جدايي زن و شوهر و بهمفهوم كليتر طلاق، اگرچه پایه و مبناي حقوقي دارد، اما نميتوان دلايل بهثمر رسيدن يك طلاق را نيز در چارچوبهاي حقوقي به تعريف نشست. چیزی که عملا بهروح زندگیمشترک کمک میکند و چرخ آن را بهجلو میبرد، این حقوق نیست بلکه تفاهم و گذشت است که به روح زندگیمشترک طراوت میبخشد.
براساس این قواعد، مرد مکلف به تأمین معاش و متضمن شرایط رفاهی خانواده بوده و نقش خارجی و واسطه برای مهیاکردن لوازم آرامش خانواده را برعهده داشته، درحالیکه زن در نقش سنتی خود واسطه داخلی ایجاد آرامش برای خانواده بوده و از جهت تأمین معاش خانواده مسئولیت کمتری را برعهده داشته است. از این جهت حقوقی مثل مهریه و نفقه، تهیه مسکن و مایحتاج زندگی مشترک و متعارف برعهده مرد گذاشته شده و قوانین بر این حقوق تأکید میکنند. قاعده کلی که بر روابط زن و مرد حاکم میشود، حقوق خاصی را برای طرفین بههمراه میآورد.
اما واقعهاي كه اينروزها در كشور شاهد آن هستيم، وجود طلاقهاي زودهنگام آن هم در سنين پايين است. معاون ساماندهی امور جوانان وزارت ورزش و جوانان گفت: در سطح کشور بیش از 20درصد ازدواجها به طلاق منجر میشود که 80درصد افراد مطلقه زیر 30سال سن دارند. يعني ميتوان گفت كه دختران جوان طلاق ميگيرند يا به روايتي 80درصد طلاقها مربوط به جوانان است. اينكه طلاق در بدو زندگي مشترك يا اوايل آن رخ ميدهد، موضوعي است كه مورد توجه كارشناسان بايد قرار بگيرد. آيا عدم شناخت كافي، جواني و خامي، نيرنگ و دروغ، زيرساختهاي معيوب اقتصادي در امر اشتغال جوانان و... مسائلي از اين دست است كه به طلاقها دامن ميزند؟ آيا ما شاهد يك شتابزدگي در ازدواج و يك شتابزدگي در طلاق هستيم. آيا سهولتي در اين ميان پديد آمده كه بهراحتي ازدواج و بهراحتي طلاق ميگيريم؟ آيا اين سهولت خوب است؟ آيا حرمت ازدواج ريخته است؟
اما حال كه موضوع اين طلاقها متوجه جوانان است، وزارت ورزش و جوانان چه خواهد كرد؟ آيا اصلا اين وزارتخانه درخصوص ازدواج كاري ميكند كه بخواهد درمورد طلاق هم كاري كند؟ معاون ساماندهی امور جوانان وزارت ورزش و جوانان با بیان اینکه بودجه امور جوانان در وزارتخانه فقط 8 میلیارد تومان است، ميگويد: بودجه 8 میلیارد تومانی به اندازه احداث
16 کیلومتر راهروستایی است و این بودجه را باید برای 11میلیون جوان مجرد که انگیزه ازدواج ندارند یا نمیدانند چگونه همسر انتخاب کنند نیز هزینه کرد. اين در حالي است كه بیش از 20درصد ازدواجهای کشور ظرف کمتر از 5سال به طلاق منجر میشود. وی خاطرنشان کرد: در استان همدان 17درصد ازدواجها به طلاق منجر میشود. از سالی 160 هزار مورد ازدواج، 23هزار مورد به طلاق منجر میشود که 80درصد مطلقهها زیر 30سال هستند.
آيا ما براي روحيات اين جوانان مطلقه و آثار سوئي كه بر محيط خانواده و جامعه ميگذارند، رهيافتهايي داريم و راهكارهايي تدوين كردهايم يا باداباد؟
در تحقیقي كه توسط «جي هبر» صورت گرفت، مشخص شد ازدواجهايي كه به طلاق منجر شدهاند، كاهش شديدي در اعتماد بهنفس اعضای خانواده بهوجود ميآورند. چنین كمبودي ميتواند ماهیتي اجتماعي، رواني يا جسمي باشد. کاهش اعتماد بهنفس در نتیجه طلاق، منشأ مهم اختلالات اعضای خانواده هنگام و بعد از طلاق است. در اين تحقیق همچنین مشخص شد نهتنها طلاق سطح اعتماد اعضای خانواده را کاهش ميدهد بلكه باعث ميشود يكي از زوجها يا هردو بهطور قابلملاحظهاي احساس پوچي كنند. اين تحقیق مدلي را نشان ميدهد كه در آن افراد از هم جدا شده به علت كاهش اعتماد، محتاج همیاری و كمک هستند. گذشته از اين، طلاق پديدهاي است كه بر تمامي جوانب جمعیت يك جامعه اثر ميگذارد، زيرا از طرفي بر كمیت جمعیت اثر مينهد، يعني واحد مشروع و اساسي تولید مثل (خانواده) را از هم ميپاشد، از طرف ديگر بر كیفیت جمعیت نیز اثر ميگذارد، زيرا موجب ميشود فرزنداني محروم از نعمتهای خانواده تحويل جامعه شوند كه احتمالا فاقد سلامت كافي رواني در احراز مقام شهروندي يك جامعهاند. بنابراين آسیب اجتماعي ناشي از اين اقدام نهتنها متوجه اعضای خانواده، بلكه متوجه كل جامعه و نسل آينده است.
در كتاب خانواده در امروز و فردا نوشته آلاكوونتو آمده است: در روزگار پیشین، طبیعت انسان با امروز فرق داشت. در آن روزگار نهمردي بود و نهزني، در نتیجه نهدعوايي بوده و نه برخوردهاي خانوادگي، در آن روزگار مرداني زندگي ميكردند كه بياندازه عاقل، مهربان و خوشقیافه بودند. آنها همچنین بياندازه قوي بوده و هر سال نیز قدرتمندتر ميشدند. در يك روز آفتابي توجه زئوس (يكي از خدايان در افسانههای يونان قديم) به اين طبقه از موجودات معطوف گشت و از ترس اينكه مبادا آنها خیلي قدرتمند شوند و ادعاي خدايي كنند، آنها را به دو قسمت مرد و زن تقسیم كرد و در تمام جهان پراكند. از اين روست كه انسان همیشه به دنبال نیمهگمشده خود ميگردد... و در بعضي مواقع انسان نیمهدوم خود را پیدا نميكند، بلكه نیمه كسي ديگر را مييابد. آيا بعد از طلاق اين 80 درصد جوان مطلقه، فرصت خواهند داشت كه نيمهگمشده خود را مجددا پيدا كنند؟ آيا آنان را براي پيدا كردن نيمهگمشده خود تجهيز كردهايم؟ آيا اگر پيش از ازدواج آنان را تجهيز ميكرديم، اينك با اين معضل اجتماعي مواجه بوديم؟