احمدرضا توسلی | داستانِ زنی در آستانه چهلسالگی و درگیر با پرسشهای متعدد. کسی که از طرفی با ورزش میخواهد از آستانه پیری بگریزد و از طرف دیگر، زمان بیرحمانه پیشش میراند و گذشتهاش که با مرگ نزدیکانش از شروع کودکی آمیختهشده او را میآزارد: مرگِ پدر و مادر، پدربزرگ، نقره (مادربزرگش)، و سپس مرگ رامش (مادرشوهرش).
پرسشِ «هست یا نیست؟» همانطور که از عنوان برمیآید در درونمایههای متفاوتی از این رمان مانند: مرگ و خیانت همراه داستان پیش میرود و از نقاط قوت این اثر میتوان به همین اشاره داشت که نویسنده از دایره این پرسش سعی کرده خارج نشود و هرچیز در حول همین فضا مکتوب شده است.
«هست یا نیست؟» رمانی متشکل از روابط مثلثی متعدد است. چه در زمان گذشته و چه در زمان حال. مثلث راوی، سینا(شوهر) و امیر/ مثلث نقره (مادربزرگ راوی)، مادر راوی و پدر راوی/ و البته مثلثهای متعددی که در ارتباطهای فرعی وجود دارند: لیلا، زارا و پسره نره خر/ دایی جواد، و دو همسرش: ملیحه و صنوبر/و ... .
تثلیث همواره از پرکاربردترین سوژهها نزد نویسندگان بوده است، اما چگونگی پرداخت به آن در این رمان وجهی متمایز را به این اثر بخشیده است. تکرار این تثلیث و البته نوع رابطهای که نمیتوان بر آن نام خیانت گذاشت و همینطور نمیتوان بر آن این نام را ننهاد، ما را تا آخر با سوالی در ذهن باقی میگذارد. رابطه زن با امیر از هنگام ترک اعتیادش که امیر به او کمک کرده به صورت پنهانی از شوهر(سینا) ادامه داشته اما آنطور که نشان داده میشود هیچکدام از طرفین به نتیجهای برای وجود رابطهای جدی بهعنوان رابطه عشقی نرسیدهاند و رابطه این دو همواره از دوستی معمولی کمی پررنگتر و از یک رابطه عشقی اندکی کم رنگتر بوده است. و اما چند خطی درباره عنصر داستانیِ «زاویه دید». این رمان با دو زاویه دید اول شخص(زن راوی)، و سوم شخصِ محدود به ذهنِ زن راوی، پیش میرود. به این صورت که تمامیِ زمانهای گذشته توسط سوم شخص و زمان حال با زاویه دید اول شخص روایت میشوند. اما سوالی که پیش میآید این است که انتخاب دو زاویه دید برای این رمان چه توجیهی داشته است؟
وقتی به نحوه پیشروی اثر نگاه کنیم متوجه خواهیم شد که کاربرد این تغییر زاویه دید تنها برای روشن کردن زمان «گذشته» و «حال» نزدِ مخاطب بوده و به نوعی جلوگیری از گیج شدن خواننده. اما نمیتوان پذیرفت که تنها برای چنین دلیلی ما از دو زاویه دید استفاده کنیم که در کلِ «هست یا نیست؟» دچار کارکردی مشابه هستند. اگر ما فعلهای سوم شخص را در زمان گذشته به اول شخص تبدیل کنیم هیچ تغییری در کل رمان ایجاد نخواهد شد و این نشان میدهد که تغییر زاویه یک عمل اضافی در این اثر بوده و نیازی به آن نداشتهایم. برای متمایز کردن زمان گذشته از حال هم به راحتی میشد با روشهایی مانند استفاده از افعال ماضی و مضارع این گره کوچک را حل کرد. تصادف مرگبار در هنگام بحث بر سر طلاق، پاسخی است برای پرسش «هست یا نیست؟» درباره مرگ و خیانت. «هست یا نیست؟ «اثری است سرشار از زنانگی و خوش خوان. نوع نگاه سارا سالار به مرگ و خیانت نگاهی بدیع بوده که همین نوع نگاه این اثر را از آثار مشابهاش متمایز میکند.