شماره ۴۷۰ | ۱۳۹۳ پنج شنبه ۱۸ دي
صفحه را ببند
بيا برويم شاه عبدالعظيم من و تو!

|  آریو صدر| روزنامه نگار |  

گاهى وقت‌ها مى‌خواهى كارى كه به نظرت درست انجام ندادى و رابطه‌اى كه به تنش رسيده را درست كنى و تمام سعي‌ات را هم مى‌كنى اما نتيجه حتى بدتر از قبل مى‌شود. مستأصل مى‌شوى و نمى‌دانى چه بايد كنى. شايد حتى فشارش را هميشه احساس كنى يا ممكن است مجبور شوى براى اينكه جلوى ديوانه شدنت را بگيرى كلا منكرش بشوى، يعنى همان كه عوام در اصطلاح به آن مى گويند بى‌خيالى طى كردن.  
در اكثر موارد، عدم درك مشترك از يك موضوع يا نيت‌هاى مختلف باعث سوءتفاهماتى از اين دست مى‌شوند و متاسفانه غالبا هم چاره‌اى ندارند. در بهترين حالت هر دو طرف با هم حرف مى‌زنند ولى در اين حرف زدن‌ها فقط حرف‌ها گفته مى‌شود و كسى حرف طرف مقابل را نمى‌شنود يعنى اصلا گوش نمى‌دهد و چون به اصطلاح جوابش حاضر است، فقط منتظر است تا نوبتش برسد و حرف بزند.
شايد به جرأت بتوان منشاء تمام اختلافات خواه در خانواده يا محل كار را در همين عدم برقرارى ارتباط گفتارى و شنيدارى صحيح دانست. دراين ميان يادمان نرود به جز عوامل ديگر، ما با عامل بسيار مخربی به نام «تعارف» در فرهنگمان رو به رو هستیم. از كودكى با آن آشنا شده و ملزم به رعايتش مى‌شويم چون عرف است. حال پرسش اصلى اينجاست با اين ميزان تخريبى كه دارد آيا وقتش نرسيده چاره‌اى برایش بينديشيم؟
اين حقیقت كه عدم شفافيت و ابراز احساسات غير واقعى (آخر مگر دروغ شاخ و دم دارد؟) جزوى از چهارچوب اخلاقى جامعه و آداب معاشرت تاييدشده‌مان است، به شدت تلخ می‌نماید، اما اين كه از آن آگاهيم و تقريبا در هر ساعت از روز گريبانمان را مى‌فشارد ولى برایش چاره‌ای نمی‌جوییم به مراتب تلخ‌تر است. حكايت فردى است كه دستش بريده و خون از آن جاري است اما او به جاى رفتن به درمانگاه نشسته و سريالش را مى‌بيند!


تعداد بازدید :  333