شماره ۴۷۱ | ۱۳۹۳ شنبه ۲۰ دي
صفحه را ببند
پادگان‌های داعش در قلب اروپا

متين   مسلم کارشناس روابط بین‌الملل

کشته و مجروح شدن تعدادی از روزنامه‌نگاران و افسران پلیس و شهروندان عادي در پاریس طي 3 روز گذشته و متعاقبا وحشت عمومی از افزایش حملات تروریستی در این کشور و سراسر اروپا باردیگر بحث قدیمی «مبارزه با تروریسم، چرا، چگونه و با چه ابزاری؟» را پیش کشانده است. شاید سوال مضحکی به نظر برسد عمدتا به این دلیل که از خود می‌پرسیم مگر مبارزه با تروریسم چرا و اما و اگر می‌خواهد؟ بله درست متوجه شده‌اید، ما با آپارتاید در مبارزه با تروریسم روبه‌رو هستیم والا طرح چنین سوالی بی‌معنا بود. اکنون که با یکی از فجیع‌ترین جنایات سازمان‌یافته در پاریس روبه‌رو شده‌ایم، كه تازه‌ترين آنها ديروز رخ داد، متاسفانه چهره کریه این آپارتاید خود را آشکار‌تر نشان داده است. آیا این به آن معناست که جهان آزاد و متمدن قادر به مقابله با شوم‌ترین میراث خود طی یکصد‌سال گذشته نیست؟ بی‌شک اگر تروریسم را به‌عنوان یک پدیده تصوری قابل مدیریت و نه یک ضایعه جهانی واقعی که باید جراحی و قطع شود بپذیریم، آن‌گونه که جرج بوش و بلر پس از واقعه 11سپتامبر و جنگ عراق بر آن اصرار و پرچم مبارزه با تروریسم تفكيك شده را بلند کردند، متاسفانه باید گفت پاسخ به این سوال مثبت است. آقایان بوش و بلر به‌عنوان رابین‌هود‌های عصر مدرن، پس از 11سپتامبر و حمله به عراق به همه ما وعده جهانی امن‌تر، آسمانی آبی‌تر و یک زندگی رویایی برای فرزندانمان در کنار آلیس در سرزمین عجایب را دادند. اما متاسفانه متوجه جامعه جهاني نشدیم آقای رئیس‌جمهوری و مقام نخست‌وزیر به هیچ‌وجه از اعتبار اخلاقی لازم و کافی برای چنین مبارزه‌ای برخوردار نیستند و واگذاری تمامی سهم مبارزه به این دو از آن دست اشتباهاتی بود که جبران ضایعات آن فعلا امکانپذیر نیست. صحنه‌های خونریزی و جنایت و تروریسم سازمان‌یافته در خاورمیانه و افعانستان را ببینید. گزارش هیأت تحقیق چیلکوت 2011 که اوایل ماه مه‌ سال گذشته در بریتانیا منتشر شد را مشاهده کنید، آنگاه با عمق فاجعه‌ای که اکنون با آن روبه‌رو شده‌ایم مواجه خواهید شد. روزنامه دیلی‌تلگراف در شماره 18 مه ‌سال گذشته خود در بررسی این گزارش نوشت: «دیوید کامرون با اعلام این‌که نتیجه یک تحقیق درازمدت درباره جنگ عراق تا پایان ‌سال 2014 منتشر خواهد شد سعی کرد نگرانی‌های «سر جرمی هیوود» عالیرتبه‌ترین کارمند نخست‌وزیری را درباره تأثیر گزارش چیلکوت و مکالمات تونی بلر و بوش بر اعتبار بلر را برطرف کند.» دیلی تلگراف تصریح کرد: «برنارد جنکین رئیس کمیسیون مجلس عوام تهدید کرده هیوود را به دلیل این کوتاهی عمدی به مجلس فرا خواهد خواند.» شاید برای مبارزه با تروریسم پیش‌رو درجا زدن و گذشته را عاریه گرفتن کمکی به ما نکند، ولی احتمالا وقت آن رسیده از دایره تنگ نگاه به جنایات سیاسی با انگیزه‌های مذهبی، خارج و با ترور نه به مثابه یک تصور ذهني قابل مدیریت که به‌عنوان ضایعه‌ای دردناک نگاهي واقعي داشته باشيم.
واقعیت آن است که تروریسم بسیار دهشتناک و بی‌رحمی که اکنون با آن مواجه هستیم هم به لحاظ ساختار و هم به لحاظ انگیزه با آنچه تاکنون تجربه شده ماهیتا متفاوت است. اروپا تا پیش از این اگر با تروریسم اجتماعی مواجه بود و موفق به مبارزه با آن شد، دلیلش آن بود که با تروریست‌هایی کاسب که کار خود را حرفه‌ای و به مثابه یک شغل می‌نگریستند مواجه بود. کارلوس، بادر، ماینهوف، ابو نضال، فرانچشینی و... هرچند اقدامات خود را در قالب گروه‌های سازمانی با پوششی مارکسیستی انجام می‌دادند، اما توجیه‌های ایدئولوژیک و نمایندگی از صدها ‌میلیون هم عقیده چندان تعیین‌کننده ماهیت اقدامات و جنایاتش نبود. اما امروز با چنین ساختاری روبه‌رو نیستیم، بلکه برعکس با عده‌ای جنایتکار متکی بر باور‌هایی غلط اما به غایت خطرناک و غیرقابل کنترل روبه‌رو شده‌ایم که جامعه جهانی را به مبارزه طلبیده‌اند. اما 5مولفه دامنه این مخاطرات و تغییر باورها و رویکردهای تروریسم ایده محور را به گونه‌ای نگران‌کننده افزایش یا در آستانه آن قرار داده و عمیقا موجب نگرانی شده است:
اول، محدود و گزینه‌ای قلمداد کردن این مخاطره در مرز‌های اروپا و آمریکاست. این محدودیت موجب شده رهبران اروپایی و ایالت متحده تصور کنند وظیفه مبارزه با تروریسم تنها وظیفه آنهاست و دیگران باید تابع باشند.
دوم، متهم کردن یک گروه، گرایش، دین و مذهب به دست داشتن در این جنایات است. ارتباط برقرار کردن میان جنایات گروهی از شهروندان و اتباع خودی با دین و مذهب آنها از چه منطقی برخوردار است؟ البته این سوالی ست که فکر می‌کنم بهتر است ابتدا آقایان بلر و بوش به آن پاسخ دهند؛ آنگاه که پس از وقایع 11 سپتامبر و جنگ عراق آشکارا از جنگ صلیبی نوین یاد و بر آتش تعصبات و گرایش‌های مذهبی دامن زدند. این‌که اقلیتی امروز مسلمان و فردا شايد قومیت و مذهبی دیگر در اروپا و آمریکا را بلافاصله در هر اقدام تروریستی به اعتبار سر دادن شعاری مذهبی متهم معرفی کردن، مشکلی را حل نمی‌کند و ماشین جنگ با تروریسم را در جای خود متوقف خواهد کرد، که کرده است.
سوم، مخاطره کنونی ضرورت مبارزه بدون تبعیض و فراگیر با تروریسم ایدئولوژیک در دو عرصه سیاست داخلی و دیپلماسی بین‌المللی را به فراموشی سپرده شده است. درحالی‌که همکاری جهانی از یک سو و با مساعدت و همکاری طلبیدن جامعه بزرگ مسلمانان و رهبران آنها یا دیگر اقلیت‌ها از سوی دیگر برای مقابله با آنچه که به غلط به نام آنها تمام می‌شود دیگر نه یک انتخاب که یک ضرورت گریزناپذیر سیاسی، اجتماعی و امنیتی است.
چهارم، قدرت گرفتن روزافزون گروه‌‌هایی ضد مهاجران و اقلیت‌ها به یک نگرانی جدی تبدیل شده. اکنون حدود 4 هفته است گروه‌‌های ضد مهاجران در شهر‌های آلمان دست به تظاهرات نژادپرستانه می‌زنند، مراکز مذهبی در استکهلم و آلمان و دانمارک مورد هجوم قرار می‌گیرند؛ در بریتانیا گروه‌های نژادپرست میتینگ راه می‌اندازند و در پاریس خانم لوپن با همدستان راست گرایش بر تنفر نژادی دامن می‌زنند. بی‌شک راستگرایان فرانسوی به خرج خانم لوپن برای آنچه در جنایت پاریس رخ داد جشن شادی می‌گیرند و خواهند گفت؛ «دیدید حق با ما بود». این یک آنارشی تمام‌عیار به رهبری راستگرایان خواهد بود که نتیجه‌ای جز ایجاد تنفر داخلی میان گروه‌های اجتماعی با شهروندان عادی به ارمغان نخواهد آورد. .

با استانداردهای لوپن، یوناس اوکه لوند و یا آبراهامسون آیا قرار است اروپا اقلیت‌های مذهبی و قومی را به دریا بریزد؟ بی‌شک در کنار مبارزه با افراط‌گرایی، مقابله و کنترل این گروه‌های سیاسی که نگران‌کننده آماده اشغال کرسی‌های پارلمان اروپا نیز می‌شوند یک ضرورت امنیتی اجتناب‌ناپذیر است.
پنجم؛ کنترل و زیر نظر گرفتن جدی مراکز اسلامی و خیریه تحت نظر کشورهای عربی خصوصا عربستان، قطر و امارات در کشور‌های غربی است. متحدان چک سفیدی که هر کاری صلاح بدانند در جوامع اروپایی و آمریکایی انجام می‌دهند؛ حتی به گروگان گرفتن امنیت، آزادی و آسایش شهروندان. ریشه بسیاری از ناهنجاری‌های مذهبی و اجتماعی که طی 10‌سال گذشته و اکنون مشاهده می‌کنیم در همین مراکز اسلامی سازماندهی شده تندروست. تازه‌ترین ناهنجاری امنیتی آنها آموزش‌های قتل و کشتار با توجیه مذهبی و در نهایت اعزام تروریست (مانند یکی از همین تروریست‌های پاریسی) به عراق، سوریه و سایر نقاط خاورمیانه است. آیا چشمان خود را بسته‌ایم؟ این جوانان تروریست محصول کدام مراکز مذهبی و خیریه فعال هستند که به دلیل رابطه صمیمانه با اعراب محافظه‌کار و طلبکار از نظارت بر آنها خودداری می‌شود؟ اما تاوان آن را شهروندان عادی و در این مورد مسلمانان پس می‌دهند. بسیاری از جوانان سرخورده از شرایط اجتماعی و خانوادگی ناشی از مهاجرت در گذشته و یا به هر دلیل اجتماعی دیگر به این مراکز مذهبی و خیریه پناه می‌آورند و چون طعمه‌ای در برابر رهبران افراطی این مراکز قرار می‌گیرند که بارزترین آنها در همین بریتانیا یا فرانسه قابل مشاهده است، آقای کامرون راه دور نروید و شما آقای اولاند! گزارش‌های سازمان امنیت و همکاری اروپا شمار افراطیون مذهبی اعزام شده به خاورمیانه و پیوستن آنها به دولت موسوم به اسلامی داعش و سایر گروه‌‌های تروریستی مانند جبهه النصر را طی 15ماه گذشته بین 3 تا 5‌هزار نفر تخمین زده است. اما منابع امنیتی اروپا این میزان را بین 13 تا 15‌هزار نفر برآورد می‌کنند که نشان‌دهنده عمق فاجعه امنیتی پیش‌روست. این افراطیون محصول خالص بسیاری از این مراکز مذهبی و خیریه هستند که با پول هنگفت اعراب محافظه‌کار و خلاء‌های قانونی نظارت بر مرکز آموزش، مذهبی و خیریه، تربیت شده و چون بمبی قوی به درون جامعه رها می‌شوند. پاره‌ای گزارش‌ها حکایت از آن دارد که گردش مالی و نقل و انتقالات بانکی این مراکز پوششی خیریه و مذهبی بین نیمه اول‌ سال 2011 تا نیمه اول سال 2013 چیزی درحد 500 تا 700‌میلیون یورو بوده است. رقم شگفت‌آوری است. بیایید واقع‌بین باشیم. ما با واقعیاتی در بن‌بست روبه‌رو شده‌ایم که راه گریزی از آنها وجود ندارد. شاید که نه، حتما زمان آن رسیده جامعه جهانی برای یک‌بار هم که شده در پوشش یک همکاری بدون تبعیض برای بقای خود با هدف مقابله ریشه‌ای با خطرناک‌ترین پدیده ضد بشری و دشمن تمدن و جهان آزاد متحد شود. تا آن‌جا هم که به آقای دبیرکل سازمان ملل مربوط می‌شود به جای همدردی و محکومیت، ابتکارعمل مبارزه با تروریسم را با همکاری مشترک رهبران سیاسی جهان و رهبران مذهبی که از اعتبار بالایی در میان پیروانشان برخوردارند در دست بگیرد. او و سازمان ملل شاید نتوانند همه اجزای جامعه جهانی را با هم آشتی دهند اما قادرند با همه اختلافات سیاسی و مذهبی آنها را به یکدیگر نزدیک‌تر کنند. این ترسی مشترک با هدف مشترک است. تروریسم نه مرز می‌شناسد، نه اخلاق، نه اصول و نه مذهب.

 

 


تعداد بازدید :  425