بودم. پدرم را از دست داده بودم. مادرم درختان را هرس میکرد و روزی یکریال دستمزد میگرفت. هم کار و هم ورزش میکردم. خیلی مشکل بود. حامی نداشتم. من که از بین این مردم به مسابقات رفتم و در دوران قهرمانی لباس ملت بر تن داشتم، تصمیم گرفتم پس از دوران قهرمانی نیز پیراهن یاریملت را بر تن داشته باشم. جاده «درزی کلا» به «گلیا» را در سالهای نمایندگی خودم ساختم. استاندار امروز مازندران آقای دکتر فلاح در جلسهای از من بسیار سپاسگزاری میکرد. گفتم علت این همه سپاس چیست؟ دکتر فلاح گفت، من مدرک دکترای خودم را مدیون جادهای هستم که شما در آن سالها ساختی. مردم آن منطقه بدون آن جاده مشکلات زیادی داشتند.
وقتی به اینجا آمدم، متوجه شدم عمده فعالیتهای شما معطوف به فعالیت در باغ چند هکتاریتان است که سالانه میزان فراوانی از محصولاتش را صادر میکنید. با فقری که از آن صحبت میکنید، میشود بگویید پول این باغ را از کجا آوردید؟
قضیه به قبل از مسابقات یوکوهاما مربوط میشود. برای درمان بیماری پوستی عازم پاریس شدم. قرار بود درمانم یکهفته طول بکشد ولی یکماهونیم بهطول انجامید. با رئیس تربیتبدنی ایران تماس گرفتم و گفتم درحال پیگیری تمرینات خود هستم. عضو باشگاه ناسیونالاسپورت بودم و عازم مسابقات خاوردور شدم. در روز پنجم 5 نفر را در عرض 6دقیقه بردم. ناصر علیخان پهلوان، فرزند اسفندیار خان پهلوان، رئیس وابسته نظامی ایران در پاریس بودند. پدرشان از مالکان زمیندار منطقه بود. آقای ناصر علیخان میهمانیای در پاریس با حضور شخصیتهای مهم ترتیب داد و از من هم دعوت کرد. در آن شب به من گفت: پهلوان چیزی از من بخواه. گفتم من عاشق کار کشاورزیام. او هم به پدرش در ایران نامه نوشت تا 10هکتار زمین به من بدهد بهعنوان هدیه قهرمانی مسابقات خاوردور. من که پولی نداشتم. هدیه این زمین به من باعث شد، کار کشاورزی را بهصورت جدی آغاز کنم و بتوانم بهامروزی برسم که حدودا 50 کارگر را تحتپوشش کاری و بیمه قرار دهم.
سال 1346 در فیلمی با عنوان ببر مازندران بازی کردید که اتفاقا انتقادهای زیادی را از سوی برخی تندروها در قبل و بعد از انقلاب بههمراه داشت. برای شما که بالا رفتن از قلههای افتخار را در میادین جهانی آزموده بودید، حضور در کارهای سینمایی آن دوره چه دلیلی میتوانست داشته باشد؟ از بازی در این فیلم پشیمان نشدید؟
در آن سالها برای ساخت این جاده 120 هزار تومان بدهکار شدم. در سال 1346 به تهران خدمت استاد بلور رفتم، ماجرا را برایش گفتم. با هم نزد آقای میثاقیه رفتیم و یکدیگر را در دفتر کارش ملاقات کردیم. آقای میثاقیه گفت: آقای حبیبی چرا دوست داری فیلم بازی کنی. گفتم من برای مردمم در بابل جادهای ساختم که در اتمام کار مبلغ 120 هزار تومان بدهکار شدم. نه تخصصی در بازیگری دارم و نه بهدنبالش هستم. آقای میثاقیه گفت: شما چه فیلم را بازی کنی، چه بازی نکنی، من این مبلغ را به شما میدهم. اما من باید لطف او را جبران میکردم. فیلمنامه را خواندم و درحالیکه اول اسمش «قهرمانان هرگز نمیمیرند» بود بهخاطر حضور من به «ببر مازندران» تغییر نام داد. قرارداد امضا شد و بهجای 120 هزار تومان 150 هزار تومان به من دادند. بازی من در آن فیلم فقط بهخاطر ساخت جادهای بود که برای مردم من حکم نجاتبخشی را داشت.
مرحوم سیدحسین نوشیروانی نامآشناترین خیری است که در شهر بابل اقدامات فراموشناشدنی انجام داده است. از دوستی خود با مرحوم نوشیروانی بگویید؟
آقای نوشیروانی موسس دبستان، دبیرستان، هنرستان، دانشگاه، بیمارستان و دارالایتام نوشیروانی در شهر بابل بود. خدا او را بیامرزد، وقتی تازه نماینده شده بودم، پیش من آمد و از من درخواست همکاری کرد. گفتم چهکاری از من برمیآید. اوایل دهه50 بود. در آن زمان رؤسا کارشکنی فراوان کرده بودند. نوشیروانی گفت، تو شخصیت دوستداشتنی نزد مردم داری، با حمایت تو از من، دیگر نمیتوانند سنگاندازی کنند که همینطور هم شد. گفتم برو من از تو حمایت کامل میکنم. برای طرحهای خیرخواهانه او با کمک مردم زمین تهیه کردیم و ساختوساز شروع شد. یکی از مهمترین افتخارات من در طول این سالها، همکاری با حسین نوشیروانی بود. او برای مردم زحمات فراوانی کشید.
شناسایی نیازمندان واقعی و کمک به آنها در گذشته چگونه بود؟
در دورانی که از کشتی قهرمانی خارج شدم، به بابل آمدم تا سرگرم امور موردنیاز مردم شوم. چون شهر در آن موقع کوچکتر بود، نیازمندان آبرومند را میشناختم، در حد توان خودم سعیبر راهگشایی کردم و اگر کار نیاز به سرمایهای بیش از توان من داشت، چون مورد اعتماد مردم بودم، از توانمندان درخواست میکردم و آنها هم کمک میکردند. این وظیفه انسانی و پهلوانی همه ورزشکاران زمان ما بود. خانوادههای فقیری که با آن کمکها فرزندانشان امروز درجه علمی دکترا گرفتند. اینها باعث آرامش دل من است. چه خوب است که همگی در معنای عمیق این شعر دقت کنیم:
از گفتن عیب دیگران بستهزبان باش
با نیکی خود عیبنمای دیگران باش
رمز رسیدن به پهلوانی از نظر شما چیست؟
ای که دستت میرسد کاری بکن
پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار
توجه به معنای عمیق این بیت، رمز رسیدن به پهلوانی، انسانیت و شرف است تا روزی برسیم به آنجا که جامعه به درجهای از سلامت برسد که دیگر در جامعه فقیر نداشته باشیم. زندگی پهلوانی نیاز به پرهیز دارد. خیلی مشکل است. سفارش من امروز به ورزشکاران بهخصوص کشتیگیران این است که با پرهیز و مردمداری میتوانند، هم قهرمان میدان ورزشی شوند هم قهرمان قلب مردم.
چرا همچنان به کشاورزی مشغولید؟
با اینکه امروز فرزندانم در آمریکا مشغول تحصیل و تدریس هستند و بهترین امکانات مادی زندگی را در اختیار من میگذارند و با اینکه مدتی پیش از طرف بخش ورزش آمریکا از من خواستند که مشغول آموزش جوانان آنها شوم اما من یک وجب از خاک این کشور را با تمام آمریکا عوض نمیکنم. بروم جوان آمریکایی را آموزش بدهم تا روی سینه جوان ایرانی بنشیند؟ امکان ندارد و من نخواهم پذیرفت. ما باید با سختی بجنگیم و برای موفقیت این خاک تلاش کنیم. وقتی کارگران در باغ مشغولند، کامیون میآید بار میزند، لذت میبرم. از اینکه کارگرها فرزندانشان را با رزقی که از این باغ میبرند بزرگ میکنند، لذت میبرم.
به نظر شما امروز برای از بین بردن فقر باید چه کنیم؟
اگر آیههای قرآن، فرمایشات محمد رسولالله و روش علیابنابیطالب بین مردم، از رؤسا گرفته تا کارگر، اجرایی شود، ما دیگر در این مملکت یک مستمند نخواهیم داشت. مردم و مسئولان باید از دروغ دوری کنند چون عاقبت بهخیری در صداقت و راستی است. دروغ مرضی است بدون درمان.
از دروغ این کهنه درد ننگبار دردمند
در پناه راستان پروای درمانم بده
فکر میکنید علت اعتماد و توجه مردم به پهلوانان در گذشته چه بود؟
مردم در گذر زمان بهترین قاضیاند. مردم نسبت به قهرمانان محبت داشتند چون علاوه بر کسب عنوان و پیروزی بروز الگوهای اخلاقی همچون پوریای ولی را در روش کسانی مثل تختی و فردین میدیدند و درستی نیت پهلوانان را میدیدند. ورزشکاران هم از شهرت و محبوبیتشان که آن را مدیون مردم بودند برای کمک به همین مردم استفاده میکردند.
نقش امروز پهلوانان را در کمکرسانی و انجام امور خیر چگونه و چقدر میدانید؟
امروزه جایگاه قهرمانان و پهلوانان ملی با توجه به پیشرفت تبلیغات بیش از پیش اهمیت پیدا کرده است. رسانه میتواند حمایت یک قهرمان را مثلا از فلان ارگان بیان کند تا توجه خیرین به آن ارگان جلب شود. مردم هنوز هم به قهرمانان خود اطمینان دارند. قهرمانان هم باید از این محبوبیت استفاده کنند و تا میتوانند به داد محرومان برسند و از مستمندان آبرودار دستگیری کنند.
کمک به مردم امروزه بهعهده خیریههای خصوصی و نهادهای امدادی دولتی است. آیا این نهادها کارکردشان مانند کارهای خیری که توسط مردم و با نگاه داوطلبانه انجام میشود را دارند؟
امروزه جمعیت کشور بهسرعت بیشتر شده است. مثل گذشته نیست که همه یکدیگر را بشناسند. امروز نیاز به گروههای تحقیقاتی برای شناسایی مستمندان واقعی داریم. هرچند شاید حقی ناحق شود یا مستمندی از قلم بیفتد اما این رشد جمعیت ما را ناگزیر میکند تا با استفاده از این نهادها به پیش برویم. البته نقش هنرمندان و ورزشکاران کمی تغییر کرده و شاید محدودتر شده باشد اما بههرحال مسأله این است که برای توسعه امور خیر باید دو نگاه دولتی و مردمی توامان پیش برود.