انحراف اجتماعي و بزهكاري بين كودكان و نوجوانان بهعنوان مشكلي اجتماعي ميتواند جامعه را بهسمت بينظمي هدايت كند. بزهكاري طيفي از رفتار است كه هم به تخلف از قانون و هم به تخلف از هنجارهاي اجتماعي و فرهنگي اطلاق ميشود و از مهمترين ابعاد آن ميتوان به ونداليسم (تخريب اموالعمومي)، خشونت و زورگيري، سرقت، استعمال موادمخدر و الكل و كجروي فرهنگي (مانند فرار از منزل) اشاره كرد. درگير شدن بخشي از جامعه (كودكان و نوجوانان) كه قرار است در آينده جايگزين نيروهاي فعلي اجتماعي شوند، با بزهكاري و انحراف اجتماعي، پديدهاي قابلتامل است و نياز به بررسي همهجانبه و شناسايي علل بروز آن دارد. اما با كودك و نوجواني كه دچار بزه شده است و گرفتار قانون چگونه بايد برخورد كرد؟
طبق مادهیک آییننامه اجرایی سازمان کانون اصلاح و تربیت مصوب 9/7/1347 کانون اصلاح و تربیت، مرکزی است که نگهداری، تهذیب و تربیت کودکان غیربالغ بزهکار یا بزهکارانی که کمتر از 18سال تمام سن دارند را برعهده خواهد داشت. اما نكته مهم و اساسي اين است كه اين كودكان به هر دليلي كه دچار بزه شدهاند، بعد از اتمام اقامتشان در كانونهاي اصلاح و تربيت آيا واقعا آمادگي و جامعهپذيري لازم را بهجهت حضور در اجتماع پيدا كردهاند يا خير؟ مناسباتي جز مناسبات ميان بزهكاران را فراگرفتهاند يا خير؟ و مهمتر اينكه آيا كانون اصلاح و تربيت كاركرد ديگري جز نگهداري از اين افراد را داشته است يا خير؟ بازگشت بزهكاران (در اينجا منظور كودكان و نوجوانان است) بهجامعه مستلزم اقدامات گوناگوني است و در اين بين نقش كانونهاي اصلاح و تربيت در بازتواني اين گروه از افراد براي دوره بعد از محكوميتشان بسيار با اهميت است. البته اقدامات تربيتي و پرورشي حداقلي كه تاكنون كانون اصلاح و تربيت به انجام رسانده بر كسي پوشيده نيست.
اما براي جلوگيري از ايجاد يك پديده، بايد عوامل را شناسايي و كنترل کرد و سعي در رفع آن داشت. بهعنوان نمونه، يكي از دلايل بروز بزهكاري و كجروي ميان كودكان و نوجوانان نيز كه هم جامعهشناسان و هم روانشناسان بر آن تاكيد دارند، اعتماد بهنفس پايين اين افراد در ايجاد ارتباط با ديگران است.(البته عوامل اجتماعي مانند شرايط اقتصادي و اجتماعي خانواده، فقر فرهنگي يا خشونتهاي خانگي از سوي پدر خواه معطوف به مادر باشد و خواه معطوف به خود اين افراد در ايجاد اعتماد بهنفس پايين نقشكليدي دارند.) زماني كه كودك يا نوجواني در دنياي اجتماعي خود دچار طرد اجتماعي يا انزوا ميشود، دست به عملي نابهنجار ميزند و به سمت گروه مرجعي كه به او اعتماد داشته باشند، ميل پيدا ميكند تا مورد پذيرش واقع شود.
در چند روز گذشته خبرهايي منتشر شد كه حكايت از گستردهتر شدن بزه ميان كودكان و نوجوانان دارد. خبرهايي مبنيبر افزايش كانونهاي اصلاح و تربيت. اتفاقي كه دكتر موسويچلك بهعنوان رئيس انجمن علمي مددكاران اجتماعي ايران در رابطه با آن ميگويد: افزایش کانونهای اصلاح و تربیت که افراد زیر 18سال را تحتپوشش خود قرار میدهند، موید این است که درحالحاضر سن افراد آسیبدیده کاهش یافته، چراکه ترکیب سنی جمعیت در کشور ما بهگونهای است که میزان جمعیت جوان کشور بالا بوده و بهطور طبیعی تاثیرپذیری این گروه در برابر آسیبهای اجتماعی بیشتر است. بنابراين لزوم پرداختن به مسأله مددجويان كانونهاي اصلاح و تربيت بيش از پيش خود را نشان ميدهد. از سويي ديگر، خبري خوب در رابطه با اجراي طرحي با عنوان «تغيير نگرش كودكان و نوجوانان در كانون اصلاح و تربيت» منتشر شده است. محسني، مدير اين طرح اعلام كرده است كه این طرح بهصورت پایلوت در 6 استان کشور اجرایی شد تا آموزشهایی در راستای تغییر نگرش براساس اصول انسانیت، بیغرضی و اهداف داوطلبانه به كودكان و نوجوانان بزهديده ارایهشود. طرحي كه بهعنوان 5 طرحبرتر از سوی فدراسیون بینالمللی صلیبسرخ انتخاب شده است. همچنين امير اللهگاني بهعنوان معاونت دانشجويي و جوانان سازمان جوانان جمعيت هلالاحمر هدف از اين طرح را آشنايي مددجويان كانونهاي اصلاح و تربيت با اهداف بنيادين صليبسرخ جهاني و جمعيت هلالاحمر اعلام كرده است.
افزايش كانونهاي اصلاح و تربيت و كاهش سن بزهكاري و آسيبديدگي در كشور نياز به تغيير نگرشي بنيادين و دوسويه دارد. تغيير نگرش كودكان و نوجوانان بزهكار تا با مفاهيم مشاركتاجتماعي، اعتماد اجتماعي و مسئوليتپذيري آشنا شوند و تغيير نگرش ما و مسئولان تا نسبت به آينده اين كودكان و نوجوانان حساستر شويم و براي بازگشت كمخطر آنها به اجتماع دست بهكار!