شماره ۴۷۱ | ۱۳۹۳ شنبه ۲۰ دي
صفحه را ببند
فضای زندگی؛ سرپناه و کار

|  شهرام – ظ  |    بیمار بهبود یافته از اعتیاد   |

فضای زندگی؟! یاد زمانی افتادم که از پرورشگاه بیرون آمدم و دنبال دختری که دوست‌اش داشتم رفتم و با هم میان یکی از دره‌های شمال شهر زندگی کردیم؛ وقتی که زندگی در دره‌ها را به زندگی در اتاق‌های بهزیستی ترجیح دادم و از آن‌جا دست به فرار زدم، دیگر تعریفی از فضای بهتر نداشتم. تنها به یک مکان چند متری‌ای که تمام ساعات شبانه‌روز در آن بودم و روزگار خود را سپری می‌کردم، دلبسته بودم. هیچ‌وقت یادم نمی‌رود آن وقت‌ها تمام روز را برای پیدا کردن لقمه نانی دست به هر کاری می‌زدم تا بتوانم برای خودم و همسرم چیزی تهیه کنم. جالب آن‌جا است که خود او هم در یک پرورشگاه و بدون حمایت خانواده دوران کودکی خود را گذرانده بود.
فضای زندگی بهتر برای من و بیماران درگیر اعتیاد یا حتی آن دسته که بهبود پیدا کرده‌اند، این است که یک سقف بالای سر خود داشته باشند و بتوانند بدون انگ و برچسب در اجتماع حضور پیدا کنند و درنهایت جذب بازار کار هم بشوند. یک بیمار بهبود‌یافته بدون سرپناه و کار (یعنی بدون هیچ‌گونه حمایت) از بین می‌رود و دچار عود مجدد خواهد شد و همه‌چیز از نو آغاز می‌شود.
فضای زندگی حاضر ما با این دو کلمه خو گرفته: «سرپناه» و    «کار». همه همدردان من به دنبال این دو کلمه هستند و در حسرت دستیابی به آن، روز خود را شب می‌کنند. وقتی که این فضا برای زندگی‌مان فراهم شود، جور دیگر زیستن را تجربه می‌کنیم و همه آدم‌ها می‌فهمند که چیز خاصی از آنان کم نداریم و می‌توانیم پا‌به‌پای‌شان در عرصه‌های مختلف حضور داشته باشیم.


تعداد بازدید :  435