گمشده فعلی و مد روز و روی بورس خود بنده هستم. یعنی از روزی که ریختهاند توی دفتر نشریه طنزی در پاریس و روزنامهنگاران و کارتونیستهای بخت برگشته را کشتهاند من همهاش فوبیا دارم که الان داعش از عراق یا اروپا سرم آوار میشود. بنابراین فعلا تو هفت تا سوراخ قایم شدهام. بهحدی که شاید بهزودی درخواست تجسس بدهم پیدایم کنید. یعنی میدانید خیلی بد است که آدم خودش را گم کند. به قول سعدی: نه همین لباس زیباست نشان آدمیت. آدم نشانیهای دیگری هم باید داشته باشد. اولش اینکه آدم باید مثل آدم رفتار کند. این اسلحه کوفتی را بگذارد زمین، بنشیند بگوید داداش من با این کارَت اصلا حال نکردم. او هم میگوید ای بابا شرمنده. به همین سادگی میشود گفتوگوی تمدنها کرد و ساموئل هانتیگتون را قلقلک داد. اما خب فعلا آجر دست کسانی است که ساختمان نمیسازند و میزنند سر و کول هم. راستش اینقدر این بحث جدی و مطرح شده که الان اقتصاد دنیا هم بر مدار آن میچرخد. بر مدار صادرات آجر؟ نه! بر مدار صادرات پرتابکننده آجر و کلوخ. شما نگاه کنید از شرق یکسری صادر میشوند غرب و شروع میکنند به کشتن غربیها. راه میافتند توی خیابان و روزنامهنگار و دونده و اینها را میکشند. از غرب هم یک سری صادر میشوند شرق و تا میتوانند در لباس سرباز یونیفرم پوش ناتو یا داعشی و غیره (حالا لباسش خیلی مهم نیست.) شرقیها را میکشند. خب چه مرضی است؟ شما که داری تو غرب زندگیات را میکنی از جایت تکان نخور. بنشین سر جایت و مملکت خودت را اصلاح کن. شما هم در شرق خودت مشغول رتق و فتق امور باشی چیز بدی نیست. به جایی هم برنمیخورد. منتها این فضولی نمیگذارد که... از قدیم گفتهاند فضول را بردند جهنم گفت هیزمش تر است. فضول را باید بگذاری توی همان بهشت خودش بماند. تکانش بدهی کار دستت میدهد و بلوا به پا میکند.
تماس تلفنی یک صادرکننده نمونه: به خدا من هم نمیخواهم تو کار صادرات اینها باشم اما شهروندان هر کشوری نخالههای بیمصرفش را صادر میکند بیرون. مثل تبعید میماند. میگوید برو جلوی خانه مردم بازی کن ما یک نفسی بکشیم. عین بازیای که با زبالههای اتمی میکنند و رأس ساعت 10 میبرند صاف میگذارندش جلوی خانه مردم!
یک توییت فوری: ما اینجا بین فرار مغزها و صادرات پرتابکنندگان آجر فرق قایل هستیمها. ما را نکوبید که جان در بدنمان نیست.
پیام تصویری جورج بوش: وقتی جنگ در دنیا نباشد همین آش و همین کاسه است. اگر آمریکا و عراق با هم و فرانسه و سومالی با هم نجنگند، کنترل از دستمان در میرود و یکهو میبینی جنگ به خیابانها کشید. همان جنگ راه بیندازیم انساندوستانهتر نیست؟
بیانیه یک مرتاض هندی: دنیا روزبهروز برای من قابل تحملتر میشود. چون تعداد میخهایی که در تنم فرو میرود درحال افزایش است. از همه خشونتطلبان تشکر میکنم و برایشان موفقیت آرزومندم.
پند اخلاقی برای پایانبندی خوش: بالاغیرتا بوق نزنید. دنیا اعصاب ندارد.