در یک مسابقه نقاشی، موضوعی که برای هنرمندان در نظر گرفته شد، به تصویر کشیدن «آرامش واقعی» بود. نقاشان و هنرمندان بسیاری در این رقابت شرکت کرده و آثار خود را برای داوری به دبیرخانه مسابقه فرستادند. بیشتر آن تابلوها، تصاویری بودند از خورشید به هنگام غروب، رودهای آرام، کودکانی که در چمن میدویدند، رنگین کمان در آسمان و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ. تمام تابلوها بررسی شده و در نهایت دو اثر از میان همه آثار انتخاب شدند. اولی، تصویر دریاچه آرامی بود که کوههای عظیم و آسمان آبی را در خود منعکس میکرد. در جای جایش میشد ابرهای کوچک و سفید را دید و اگر مخاطبان دقیقتر نگاه میکردند، در گوشه چپ دریاچه، خانه کوچکی میدیدند که پنجرهاش باز بود و از دودکش آن دود نرمی به آسمان بر میخاست، گویی که شام گرم و نرمی در حال آماده شدن است. اثر دوم هم نمایشگر کوهها بود، اما کوههایی ناهموار با قلههایی تیز و دندانهای. آسمان بالای کوهها به طور بیرحمانهای تاریک و ابرها آبستن آذرخش، تگرگ و باران سیل آسا بودند. این تابلو با تابلوهای دیگری که برای مسابقه فرستاده شده بود هیچ هماهنگی نداشت. اما اگر مخاطب با کمی دقت بیشتر به آن نگاه میکرد، میتوانست در بریدگی صخرهای شوم، جوجه گنجشک کوچکی را ببیند که در میان غرش وحشیانه طوفان آرام نشسته است.
نتیجه اخلاقی: آرامشی حقیقی است که در هنگامه سختیها آن را در قلب و روح خود احساس کنی.